متن انتقادی جوامع الحكايات و لوامع الروايات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'قابوس نامه' به 'قابوسنامه') |
||
(۴۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| عنوان = متن انتقادي جوامع الحکايات و لوامع الروايات | | عنوان = متن انتقادي جوامع الحکايات و لوامع الروايات | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| تصویر = | | تصویر = NUR10801J1.jpg | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[عوفی، محمد بن محمد]] (نویسنده) | |||
[[امیری فیروزکوهی، امیربانو (مصفا)]]:مصحح | |||
| ناشر | | ناشر = پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگى | ||
| مکان نشر = ايران - تهران | | مکان نشر = ايران - تهران | ||
| سال نشر = 1386ش | | سال نشر = 1386ش | ||
| چاپ | | چاپ = 2 | ||
| شابک | | شابک = 964-426-300-6 | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
1. | 1.داستانهای فارسی - قرن 7ق. | ||
2.نثر | 2.نثر فارسی - قرن 7ق. | ||
3. | 3.کشورهای اسلامی - تاريخ - داستان | ||
| زبان | | زبان = فارسی | ||
| تعداد جلد = 4 | | تعداد جلد = 4 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =10801 | ||
| کد کنگره = PIR 5262 /ج9 | | کد کنگره = PIR 5262 /ج9 | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE10801AUTOMATIONCODE | ||
| کتابخوان همراه نور =10801 | |||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''جوامع الحكايات و لوامع الروايات'''، اثر سدیدالدین محمود | '''جوامع الحكايات و لوامع الروايات'''، اثر [[عوفی، محمد بن محمد|سدیدالدین محمود عوفی]]، بزرگترین اثر قرن هفتم هجری ایران است که مشتمل بر معارف اسلامی و فرهنگ ایرانی و سندی از تاریخ تمدن و ادبیات و علوم انسانی است. این کتاب توسط [[امیری فیروزکوهی، امیربانو (مصفا)|امیربانو مصفا (کریمی)]] و مظاهر مصفا تصحیح و به نام متن انتقادی جوامع الحكايات و لوامع الروايات منتشر شده است. | ||
نکتههای اخلاقی، اجتماعی، دینی، تاریخی در این کتاب فراوان است. عوفی در داستانهای این کتاب از رفتار اجتماعی و تعدی و تجاوز پادشاهان و امیران و حاکمان و بعضی از مدعیان شریعت و طریقت انتقاد کرده است. این کتاب یکی از متنهای معتبر فارسی است و یک دوره تاریخ از آغاز آفرینش تا پایان دوره خلفای عباسی را در بر میگیرد. | نکتههای اخلاقی، اجتماعی، دینی، تاریخی در این کتاب فراوان است. عوفی در داستانهای این کتاب از رفتار اجتماعی و تعدی و تجاوز پادشاهان و امیران و حاکمان و بعضی از مدعیان شریعت و طریقت انتقاد کرده است. این کتاب یکی از متنهای معتبر فارسی است و یک دوره تاریخ از آغاز آفرینش تا پایان دوره خلفای عباسی را در بر میگیرد. | ||
این کتاب طرح آن قبلا بنا به خواهش ملک ناصرالدین قباجه حکمران سند ریخته شده، ولى هنگام محاصره قلعه بهکر و خودکشى ناصرالدین و پیروزى شمسالدین ایلتتمش (625) که عوفى مجبور به تعویض خداوندان و اربابان گردید و در سلک بندگان سلطان ایلتتمش درآمد، این اثر را به حمایت وزیر قوامالدین نظامالملک محمد بن ابىسعد الجنیدى احیا و به پیشگاه او اهدا نمود <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ج3، قسمت اول، صفحه چهلوچهار</ref> | این کتاب طرح آن قبلا بنا به خواهش ملک ناصرالدین قباجه حکمران سند ریخته شده، ولى هنگام محاصره قلعه بهکر و خودکشى ناصرالدین و پیروزى شمسالدین ایلتتمش (625) که [[عوفی، محمد بن محمد|عوفى]] مجبور به تعویض خداوندان و اربابان گردید و در سلک بندگان سلطان ایلتتمش درآمد، این اثر را به حمایت وزیر قوامالدین نظامالملک محمد بن ابىسعد الجنیدى احیا و به پیشگاه او اهدا نمود<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ج3، قسمت اول، صفحه چهلوچهار</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
مؤلف، این مجموعه را طى پنج سال تهیه و تنظیم کرده است و مشتمل است بر چهار قسم و هر قسم شامل بیستوپنج باب که روی هم صد باب و دو هزار و صد و سیزده حکایت را در بر دارد. تمام مطالب کتاب از قرب نود و سه مأخذ نامبردهشده و محتملا از بسیارى مآخذ ذکرنشده، | مؤلف، این مجموعه را طى پنج سال تهیه و تنظیم کرده است و مشتمل است بر چهار قسم و هر قسم شامل بیستوپنج باب که روی هم صد باب و دو هزار و صد و سیزده حکایت را در بر دارد. تمام مطالب کتاب از قرب نود و سه مأخذ نامبردهشده و محتملا از بسیارى مآخذ ذکرنشده، جمعآورى شده است<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
جلد اول از پانزده باب، جلد دوم از ده باب (از باب شانزده تا باب بیستوپنج)، قسمت اول جلد سوم از یازده باب و قسمت دوم جلد سوم از چهارده باب (از باب دوازده تا باب بیستوپنج) تشکیل شده است. | جلد اول از پانزده باب، جلد دوم از ده باب (از باب شانزده تا باب بیستوپنج)، قسمت اول جلد سوم از یازده باب و قسمت دوم جلد سوم از چهارده باب (از باب دوازده تا باب بیستوپنج) تشکیل شده است. | ||
دسته قابل | دسته قابل ملاحظهاى از منابع مختلف که به این اثر ارزش تاریخى میدهند و امروز خیلى کمیابند و یا بهکلى از بین رفتهاند عبارتند از: تاریخ خلفاى بنى العباس الصولى. تفسیر محمد بن کلبى و أديان العرب پسر او، [[تاریخ بغداد]] کاتبى بغدادى، تاریخ ولات خراسان السلامى، تاریخ تاجى ابراهیم الصابى، کتاب الشباب و الشيب المرزبانى و تاریخ ملوك العجم ابن المقفع<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاه</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
جوامع الحكايات (پایان تألیف، حدود 630)، در واقع | جوامع الحكايات (پایان تألیف، حدود 630)، در واقع دائرةالمعارف کلانی است مشحون از مطالب بدیع و جذّاب در زمینههای گوناگون: تاریخ و اخلاق، مذهب، شعر، ادب و جز آن. نثر کتاب هم نثری است روان و هنرمندانه و دلنشین. بلی گاه در موارد معدود شیوهای تکلّفآمیز دارد<ref>خوانساری، محمد، ص80</ref> | ||
نمونههایی از حکایات کتاب: | نمونههایی از حکایات کتاب: | ||
# «یکى از فرزندان عبدالله طاهر را پرسیدند که سبب چه بود که ملک از خاندان شما برفت؟ گفت: [ال] شرب بالعشيات و النّوم بالغدوات و تفويض الأمر إلى غير الكفاة؛ گفت: شبها شراب خوردیم و به روز خفتمانى از اول و کارها به نااهلان بازگذاشتمانى و به نفس خود در امور ملک نظر نکردیم. لاجرم دولت ما روى به زوال نهاد» <ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص441</ref> | # «یکى از فرزندان عبدالله طاهر را پرسیدند که سبب چه بود که ملک از خاندان شما برفت؟ گفت: [ال] شرب بالعشيات و النّوم بالغدوات و تفويض الأمر إلى غير الكفاة؛ گفت: شبها شراب خوردیم و به روز خفتمانى از اول و کارها به نااهلان بازگذاشتمانى و به نفس خود در امور ملک نظر نکردیم. لاجرم دولت ما روى به زوال نهاد»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص441</ref> | ||
# «حکایت در آن وقت که برقعى خروج کرد در بصره و جماعتى زنگیان و اوباش بر وى جمع آمدند... و خانومان خلق را به زنگیان بخشیده و اعین بن محسن از جمله زنگیان بود و بر برقعى مسلط شده بود. وقتى آن جماعت برفتند و در بصره دخترى علوى را بگرفتند و بیاوردند و خواستند که با وى ناحفاظى کنند. برقعى ایشان را بازنتوانست داشت و منع نکرد. آن دختر گفت: یا امام، مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایى آموزم که شمشیر بر تو کار نکند. برقعى آن دختر را پیش خود خواند و گفت: این دعا مرا بیاموز تا من تو را از دست زنگیان بازخرم. دختر گفت: یا امام، دعایى هست، اما تو چه دانى که این دعا مستجاب است یا نه؟ نخست شمشیر را بر من بیازماى به هر زور که دارى تا چون بر من کارگر نباشد تو به یقین باشى که این همان دعاست؛ آنگاه قیمت این دعا بدانى. | # «حکایت در آن وقت که برقعى خروج کرد در بصره و جماعتى زنگیان و اوباش بر وى جمع آمدند... و خانومان خلق را به زنگیان بخشیده و اعین بن محسن از جمله زنگیان بود و بر برقعى مسلط شده بود. وقتى آن جماعت برفتند و در بصره دخترى علوى را بگرفتند و بیاوردند و خواستند که با وى ناحفاظى کنند. برقعى ایشان را بازنتوانست داشت و منع نکرد. آن دختر گفت: یا امام، مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایى آموزم که شمشیر بر تو کار نکند. برقعى آن دختر را پیش خود خواند و گفت: این دعا مرا بیاموز تا من تو را از دست زنگیان بازخرم. دختر گفت: یا امام، دعایى هست، اما تو چه دانى که این دعا مستجاب است یا نه؟ نخست شمشیر را بر من بیازماى به هر زور که دارى تا چون بر من کارگر نباشد تو به یقین باشى که این همان دعاست؛ آنگاه قیمت این دعا بدانى. | ||
برقعى شمشیر برو راند و کارگر آمد و از دنیا رحلت کرد. برقعى پشیمان شد و دانست که غرض او عفت بوده است تا بر نفس او زنا نرود و جمله از آن حرکت پشیمان شدند و بدان دختر آفرین کردند» <ref>ر.ک: همان، ج3، قسمت دوم، ص680-681</ref> | برقعى شمشیر برو راند و کارگر آمد و از دنیا رحلت کرد. برقعى پشیمان شد و دانست که غرض او عفت بوده است تا بر نفس او زنا نرود و جمله از آن حرکت پشیمان شدند و بدان دختر آفرین کردند»<ref>ر.ک: همان، ج3، قسمت دوم، ص680-681</ref> | ||
طبقهبندى منظم از بعضى منابع نشان | طبقهبندى منظم از بعضى منابع نشان میدهد که [[عوفی، محمد بن محمد|عوفى]] از چنین آثارى براى بیان مطالب واقعى استفاده کرده است؛ مثلاًدرباره تاریخ خلفا، تاریخچه (وقایع سالیانه) الطبرى پیوسته مورد استفاده وى قرار گرفته است. در باب پادشاهان قدیم ایران از غرر الثعالبى، شاهنامه فردوسى، تاریخ ملوک عجم (محتملا از خداینامه ابن مقفع) بهره گرفته است. مطالب مربوط به طاهریان، صفاریان و سامانیان مأخوذ از تاریخ ولات خراسان السلامى است. درباره غزنویان از سه منبع معتبر؛ یعنى تاریخ ناصرى، تاریخ یمینى العتبى و خلق الإنسان بیانالحق نیشابورى و براى آل بویه از تاریخ تاجى یا تاریخ دیالمه و جهت گزارشهاى مربوط به ایلکخانیه ماوراءالنهر از تاریخ ترکستان مجدالدین بن عدنان السرخکتى استفاده کرده است، ولى متأسفانه سه اثر اخیر از بین رفته است. در خصوص سیاست و اداره از [[سير الملوك (سیاستنامه)|سیاستنامه]] [[نظامالملک، حسن بن علی|خواجه نظامالملک]] و [[قابوسنامه|قابوسنامه]] [[عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر|عنصرالمعالى]] استفاده شده است. مطالب راجع به پیغمبر اکرم(ص) و صحابه و زندگى اولیا و بزرگان مذهب از [[السير و المغازي|کتاب المغازي]] [[ابن اسحاق، محمد|محمد بن اسحاق]]، [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الأبرار]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، [[الرسالة القشيرية|رساله القشيريه]] [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|قشیرى]]، [[أسرار التوحيد في مقامات الشيخ أبي سعيد|أسرار التوحيد]] [[محمد بن منور]]، تاریخ مشایخ خراسان، روضات العلماء، سير الصالحين و قصص الأنبیاء، به ترتیب تقدم و تأخر گرفته شده است. | ||
حکایات در باب شخصیتهاى معروف دیگر که خود قسمت مهمى از این کتاب را تشکیل | حکایات در باب شخصیتهاى معروف دیگر که خود قسمت مهمى از این کتاب را تشکیل میدهد از آثار گوناگون به دست آمده است؛ بهعنوان مثال در باب شعرا از يتيمة الدهر ثعالبى، در باب زنان از سندبادنامه، بختیارنامه و کلیله و دمنه و در مورد معمرین از الشباب و الشيب المرزبانى که بعدها از میان رفته است استفاده شده است. در دو باب مربوط به صفات پسندیده و مذموم که شامل مطالب تاریخى بیشمارى است، از منابع متعددى استفاده کرده است. درباره داستانهاى ماجراجویانه و مخاطرهآمیز از فرج بعد الشدة التنوخى مایه گرفته. اطلاعات کیهانشناسى، نژادشناسى و آثار و رسوم باستانى از کتابهاى مسالک و ممالک که متعددند برداشته شده است و مشکل است که بگوییم از کدام اثر یا آثار بهخصوص استفاده شده است. در فصل تاریخ طبیعى و خواص فیزیکى اشیاء از [[كتاب الحيوان|کتاب الحيوان]] [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و کتاب شرف الزمان طاهر المروزى و رسالاتى که از علماى یونانى چون [[ارسطو]]، [[جالینوس]]، بطلمیوس و ذیمقراطیس ترجمه شده، بهرهمند شده است<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ج3، قسمت اول، صفحه پنجاه - پنجاهویک</ref> | ||
سعى فراوان عوفى در حفظ و نگهدارى عادات و رسوم گذشته و نقل درست آنها وى را نسبت به وقایع روز | سعى فراوان [[عوفی، محمد بن محمد|عوفى]] در حفظ و نگهدارى عادات و رسوم گذشته و نقل درست آنها وى را نسبت به وقایع روز بیاعتنا کرده است؛ بهطوری که از حوادث عصرى چیزى از جوامع الحكايات به دست نمىآید. ضمنا عدم ذکر سنوات در حکایات تاریخى هم یکى از نواقص عمده این مجموعه است. گذشته از این، نوعى بىترتیبى در حکایات ملاحظه مىشود. در بعضى موارد هم در صحت و سندیت مطالب تردید کرده است و ازاینرو پارهاى تناقضات و اشتباهات در حکایات راه یافته. صرف نظر از این عیب، در هر باب حکایات متعددى که داراى حقایق تاریخى است به رشته تحریر درآمده است<ref>ر.ک: همان، صفحه شصتونه</ref> | ||
لغات مستعمل در این کتاب معمولا از لغات رایج و مصطلح است. نظرى به لغتنامه در آخر این کتاب گفته ما را تأیید | لغات مستعمل در این کتاب معمولا از لغات رایج و مصطلح است. نظرى به لغتنامه در آخر این کتاب گفته ما را تأیید مىکند و احیاناً پنج درصد آن که امروز غریب مىنماید مسلما در آن روزگاران غریب و نادر نبوده است. مؤلف که از اولاد عبدالرحمن بن عوف از مشاهیر صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از حنفىمذهبان دیندارى است که تحصیل علم دین کرده و اجازه روایت حدیث به دست آورده و شغلش در همه عمر قیام به وعظ و تذکیر بوده است، در این کتاب به درج آیات و احادیث و اخبار فراوان مبادرت کرده و تلمیحات و اشارت متعددى به قرآن و تواریخ اسلام دارد. | ||
قریب هزار و ششصد و پنجاه بیت شعر در این کتاب دیده | قریب هزار و ششصد و پنجاه بیت شعر در این کتاب دیده مىشود که بیشتر ساخته طبع مؤلف و پارهاى هم متعلق به شعراى عرب و ایرانى است که غالباً در مقدمه و خاتمه و ضمن حکایات بهمناسبتى آورده شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هفتاد</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۶۸: | خط ۷۰: | ||
فهرست محتویات هر جلد در ابتدای آن جلد و فهارس فنی در پایان برخی از جلدهای کتاب آورده شده است. | فهرست محتویات هر جلد در ابتدای آن جلد و فهارس فنی در پایان برخی از جلدهای کتاب آورده شده است. | ||
==پانویس == | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# خوانساری، محمد، «معرفی و نقد کتاب جوامع الحكايات»، مجله معارف، مرداد - آبان 1375، شماره 38، درج در پایگاه مجلات تخصصی | #[[:noormags:39913|خوانساری، محمد، «معرفی و نقد کتاب جوامع الحكايات»، مجله معارف، مرداد - آبان 1375، شماره 38، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور]]. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | |||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۳
متن انتقادي جوامع الحکايات و لوامع الروايات | |
---|---|
پدیدآوران | عوفی، محمد بن محمد (نویسنده) امیری فیروزکوهی، امیربانو (مصفا):مصحح |
ناشر | پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگى |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1386ش |
چاپ | 2 |
شابک | 964-426-300-6 |
موضوع | 1.داستانهای فارسی - قرن 7ق.
2.نثر فارسی - قرن 7ق. 3.کشورهای اسلامی - تاريخ - داستان |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | PIR 5262 /ج9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
جوامع الحكايات و لوامع الروايات، اثر سدیدالدین محمود عوفی، بزرگترین اثر قرن هفتم هجری ایران است که مشتمل بر معارف اسلامی و فرهنگ ایرانی و سندی از تاریخ تمدن و ادبیات و علوم انسانی است. این کتاب توسط امیربانو مصفا (کریمی) و مظاهر مصفا تصحیح و به نام متن انتقادی جوامع الحكايات و لوامع الروايات منتشر شده است.
نکتههای اخلاقی، اجتماعی، دینی، تاریخی در این کتاب فراوان است. عوفی در داستانهای این کتاب از رفتار اجتماعی و تعدی و تجاوز پادشاهان و امیران و حاکمان و بعضی از مدعیان شریعت و طریقت انتقاد کرده است. این کتاب یکی از متنهای معتبر فارسی است و یک دوره تاریخ از آغاز آفرینش تا پایان دوره خلفای عباسی را در بر میگیرد.
این کتاب طرح آن قبلا بنا به خواهش ملک ناصرالدین قباجه حکمران سند ریخته شده، ولى هنگام محاصره قلعه بهکر و خودکشى ناصرالدین و پیروزى شمسالدین ایلتتمش (625) که عوفى مجبور به تعویض خداوندان و اربابان گردید و در سلک بندگان سلطان ایلتتمش درآمد، این اثر را به حمایت وزیر قوامالدین نظامالملک محمد بن ابىسعد الجنیدى احیا و به پیشگاه او اهدا نمود[۱]
ساختار
مؤلف، این مجموعه را طى پنج سال تهیه و تنظیم کرده است و مشتمل است بر چهار قسم و هر قسم شامل بیستوپنج باب که روی هم صد باب و دو هزار و صد و سیزده حکایت را در بر دارد. تمام مطالب کتاب از قرب نود و سه مأخذ نامبردهشده و محتملا از بسیارى مآخذ ذکرنشده، جمعآورى شده است[۲]
جلد اول از پانزده باب، جلد دوم از ده باب (از باب شانزده تا باب بیستوپنج)، قسمت اول جلد سوم از یازده باب و قسمت دوم جلد سوم از چهارده باب (از باب دوازده تا باب بیستوپنج) تشکیل شده است.
دسته قابل ملاحظهاى از منابع مختلف که به این اثر ارزش تاریخى میدهند و امروز خیلى کمیابند و یا بهکلى از بین رفتهاند عبارتند از: تاریخ خلفاى بنى العباس الصولى. تفسیر محمد بن کلبى و أديان العرب پسر او، تاریخ بغداد کاتبى بغدادى، تاریخ ولات خراسان السلامى، تاریخ تاجى ابراهیم الصابى، کتاب الشباب و الشيب المرزبانى و تاریخ ملوك العجم ابن المقفع[۳]
گزارش محتوا
جوامع الحكايات (پایان تألیف، حدود 630)، در واقع دائرةالمعارف کلانی است مشحون از مطالب بدیع و جذّاب در زمینههای گوناگون: تاریخ و اخلاق، مذهب، شعر، ادب و جز آن. نثر کتاب هم نثری است روان و هنرمندانه و دلنشین. بلی گاه در موارد معدود شیوهای تکلّفآمیز دارد[۴]
نمونههایی از حکایات کتاب:
- «یکى از فرزندان عبدالله طاهر را پرسیدند که سبب چه بود که ملک از خاندان شما برفت؟ گفت: [ال] شرب بالعشيات و النّوم بالغدوات و تفويض الأمر إلى غير الكفاة؛ گفت: شبها شراب خوردیم و به روز خفتمانى از اول و کارها به نااهلان بازگذاشتمانى و به نفس خود در امور ملک نظر نکردیم. لاجرم دولت ما روى به زوال نهاد»[۵]
- «حکایت در آن وقت که برقعى خروج کرد در بصره و جماعتى زنگیان و اوباش بر وى جمع آمدند... و خانومان خلق را به زنگیان بخشیده و اعین بن محسن از جمله زنگیان بود و بر برقعى مسلط شده بود. وقتى آن جماعت برفتند و در بصره دخترى علوى را بگرفتند و بیاوردند و خواستند که با وى ناحفاظى کنند. برقعى ایشان را بازنتوانست داشت و منع نکرد. آن دختر گفت: یا امام، مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایى آموزم که شمشیر بر تو کار نکند. برقعى آن دختر را پیش خود خواند و گفت: این دعا مرا بیاموز تا من تو را از دست زنگیان بازخرم. دختر گفت: یا امام، دعایى هست، اما تو چه دانى که این دعا مستجاب است یا نه؟ نخست شمشیر را بر من بیازماى به هر زور که دارى تا چون بر من کارگر نباشد تو به یقین باشى که این همان دعاست؛ آنگاه قیمت این دعا بدانى.
برقعى شمشیر برو راند و کارگر آمد و از دنیا رحلت کرد. برقعى پشیمان شد و دانست که غرض او عفت بوده است تا بر نفس او زنا نرود و جمله از آن حرکت پشیمان شدند و بدان دختر آفرین کردند»[۶]
طبقهبندى منظم از بعضى منابع نشان میدهد که عوفى از چنین آثارى براى بیان مطالب واقعى استفاده کرده است؛ مثلاًدرباره تاریخ خلفا، تاریخچه (وقایع سالیانه) الطبرى پیوسته مورد استفاده وى قرار گرفته است. در باب پادشاهان قدیم ایران از غرر الثعالبى، شاهنامه فردوسى، تاریخ ملوک عجم (محتملا از خداینامه ابن مقفع) بهره گرفته است. مطالب مربوط به طاهریان، صفاریان و سامانیان مأخوذ از تاریخ ولات خراسان السلامى است. درباره غزنویان از سه منبع معتبر؛ یعنى تاریخ ناصرى، تاریخ یمینى العتبى و خلق الإنسان بیانالحق نیشابورى و براى آل بویه از تاریخ تاجى یا تاریخ دیالمه و جهت گزارشهاى مربوط به ایلکخانیه ماوراءالنهر از تاریخ ترکستان مجدالدین بن عدنان السرخکتى استفاده کرده است، ولى متأسفانه سه اثر اخیر از بین رفته است. در خصوص سیاست و اداره از سیاستنامه خواجه نظامالملک و قابوسنامه عنصرالمعالى استفاده شده است. مطالب راجع به پیغمبر اکرم(ص) و صحابه و زندگى اولیا و بزرگان مذهب از کتاب المغازي محمد بن اسحاق، ربيع الأبرار زمخشرى، رساله القشيريه قشیرى، أسرار التوحيد محمد بن منور، تاریخ مشایخ خراسان، روضات العلماء، سير الصالحين و قصص الأنبیاء، به ترتیب تقدم و تأخر گرفته شده است.
حکایات در باب شخصیتهاى معروف دیگر که خود قسمت مهمى از این کتاب را تشکیل میدهد از آثار گوناگون به دست آمده است؛ بهعنوان مثال در باب شعرا از يتيمة الدهر ثعالبى، در باب زنان از سندبادنامه، بختیارنامه و کلیله و دمنه و در مورد معمرین از الشباب و الشيب المرزبانى که بعدها از میان رفته است استفاده شده است. در دو باب مربوط به صفات پسندیده و مذموم که شامل مطالب تاریخى بیشمارى است، از منابع متعددى استفاده کرده است. درباره داستانهاى ماجراجویانه و مخاطرهآمیز از فرج بعد الشدة التنوخى مایه گرفته. اطلاعات کیهانشناسى، نژادشناسى و آثار و رسوم باستانى از کتابهاى مسالک و ممالک که متعددند برداشته شده است و مشکل است که بگوییم از کدام اثر یا آثار بهخصوص استفاده شده است. در فصل تاریخ طبیعى و خواص فیزیکى اشیاء از کتاب الحيوان جاحظ و کتاب شرف الزمان طاهر المروزى و رسالاتى که از علماى یونانى چون ارسطو، جالینوس، بطلمیوس و ذیمقراطیس ترجمه شده، بهرهمند شده است[۷]
سعى فراوان عوفى در حفظ و نگهدارى عادات و رسوم گذشته و نقل درست آنها وى را نسبت به وقایع روز بیاعتنا کرده است؛ بهطوری که از حوادث عصرى چیزى از جوامع الحكايات به دست نمىآید. ضمنا عدم ذکر سنوات در حکایات تاریخى هم یکى از نواقص عمده این مجموعه است. گذشته از این، نوعى بىترتیبى در حکایات ملاحظه مىشود. در بعضى موارد هم در صحت و سندیت مطالب تردید کرده است و ازاینرو پارهاى تناقضات و اشتباهات در حکایات راه یافته. صرف نظر از این عیب، در هر باب حکایات متعددى که داراى حقایق تاریخى است به رشته تحریر درآمده است[۸]
لغات مستعمل در این کتاب معمولا از لغات رایج و مصطلح است. نظرى به لغتنامه در آخر این کتاب گفته ما را تأیید مىکند و احیاناً پنج درصد آن که امروز غریب مىنماید مسلما در آن روزگاران غریب و نادر نبوده است. مؤلف که از اولاد عبدالرحمن بن عوف از مشاهیر صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از حنفىمذهبان دیندارى است که تحصیل علم دین کرده و اجازه روایت حدیث به دست آورده و شغلش در همه عمر قیام به وعظ و تذکیر بوده است، در این کتاب به درج آیات و احادیث و اخبار فراوان مبادرت کرده و تلمیحات و اشارت متعددى به قرآن و تواریخ اسلام دارد.
قریب هزار و ششصد و پنجاه بیت شعر در این کتاب دیده مىشود که بیشتر ساخته طبع مؤلف و پارهاى هم متعلق به شعراى عرب و ایرانى است که غالباً در مقدمه و خاتمه و ضمن حکایات بهمناسبتى آورده شده است[۹]
وضعیت کتاب
مصحح، از نسخ بسیاری برای تصحیح کتاب خود استفاده کرده است که فهرستی از آنها را بههمراه روش تصحیح کتاب، در مقدمه جلد سوم (از صفحه نودوپنج تا صدوهفده) آورده است. وی اختلاف نسخ را در پاورقیها متذکر شده است.
فهرست محتویات هر جلد در ابتدای آن جلد و فهارس فنی در پایان برخی از جلدهای کتاب آورده شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- خوانساری، محمد، «معرفی و نقد کتاب جوامع الحكايات»، مجله معارف، مرداد - آبان 1375، شماره 38، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور.