دیوان پیرجمال اردستانی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
     
    (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۲۹: خط ۲۹:
    ادبیاتی که در دوره تیموری در تصوف به رشته تحریر درآمد، روایتگر نوعی عرفان شگفت‌انگیزی است که از تاریخی بسیار دور در ایران رواج داشته است. این عرفان به سبب تلاش‌هایی که در جهت پنهان ساختن آن در قالب آثار مذهبی انجام می‌گرفت‌، بخوبی درک نشده است. شاید بتوان آثار [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال اردستانی]] را جلوه‌ای از این نوع ادبیات دانست که با تحرک در تشیع غالیون و توجه به آداب و رسوم قلندری و تکیه بر اخبار و احادیث توانسته است آثار گوناگونی را به وجود آورد.<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>با توجه به نسبت [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]] به سلسله سهروردیه و از سویی به [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقی]] و از طرفی اشاره به شیوه [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و توجه به [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، هوای قلندری در آثارش رنگ و بوی خاص دارد و حرکت در جریان غالیون شیعه، سبک اشعارش را از ذوق و شوق و عشق و جوشش محمدی رنگین کرده است.‏<ref>ر.ک: همان، صفحات يازدهم و دوازدهم</ref>‏
    ادبیاتی که در دوره تیموری در تصوف به رشته تحریر درآمد، روایتگر نوعی عرفان شگفت‌انگیزی است که از تاریخی بسیار دور در ایران رواج داشته است. این عرفان به سبب تلاش‌هایی که در جهت پنهان ساختن آن در قالب آثار مذهبی انجام می‌گرفت‌، بخوبی درک نشده است. شاید بتوان آثار [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال اردستانی]] را جلوه‌ای از این نوع ادبیات دانست که با تحرک در تشیع غالیون و توجه به آداب و رسوم قلندری و تکیه بر اخبار و احادیث توانسته است آثار گوناگونی را به وجود آورد.<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>با توجه به نسبت [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]] به سلسله سهروردیه و از سویی به [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقی]] و از طرفی اشاره به شیوه [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و توجه به [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، هوای قلندری در آثارش رنگ و بوی خاص دارد و حرکت در جریان غالیون شیعه، سبک اشعارش را از ذوق و شوق و عشق و جوشش محمدی رنگین کرده است.‏<ref>ر.ک: همان، صفحات يازدهم و دوازدهم</ref>‏


    [[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرین‌کوب]] در باره سبک [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیر جمال]] می‌گوید: بعد از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] سراینده دیگری در شعر تعلیمی صوفیانه که با رسایل متعدد عارفانه شهرت و قبولی یافته است، پیرجمال اردستانی است. بعضی از مؤلفان خاطرنشان کرده‌اند که از جهت کثرت آثار در بین اهل حال، جز عطار هیچکس به پای او نمی‌رسد. اینکه سلسله‌ای به نام خود او منسوب است، نشان می‌دهد که آنچه در باب حالات و مقامات صوفیه می‌گوید، از تجارب شخصی خالی نیست. ...آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی دارد، غیر از تمایلات شیعی، این است که در آن‌ها غالباً نظم و نثر را به هم درآمیخته است. آنچه در مثنوی‌های او دیده می‌شود، جز تعلیم محتاطانه‌ای از تصوف اهل صحو نیست. در مثنوی‌های پیرجمال گاه ذوق و شوق و درد [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] جلوه دارد اما نه آن لطف و طراوت که در کلام [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] است. ...در طرز ذکری که از [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در آثارش دیده می‌شود، تشیع را گاه رنگی از عقاید غلات می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌ويك</ref>‏
    [[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرین‌کوب]] در باره سبک [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیر جمال]] می‌گوید: بعد از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] سراینده دیگری در شعر تعلیمی صوفیانه که با رسایل متعدد عارفانه شهرت و قبولی یافته است، پیرجمال اردستانی است. بعضی از مؤلفان خاطرنشان کرده‌اند که از جهت کثرت آثار در بین اهل حال، جز عطار هیچکس به پای او نمی‌رسد. اینکه سلسله‌ای به نام خود او منسوب است، نشان می‌دهد که آنچه در باب حالات و مقامات صوفیه می‌گوید، از تجارب شخصی خالی نیست....آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی دارد، غیر از تمایلات شیعی، این است که در آن‌ها غالباً نظم و نثر را به هم درآمیخته است. آنچه در مثنوی‌های او دیده می‌شود، جز تعلیم محتاطانه‌ای از تصوف اهل صحو نیست. در مثنوی‌های پیرجمال گاه ذوق و شوق و درد [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] جلوه دارد اما نه آن لطف و طراوت که در کلام [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] است....در طرز ذکری که از [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در آثارش دیده می‌شود، تشیع را گاه رنگی از عقاید غلات می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌ويك</ref>‏


    پیرجمال با توجه به دلبستگی به آثار مولانا خاصه مثنوی، بیشتر منظومه‌هایش از نظر وزن و سبک به مثنوی معنوی اقتدا شده است، اما به عطار هم توجه خاص داشته است و گوید:
    پیرجمال با توجه به دلبستگی به آثار مولانا خاصه مثنوی، بیشتر منظومه‌هایش از نظر وزن و سبک به مثنوی معنوی اقتدا شده است، اما به عطار هم توجه خاص داشته است و گوید:
    خط ۷۷: خط ۷۷:
    {{شعر}}  
    {{شعر}}  
    {{ب|''ای ماه هفتم آسمان تو از کجا ما از کجا''|2=''وی سرو باغ دلبران تو از کجا ما از کجا''}}  
    {{ب|''ای ماه هفتم آسمان تو از کجا ما از کجا''|2=''وی سرو باغ دلبران تو از کجا ما از کجا''}}  
    {{ب|''گفتی که یارت می‌شوم گُل‌های خارت می‌شوم''|2=''من شرمسارت می‌شوم تو از کجا ما از کجا ...''<ref>ر.ک: همان، ص70</ref>}}
    {{ب|''گفتی که یارت می‌شوم گُل‌های خارت می‌شوم''|2=''من شرمسارت می‌شوم تو از کجا ما از کجا...''<ref>ر.ک: همان، ص70</ref>}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}



    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۴

    دیوان پیرجمال اردستانی
    دیوان پیرجمال اردستانی
    پدیدآورانجمالی‌ اردستانی‌، جمال‌‌الدین‌ محمد (نويسنده) میرعابدینی، ابوطالب (محقق)
    عنوان‌های دیگردیوان
    ناشرروزنه
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1376ش
    چاپ1
    موضوعجما‌لی‌ اردستا‌نی‌، جما‌ل‌الدین‌ محمد ۸۱۶؟ - ۸۷۹ق‌. - شعر فارسی - قرن 9ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    PIR۵۷۱۳/د۹
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    دیوان پیرجمال اردستانی، نوشته پیرجمال اردستانی (879-816ق) عارف، شاعر، مفسر، سیاح و به قول خود عاشقی غریب و ناآرام، مؤسس سلسله جمالیه از چهارده خانواده صوفیان ایرانی است. این دیوان مجموعه اشعاری را در قالب قطعات کوتاه در نعت پیامبر(ص) و خاندان او، قصاید، مستزاد، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، غزلیات، مقطعات، رباعیات، مفردات و فهلویات دربردارد. سید ابوطالب میرعابدینی پژوهش دیوان را انجام داده است.[۱]

    ادبیاتی که در دوره تیموری در تصوف به رشته تحریر درآمد، روایتگر نوعی عرفان شگفت‌انگیزی است که از تاریخی بسیار دور در ایران رواج داشته است. این عرفان به سبب تلاش‌هایی که در جهت پنهان ساختن آن در قالب آثار مذهبی انجام می‌گرفت‌، بخوبی درک نشده است. شاید بتوان آثار پیرجمال اردستانی را جلوه‌ای از این نوع ادبیات دانست که با تحرک در تشیع غالیون و توجه به آداب و رسوم قلندری و تکیه بر اخبار و احادیث توانسته است آثار گوناگونی را به وجود آورد.[۲]با توجه به نسبت پیرجمال به سلسله سهروردیه و از سویی به فخرالدین عراقی و از طرفی اشاره به شیوه عطار و توجه به حلاج، هوای قلندری در آثارش رنگ و بوی خاص دارد و حرکت در جریان غالیون شیعه، سبک اشعارش را از ذوق و شوق و عشق و جوشش محمدی رنگین کرده است.‏[۳]

    زرین‌کوب در باره سبک پیر جمال می‌گوید: بعد از مولانا سراینده دیگری در شعر تعلیمی صوفیانه که با رسایل متعدد عارفانه شهرت و قبولی یافته است، پیرجمال اردستانی است. بعضی از مؤلفان خاطرنشان کرده‌اند که از جهت کثرت آثار در بین اهل حال، جز عطار هیچکس به پای او نمی‌رسد. اینکه سلسله‌ای به نام خود او منسوب است، نشان می‌دهد که آنچه در باب حالات و مقامات صوفیه می‌گوید، از تجارب شخصی خالی نیست....آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی دارد، غیر از تمایلات شیعی، این است که در آن‌ها غالباً نظم و نثر را به هم درآمیخته است. آنچه در مثنوی‌های او دیده می‌شود، جز تعلیم محتاطانه‌ای از تصوف اهل صحو نیست. در مثنوی‌های پیرجمال گاه ذوق و شوق و درد عطار جلوه دارد اما نه آن لطف و طراوت که در کلام عطار است....در طرز ذکری که از علی(ع) در آثارش دیده می‌شود، تشیع را گاه رنگی از عقاید غلات می‌دهد.[۴]

    پیرجمال با توجه به دلبستگی به آثار مولانا خاصه مثنوی، بیشتر منظومه‌هایش از نظر وزن و سبک به مثنوی معنوی اقتدا شده است، اما به عطار هم توجه خاص داشته است و گوید:

  • چه گر جهان همه رقصان ز شمس تبریزند شنیده‌ام ز جمالی که مست عطار است
    کان شهد و شکّر آن شاه قباد قطب مستان بی شکی عطار دان

    او به شیوه نظامی، اوحدی، کاتبی نیز توجه داشته است. قصیده را به سبک عطار، غزل را به شیوه مولوی و سعدی و رباعیات را به ارادت بابا افضل سروده است.[۵]نمونه‌ای از ارادت او به امیر مؤمنان(ع) در این رباعی جلوه کرده است:

  • یار هویدای قدیمی علی است دامن او گیر که شاه غنی است
    غیر علی شاه مدان ور بدان در دو جهان شاه نشان هم علی است [۶]

    در اینجا برای آشنایی با سبک و ذائقه شعری پیرجمال، نمونه‌هایی از آغاز هر یک از قالب‌های شعری آورده می‌شود؛ قطعات کوتاه در نعت پیامبر(ص) و خاندان او:

    ای منزل صدق و یقین وی بحر و کان هر صفاای کز تو پیدا شد وفا یا مصطفی یا مجتبی...[۷]

    قصاید:

    آن باده قدیم که در جان جام ماستدانند ساقیان که مکانش به کام ماست
    احکام هر دو کون و تجلّی و مهر و ماهای خواجه در نگر که گذارش به بام ماست [۸]

    ‏مستزاد:

    تا مهدی فرخنده ازین غار برآمدجسمم همه جان شد
    این صبح سعادت ز رخ یار برآمدزآن فتنه عیان شد...[۹]

    ‏ترکیب‌بند:

    بیا که بادۀ صاف است و جام مالامالبیا که بر دل و جان زد نسیم صبح وصال
    رضی و راضی و مرضی و مرتضی است علیانیس خاطر دانای مصطفاست علی»[۱۰]

    ‏ترجیع‌بند:

    خورشید به کوهِ دل برآمدساقی قدحی که دلبر آمد
    مجلس به مراد ماست امروززآنرو که مراد دل برآمد...[۱۱]

    ‏غزلیات:

    ای ماه هفتم آسمان تو از کجا ما از کجاوی سرو باغ دلبران تو از کجا ما از کجا
    گفتی که یارت می‌شوم گُل‌های خارت می‌شوممن شرمسارت می‌شوم تو از کجا ما از کجا...[۱۲]

    مقطعات:

    آن صیف که فرموده ولی نعمت ماای جانِ پدر که خوش گرامی دارش
    میدان به یقین که عشق و دردست و صفا منصور شو از قامت و خوش بردارش...[۱۳]

    رباعیات:

    شاهیست عیان همیشه در کشور ماسلطان جهانشاه چو دل در بر ما
    سرّیست نهان و بس نهان در سر ماوین راز نداند مگر آن دلبر ما[۱۴]

    ‏به این رباعیات، مجموعه دیگری ضمیمه شده است که با عنوان «میزان الحقایق» (به کوشش محمود مدبری) چاپ شده است. این مجموعه با این رباعی آغاز می‌شود:

    صورت‌شکنا ستم‌گرا طرّارا پُر کن پُر کن قدح بده صهبا را
    شمع است و شراب و دل من گشت کباباز دولت عشق اینست طالع ما را[۱۵]

    مفردات: (تک‌بیت‌ها) مانند

    دلبرا شوخا ظریفا کافرااندر آ در جنت حق اندرآ[۱۶]

    فهلویات (اورامه):

    دلی که داروی تَه گَشته بی‌ماتنپردازی به نی تَه وات من وات
    هر آن چشمی که چشمان تَه وینیچو او آغشته بی در کلّ ذرّات

    که در کنار الفبای فارسی، با حروف لاتین نیز نوشته شده‌اند[۱۷]

    میرعابدینی فهرست‌های اعلام، آیه‌ها، حدیث‌ها، عبارت‌ها و اصطلاح‌های عربی و اهم مآخذ را در پایان کتاب آورده است.[۱۸]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه محقق، صفحه پنج
    2. ر.ک: همان، صفحه هشت
    3. ر.ک: همان، صفحات يازدهم و دوازدهم
    4. ر.ک: همان، صفحه بيست‌ويك
    5. ر.ک: همان، صفحه بيست‌وسه
    6. ر.ک: همان، صفحه بيست‌ودو
    7. ر.ک: متن کتاب، ص1
    8. ر.ک: همان، ص9
    9. ر.ک: همان، ص48
    10. ر.ک: همان، ص51
    11. ر.ک همان، ص55
    12. ر.ک: همان، ص70
    13. ر.ک: همان، ص158
    14. ر.ک: همان، ص165
    15. ر.ک: همان، ص196
    16. ر.ک: همان، ص213
    17. ر.ک: همان، ص216
    18. ر.ک: همان، ص230-221

    منابع مقاله

    مقدمه محقق و متن کتاب.

    وابسته‌ها