تفسیر عتیق نیشابوری: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
این تفسیر به گفتۀ خود نویسنده، متکی به روایت [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بوده است. عتیق نیشابوری در سرآغاز کتابش با نقل حکایتی از رفتن عبدالله عباس و پدرش عباس بن عبدالمطلب به حضور محمد مصطفی و دیدن عبدالله جبرئیل را در جوار محمد مصطفی، نشان میدهد که تفسیرش از چه سرچشمهای جوشیده است و بر چه بنیاد استواری بنا شده است. به گفتۀ او عبدالله بن عباس در این زمان کودکی بیش نبود و از قول او نقل میکند که «چون پیغمبر از این جهان برفت، من پانزده ساله بودم و هیچ آیت نبود در قرآن که من نه چند بار تفسیر آن بشنیده بودم و معانی آن معلوم کرده». میگوید «نکوترین تفسیر آن است که رسول کرد و از پیغامبر روایت بسیار کردهاند. لیکن معرفتر آن است که عبدالله عباس روایت کند، زیرا که او حریصتر بود بر تفسیر قرآن». | این تفسیر به گفتۀ خود نویسنده، متکی به روایت [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بوده است. عتیق نیشابوری در سرآغاز کتابش با نقل حکایتی از رفتن عبدالله عباس و پدرش عباس بن عبدالمطلب به حضور محمد مصطفی و دیدن عبدالله جبرئیل را در جوار محمد مصطفی، نشان میدهد که تفسیرش از چه سرچشمهای جوشیده است و بر چه بنیاد استواری بنا شده است. به گفتۀ او عبدالله بن عباس در این زمان کودکی بیش نبود و از قول او نقل میکند که «چون پیغمبر از این جهان برفت، من پانزده ساله بودم و هیچ آیت نبود در قرآن که من نه چند بار تفسیر آن بشنیده بودم و معانی آن معلوم کرده». میگوید «نکوترین تفسیر آن است که رسول کرد و از پیغامبر روایت بسیار کردهاند. لیکن معرفتر آن است که عبدالله عباس روایت کند، زیرا که او حریصتر بود بر تفسیر قرآن». | ||
[[سورآبادی، عتیق بن محمد|عتیق نیشابوری]] افزون بر [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، از راویان دیگری از جمله وهب ابن | [[سورآبادی، عتیق بن محمد|عتیق نیشابوری]] افزون بر [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، از راویان دیگری از جمله [[وهب بن منبه|وهب ابن منبه]]، مقاتل، سدّی، [[کلبی، محمد بن سائب|کلبی]]، [[محمد هیصم]]، [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام جعفر صادق]]، ابراهیم مهاجر، ابن طبری و کعب الاحبار نقل قول میکند؛ اما در مواردی بدون ذکری از راوی، قصههایی را بلاواسطه از قول خود محمد مصطفی نقل میکند تا تأکید و ابرامی کرده باشد بر اعتبار و درستی قصه. | ||
قصهها گاهی از قول راویان و گاهی بدون ذکر راوی نقل میشود و گاهی راوی ماجرا یکی از آدمهای قصه است که دارد ماجرای خودش را تعریف میکند. با چرخش سریعی در کوران قصه، ناگهان از دیدگاه راوی بیرون از ماجرا به دیدگاه اول شخص یکی از آدمهای درگیر در ماجرا برمیگردیم تا به لایههای عمیقتری از قصه که از چشم راوی بیرون ماجرا پنهان میماند راه پیدا کنیم. | قصهها گاهی از قول راویان و گاهی بدون ذکر راوی نقل میشود و گاهی راوی ماجرا یکی از آدمهای قصه است که دارد ماجرای خودش را تعریف میکند. با چرخش سریعی در کوران قصه، ناگهان از دیدگاه راوی بیرون از ماجرا به دیدگاه اول شخص یکی از آدمهای درگیر در ماجرا برمیگردیم تا به لایههای عمیقتری از قصه که از چشم راوی بیرون ماجرا پنهان میماند راه پیدا کنیم. |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۷
تفسیر عتیق نیشابوری | |
---|---|
پدیدآوران | سورآبادی، عتیق بن محمد (نویسنده) مدرس صادقی، جعفر (محقق) |
ناشر | مرکز |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
شابک | 1ـ460ـ213ـ964ـ978 |
کد کنگره | |
تفسیر عتیق نیشابوری اثر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سورآبادی، ویرایش متن از جعفر مدرس صادقی؛ تفسیر معروف به «تفسیر سورآبادی» که نسخههای متعددی از آن بر جای مانده است، سومین تفسیر جامع قرآن مجید به زبان فارسی است که بعد از «ترجمۀ تفسیر طبری» و «تاج التراجم» اسفراینی نگاشته شده است.
گزارش کتاب
تفسیر معروف به «تفسیر سورآبادی» که نسخههای متعددی از آن بر جای مانده است، سومین تفسیر جامع قرآن مجید به زبان فارسی است که بعد از «ترجمۀ تفسیر طبری» و «تاج التراجم» اسفراینی نگاشته شده است. صورتبندی این تفسیر، مطابق با صورتبندی اغلب تفسیرهای دیگر این دوره است: پس از ذکر مقدمات اول هر سوره که توضیحاتی است دربارۀ تعداد آیات و کلمات و محل نزول سوره و فضیلت آن سوره، ترجمۀ آیات شروع میشود و هرجا که تفسیری لازم بوده است، سلسلۀ آیات قطع شده و پس از تفسیر، بخشی از قصه و گاه تمامی قصۀ مربوط به آن قسمت آمده و آنگاه به ادامۀ ترجمۀ آیات برگشته است. در بیشتر موارد هم بعد از ترجمۀ آیات و قبل از شروع تفسیر، عباراتی با عنوان «سؤال» و «جواب» نقل شده تا مقدمهای باشد برای بخش تفسیری و قصهها.
این تفسیر به گفتۀ خود نویسنده، متکی به روایت ابن عباس بوده است. عتیق نیشابوری در سرآغاز کتابش با نقل حکایتی از رفتن عبدالله عباس و پدرش عباس بن عبدالمطلب به حضور محمد مصطفی و دیدن عبدالله جبرئیل را در جوار محمد مصطفی، نشان میدهد که تفسیرش از چه سرچشمهای جوشیده است و بر چه بنیاد استواری بنا شده است. به گفتۀ او عبدالله بن عباس در این زمان کودکی بیش نبود و از قول او نقل میکند که «چون پیغمبر از این جهان برفت، من پانزده ساله بودم و هیچ آیت نبود در قرآن که من نه چند بار تفسیر آن بشنیده بودم و معانی آن معلوم کرده». میگوید «نکوترین تفسیر آن است که رسول کرد و از پیغامبر روایت بسیار کردهاند. لیکن معرفتر آن است که عبدالله عباس روایت کند، زیرا که او حریصتر بود بر تفسیر قرآن».
عتیق نیشابوری افزون بر ابن عباس، از راویان دیگری از جمله وهب ابن منبه، مقاتل، سدّی، کلبی، محمد هیصم، امام جعفر صادق، ابراهیم مهاجر، ابن طبری و کعب الاحبار نقل قول میکند؛ اما در مواردی بدون ذکری از راوی، قصههایی را بلاواسطه از قول خود محمد مصطفی نقل میکند تا تأکید و ابرامی کرده باشد بر اعتبار و درستی قصه.
قصهها گاهی از قول راویان و گاهی بدون ذکر راوی نقل میشود و گاهی راوی ماجرا یکی از آدمهای قصه است که دارد ماجرای خودش را تعریف میکند. با چرخش سریعی در کوران قصه، ناگهان از دیدگاه راوی بیرون از ماجرا به دیدگاه اول شخص یکی از آدمهای درگیر در ماجرا برمیگردیم تا به لایههای عمیقتری از قصه که از چشم راوی بیرون ماجرا پنهان میماند راه پیدا کنیم.
قصههای عتیق نیشابوری از درون او میجوشد و مال خود اوست. روایت او بیش از آنکه متکی به هر روایت و منبع مکتوبی باشد، متکی به خود اوست. قصههایی که از زبان او میخوانیم، از هر سرچشمهای برآمده باشند، بعد از عبور از صافی موجود اوست که به دست ما رسیدهاند و او بیش از آنکه خودش را به نقل روایات معروف و منابع معتبر محدود کند، متکی به حافظه است.
«و آن این بود» تکیۀ کلام عتیق در تفسیرش است. بسیاری از قصهها با این عبارت آغاز شده و با این عبارت گویی عزم خودش را برای آغازکردن قصه از درست همان جایی که باید به خواننده ابلاغ کند و به خواننده قول میدهد که فقط همان چیزی را بگوید که باید و بدون حاشیهپردازی و لفاظی و توضیحات اضافی. او فرزند زمانهاش بود و سبک او بازتابی از سبک مرسوم زمانه است که گرایش عمدهاش به سادگی و پرهیز از بهکاربردن ترکیبات پیچیده و تشبیه و استعاره و صنایع لفظی بود. جملهها کوتاه و در جهت بیان مقصود به کار میرود و هیچ اثری از خودنمایی و زرق و برق تصنعی در کار نیست. زبان عتیق در جزئیات و در به کار بردن واژههای خاص، وجوه مشترک فراوانی با متون قرن چهارم و پنجم هجری دارد که از آن جملهاند به کار بردن فریشته به جای فرشته، سولاخ به جای سوراخ، خنب به جای خم، سنب به جای سم، آواز به معنی صدا و .... .
اما این کتاب، یعنی «مجموعۀ قصههای تفسیر عتیق نیشابوری» کتابی است که سرگذشت عالم را از ابتدای خلقت تا قیامت به زبانی ساده و قابل فهم و بدون هیچ حاشیهپردازی و مکث و توافقی بیان میکند. کهنترین قصههای عالم، اولین ساختۀ ذهن بشر و اولین قصههای برجایمانده از راویان اخبار محمدی، همه در کنار هم و در یک تسلسل درهمتنیدۀ متوالی فراهم آمدهاند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات