جستاری در حسبنا کتاب الله: تفاوت میان نسخهها
جز (ویرایش Mhosseini@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که Hbaghizadeh@noornet.net انجام داده بود واگ...) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'اهل بیت' به 'اهلبیت') |
||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | ||
| زبان = | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = 5ج3ج/30 BP | | کد کنگره = 5ج3ج/30 BP | ||
| موضوع =امام علی (ع)، عمربن خطاب. نقد و تفسیر | | موضوع =امام علی(ع)، عمربن خطاب. نقد و تفسیر | ||
| ناشر = انتشارات نجم کبری | | ناشر = انتشارات نجم کبری | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| شابک =5-80-2905-964-978 | | شابک =5-80-2905-964-978 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''جستاری در حسبنا کتاب الله''' تألیف استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] میباشد و مشتمل بر شرح و تفسیری است بر سخن عمربن خطاب که در بستر بیماریِ رسول خدا به آن حضرت بیان داشت. در متن تاریخ و در احادیث شیعه و سنّی به دقّت تمام و به تواتر از این ماجرا و سخنی که عمربن خطاب بیان کرده سند وجود دارد. در این کتاب به شرح و تحلیل این سخن میپردازد و | '''جستاری در حسبنا کتاب الله''' تألیف استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] میباشد و مشتمل بر شرح و تفسیری است بر سخن عمربن خطاب که در بستر بیماریِ رسول خدا به آن حضرت بیان داشت. در متن تاریخ و در احادیث شیعه و سنّی به دقّت تمام و به تواتر از این ماجرا و سخنی که عمربن خطاب بیان کرده سند وجود دارد. در این کتاب به شرح و تحلیل این سخن میپردازد و زمینهها و نتایج آن را مورد بررسی قرار میدهد و خطرات آن را با در نظرداشتن باور گوینده در قالب تحقیق و سند ارائه میدهد. | ||
== ساختار== | == ساختار== | ||
کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله اثری است مختصر در 156 صفحه، ولی با این حال به مسئلهای پرداخته که قبلاً کسی به طور مستقل به آن نپرداخته و لذا کاری نو از نویسنده است. نویسنده که در قرآن و حدیث صاحب نظر است با اشراف بر قرآن و حدیث و سنّت در قالب نقد و تحلیل به این مسئله پرداخته است تا ماهیّت کلام، علّت و نتایج آن را جستجو کند. کتاب دارای فهرستی است که در آن شماره وجود ندارد، با این حال به ترتیبی که در کتاب آمده است چنین است: مقدّمه، حقیقت داستان، حسبنا کتاب الله، آیتی مهم در این امر، سخن منابع و مآخذ، نگاهی به آیات، حروف مقطّعه، آیات متشابه، آیات ناسخ و منسوخ، استنباط احکام، شأن نزول و اسباب آیات، تفسیر و تأویل آیات، پیامبر گویای وحی الهی، حجّیّت پیامبر در قرآن، از اهل ذکر باید پرسید، | کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله اثری است مختصر در 156 صفحه، ولی با این حال به مسئلهای پرداخته که قبلاً کسی به طور مستقل به آن نپرداخته و لذا کاری نو از نویسنده است. نویسنده که در قرآن و حدیث صاحب نظر است با اشراف بر قرآن و حدیث و سنّت در قالب نقد و تحلیل به این مسئله پرداخته است تا ماهیّت کلام، علّت و نتایج آن را جستجو کند. کتاب دارای فهرستی است که در آن شماره وجود ندارد، با این حال به ترتیبی که در کتاب آمده است چنین است: مقدّمه، حقیقت داستان، حسبنا کتاب الله، آیتی مهم در این امر، سخن منابع و مآخذ، نگاهی به آیات، حروف مقطّعه، آیات متشابه، آیات ناسخ و منسوخ، استنباط احکام، شأن نزول و اسباب آیات، تفسیر و تأویل آیات، پیامبر گویای وحی الهی، حجّیّت پیامبر در قرآن، از اهل ذکر باید پرسید، قرآنهادی همه کس نیست، وصف اهلبیت. در انتهای کتاب نیز کتابنامه و نمایه وجود دارد. | ||
نویسنده در مقدّمهی کوتاه شش صفحهای به خوبی از ماهیّت این سخن سخن گفته و حقیقت درونی آن را واکاوی کرده است، | نویسنده در مقدّمهی کوتاه شش صفحهای به خوبی از ماهیّت این سخن سخن گفته و حقیقت درونی آن را واکاوی کرده است، ریشهها و علل بیان آن را جستجو نموده و نتایج آن را هم به خوبی بیان داشته است، ضمن این که مشابه آن سخن را به نوعی دیگر در جامعهی امروزی دیده و به طور جدّی نسبت به عواقب آن نیز هشدار داده است. در آغاز مقدّمه میگوید: «حسبنا کتاب الله». کتاب خدا، یعنی قرآن ما را کافی و بسنده است. این سخنی است شهیر از خلیفهی دوّم جناب عمر بن خطاب. منابع و مآخذ معتبر هر دو فرقهی شیعه و سنّی هم از آن با صراحت تمام یاد میکنند و این سخن را آشکارا به همان فرد مذکور نسبت میدهند. صورت عبارت شیک و مجلسی و بسیار زیبا و فریباست، بهگونه ای که نشان از باور به قرآن و اعتقاد تام به کتاب خداوند دارد ولی وقتیکه آن را به دقّت تحلیل و تجزیه میکنیم و به خوبی میشکافیم مییابیم که یکی از خطرناکترین و بی مایهترین سخنهای ممکن است که از یک فرد احتمالاً دیندار و معتقد ممکن است صادر شود. وقتیکه درون قرآن را میکاویم و آیات آن را مورد مداقّه و تدبر قرار میدهیم مییابیم که در الفاظ قرآن چیزی غیرازآن بیان شده و در حقیقت این سخن از منظر قرآن که به زعم او «کافی» است کاملاً باطل و سخیف و بیاعتبار است<ref>مقدمه، صص 8-7</ref>. | ||
این تفسیر و نگاه تا انتهای کتاب از منظر قرآن و وحی الهی، حدیث و سنّت نبوی، با استناد به هر دو | این تفسیر و نگاه تا انتهای کتاب از منظر قرآن و وحی الهی، حدیث و سنّت نبوی، با استناد به هر دو فرقهی شیعه و سنّی، و از دید عقل و فلسفه مورد بحث قرار میگیرد و سخن مطرح شده را با تمام زمینهها و ابعاد آن به سنجش در میآورد و ابطال آن را بیان و خطرات آن را متذکّر میشود. | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله و مفهوم و | کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله و مفهوم و فلسفهی آن به اختصار ولی بسیار گویا و رسا در مقدّمه بیان میشود و در طول اثر هم به طور دقیق و عالمانه این سخن را دنبال میکند تا با موشکافی تمام ماهیّت و خاستگاه و جایگاه این سخن را تبیین نماید. چنانکه خواننده با نویسنده در این متن همراه باشد نکات بسیار دقیق و لطیفی از قرآن، حدیث، تاریخ و فلسفه را میتواند حاصل کند که با این دقّت در جای دیگر شاید میسّر و ممکن نباشد. نویسنده در بخشی از مقدّمه در تحلیل سخن عمربن خطاب میگوید: قول مذکور این را در خود پنهان دارد که حتّی به آورنده ی کتاب هم نیازی نیست. و این در حالی است که در خود کتاب آورنده را اصل قلمداد نموده و برای آورندهی آنهم حجّیّت تام و تمام قائل شده است و لذا با حصر «حسبنا کتاب الله» نفی آورنده آن را نیز الزام میکند و نفی آورنده به طور طبیعی و شرعی ما را به آنجا میکشاند که بگوییم منکر رسول چه آشکارا و چه نهان به کفر رسیده است و تمام فقهای اسلام در هر طریق و فرقهای این مقوله را تأیید و تأکید میکنند. امّا این جمله زمانی بیان شده که رسول خدا(ص) در بستر بیماری بوده و این آن بیماری است که بعدازآن، رسول خدا(ص) رخت از این عالم بسته است و لذا باید گفت که حصر این عبارت، بهمنزلهی نفی ادامهی پیامبر(ص) خواهد بود. و به اینکه ما نیازی به مفسّر قرآن و به ویژه تأویل کنندهی آن نداریم و این در حالی است که قائل خود اشراف دارد که قرآن هم تفسیر لازم دارد و هم تأویل و هم این نکته را بهخوبی میداند که خود و دیگران (غیر از علی) کسی در این خصوص تسلّط و تخصّص کافی ندارد. بنابراین، این سخن در واقع برای نفی حضور علی(ع) و به اعتباری از دور خارج کردن وی بوده است. بدیهی است، نفی علم در صورتیکه نیاز به علم باشد از جهلی عمیق و ریشه دار نشأت میگیرد و این در صورتی است که خوش بین باشیم و عناد و کینهای را و همین طور غرض نفسانی و مرضی شیطانی را نخواهیم لحاظ کنیم<ref>متن، صص 11-9</ref>. | ||
در فصل نخست که حقیقت داستان را جستجو میکند با در نظر داشتن منابع تاریخی نشان میدهد که | در فصل نخست که حقیقت داستان را جستجو میکند با در نظر داشتن منابع تاریخی نشان میدهد که گویندهی سخن خلیفهی دوّم بوده است. نویسندهی محقّق با دقّت تمام در صفحهی 20 کتاب به آیتی مهم از سورهی نساء، آیهی 150 اشاره میکند و سخن خلیفه را بدان واسطه منحرف دانسته و محکوم میکند. در ادامه از لاپوشانی و تحریف و حذف نام خلیفه در کتاب [[صحیح بخاری]] یاد میکند، که وی در بیان اصل این ماجرا که پیامبر در بیماریِ رو به وفات بود برخی چنین سخنی گفتند. لفظ «قال بعضهم»<ref>صحیح بخاری، کتاب المغازی، حدیث 4432</ref>. که [[بخاری، محمد بن اسماعیل|بخاری]] به آن اشاره میکند در واقع تحریف تاریخ است، هر چند که در جاهای دیگر به ناچار مجبور شده مستقیماً شخص گوینده را به اسم نام ببرد<ref>صحیح بخاری، کتاب العلم، حدیث 114</ref>. | ||
[[مسلم]] هم مطلب اصلی را در [[صحیح مسلم]] روایت میکند و گوینده را نیز با شخص | [[مسلم]] هم مطلب اصلی را در [[صحیح مسلم]] روایت میکند و گوینده را نیز با شخص خلیفهی دوّم مشخّص میکند<ref>صحیح مسلم، کتاب الوصیه، حدیث 4234</ref>. [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] هم در [[مسند احمد بن حنبل]] خود همین ماجرا را روایت کرده و گوینده را معلوم و مشخّص میکند<ref>مسند احمد، حدیث 2991</ref>. همین ماجرا و همین سخن در منابع شیعه نیز وجود دارد، کما اینکه در [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحار الانوار]] [[علامه مجلسی]]، [[الامالی]] [[شیخ مفید]]، و آثاری همچون [[نهج الحق و كشف الصدق|نهج الحق]]، [[المناقب|المناقب ابن شهر آشوب]]، [[المناقب (خوارزمی)|المناقب خوارزمی]] و [[الصوارم المُهرقة في نقد الصواعق المُحرقة|الصوارم المحرقه]] روایت شده است. نویسنده تا انتهای همین فصل دهها سند دیگر از دل منابع شیعه و سنّی در این رابطه مشخّص کرده است. | ||
در فصل نگاهی به آیات در ازای سخن عمربن خطاب، پرسشی را مطرح میکند و آن اینکه آیا واقعاً کتاب خدا ما را بس است؟ آیا ما از کتاب خدا هر چه را که باید میتوانیم بفهمیم؟ و یا نه، کسی خاص باید آن را بفهمد و برای ما شرح دهد؟ <ref>متن، ص 63</ref>. و اینها پرسشهای مهمّی است که مسلّماً با سخن خلیفه جور نمیآید. نویسنده برای ابطال سخن عمر بن خطاب به | در فصل نگاهی به آیات در ازای سخن عمربن خطاب، پرسشی را مطرح میکند و آن اینکه آیا واقعاً کتاب خدا ما را بس است؟ آیا ما از کتاب خدا هر چه را که باید میتوانیم بفهمیم؟ و یا نه، کسی خاص باید آن را بفهمد و برای ما شرح دهد؟ <ref>متن، ص 63</ref>. و اینها پرسشهای مهمّی است که مسلّماً با سخن خلیفه جور نمیآید. نویسنده برای ابطال سخن عمر بن خطاب به آیهی هفتم از سوره آل عمران اشاره میکند که در قرآن برخی آیات، متشابهاند و آیات متشابه را کسی جز خداوند و راسخون فی العلم کسی نمیداند و همین نقض سخن خلیفه است، و اگر خلیفه قرآن را میشناخت با همین یک آیه نباید آن سخن خام و بی سند را مطرح میکرد. استناد دیگر استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به مقولهی ناسخ و منسوخ است، که قهراً شخص خلیفه هیچ دانشی در این باره نداشته است و لذا همین مورد هم خطا بودن و انحراف داشتن سخن وی را معلوم میدارد. مورد دیگر مسئلهی استنباط احکام است که بدون اشراف بر کلّ آیات امری محال است و جز [[امام علی(ع)]] کسی در آن زمان این اعلمیّت و وقوف را بر آیات نداشت. نکتهی دیگر مسئلهی شأن نزول و اسباب نزول آیات است که این نیز حضوری همه جانبه و دانشی کامل را از آیات طلب میکند که این جامعیّت و حضور در کسی جز [[امام علی(ع)]] دیده نشده است. | ||
امّا به نقل تاریخ و آنچه که به طور مستند در احادیث صحیح السّند وجود دارد که رمنابع شیعه و سنّی هر دو آن را روایت | امّا به نقل تاریخ و آنچه که به طور مستند در احادیث صحیح السّند وجود دارد که رمنابع شیعه و سنّی هر دو آن را روایت کردهاند، شخص عمر در آن روز خاص در بستر بیماری پیامبر تنها به این قول بسنده نکرد، بلکه جسارتی کفرآمیز به ساحت مقدّس پیامبر خدا داشت که قهراً قابل بخشش و گذشت نیست. با این حال نویسندهی ارجمند در بخش مربوط به حجّیّت پیامبر 20 آیه را سند قرار میدهد که پیامبر در هر حالی نمایندهی خدا و سخن او در هر حالی سخنان خداوند است، و این که جاهلی به سخن پیامبر نسبت هزیان بدهد نشان از بلاهت و کفر او دارد، بماند که این سخن نشان از آن دارد که یا آیات قرآن را نفهمیده است و یا آنکه به قرآن باور نداشته است، گر چه هیچ سندی وجود ندارد که به شخص پیامبر نیز ایمان قاطعی داشته است، که فرار او در جنگهای متعدّد از جمله اُحد نشانی تمام از این بی باوری است. | ||
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در فصل | استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در فصل قرآنهادی همه کس نیست رسماً سخن خلیفه را رودر روی سخن قرآن قرار میدهد. زیرا قرآن همه کس را هدایت نمیکند و حسبنا کتاب الله اینگونه نقض غرض محسوب میشود و در واقع سخن خلیفه نشان از عدم درک و فهم درست قرآن را دارد. نویسنده با آوردن شواهد متعدّد از آیات قرآنی به این نتیجه میرسد که: وجود این آیات نشان میدهد که همراه و در کنار قرآن باید حقیقتی دیگر باشد که بتواند هادی و راهنمای انسانها جهت کمال و رشد و ره یافتن به سوی حقیقت و صراط مستقیم باشد. و این همراه را رسول خدا در «حدیث ثقلین» برای ما در همان زمان تشریح کرده و معیّت و توأم بودن آن را سفارش نمودند<ref>متن، صص 116-115</ref>. در فصل آخر هم که وصف اهلبیت است نکاتی وجود دارد که به بی اعتباری سخن خلیفه و قائل آن میانجامد که مورد اعتبار خردمندان و اهل حدیث است. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
# کتاب سرشار از آیات و روایاتی است که در تفسیر این حدیث مورد استفاده قرار گرفته و کاری تفسیری ـ روایی وعقلی را مدّ نظر قرار داده است. | # کتاب سرشار از آیات و روایاتی است که در تفسیر این حدیث مورد استفاده قرار گرفته و کاری تفسیری ـ روایی وعقلی را مدّ نظر قرار داده است. | ||
# استنادات عقلی کتاب در شرح و تفسیر و نقد مطلب از نقاط ارزنده و بسیار چشمگیر آن است. | # استنادات عقلی کتاب در شرح و تفسیر و نقد مطلب از نقاط ارزنده و بسیار چشمگیر آن است. | ||
# از دیگر | # از دیگر ویژگیهای کتاب ذکر منابع و مآخد زیاد و متعدّد از فریقین است. | ||
# مستند و مستدل بودن نوشته. | # مستند و مستدل بودن نوشته. | ||
# روان و قابل فهم بودن مطلب. | # روان و قابل فهم بودن مطلب. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
جستاری در حسبنا کتاب الله، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] | جستاری در حسبنا کتاب الله، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] | ||
کتاب یک جلد، دارای مقدّمه و بخشهای متعدّد مرتبط با موضوع بحث، متن آن فارسی و دارای 156 صفحه و جلد نرم | کتاب یک جلد، دارای مقدّمه و بخشهای متعدّد مرتبط با موضوع بحث، متن آن فارسی و دارای 156 صفحه و جلد نرم میباشد. ابتدا و انتهای کتاب هم با فهرست مطالب و کتابنامه و همینطور نمایه همراه است. | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۸
جستاری در حسبنا کتاب الله | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1396 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 5-80-2905-964-978 |
موضوع | امام علی(ع)، عمربن خطاب. نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 5ج3ج/30 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
جستاری در حسبنا کتاب الله تألیف استاد کاظم محمّدی میباشد و مشتمل بر شرح و تفسیری است بر سخن عمربن خطاب که در بستر بیماریِ رسول خدا به آن حضرت بیان داشت. در متن تاریخ و در احادیث شیعه و سنّی به دقّت تمام و به تواتر از این ماجرا و سخنی که عمربن خطاب بیان کرده سند وجود دارد. در این کتاب به شرح و تحلیل این سخن میپردازد و زمینهها و نتایج آن را مورد بررسی قرار میدهد و خطرات آن را با در نظرداشتن باور گوینده در قالب تحقیق و سند ارائه میدهد.
ساختار
کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله اثری است مختصر در 156 صفحه، ولی با این حال به مسئلهای پرداخته که قبلاً کسی به طور مستقل به آن نپرداخته و لذا کاری نو از نویسنده است. نویسنده که در قرآن و حدیث صاحب نظر است با اشراف بر قرآن و حدیث و سنّت در قالب نقد و تحلیل به این مسئله پرداخته است تا ماهیّت کلام، علّت و نتایج آن را جستجو کند. کتاب دارای فهرستی است که در آن شماره وجود ندارد، با این حال به ترتیبی که در کتاب آمده است چنین است: مقدّمه، حقیقت داستان، حسبنا کتاب الله، آیتی مهم در این امر، سخن منابع و مآخذ، نگاهی به آیات، حروف مقطّعه، آیات متشابه، آیات ناسخ و منسوخ، استنباط احکام، شأن نزول و اسباب آیات، تفسیر و تأویل آیات، پیامبر گویای وحی الهی، حجّیّت پیامبر در قرآن، از اهل ذکر باید پرسید، قرآنهادی همه کس نیست، وصف اهلبیت. در انتهای کتاب نیز کتابنامه و نمایه وجود دارد.
نویسنده در مقدّمهی کوتاه شش صفحهای به خوبی از ماهیّت این سخن سخن گفته و حقیقت درونی آن را واکاوی کرده است، ریشهها و علل بیان آن را جستجو نموده و نتایج آن را هم به خوبی بیان داشته است، ضمن این که مشابه آن سخن را به نوعی دیگر در جامعهی امروزی دیده و به طور جدّی نسبت به عواقب آن نیز هشدار داده است. در آغاز مقدّمه میگوید: «حسبنا کتاب الله». کتاب خدا، یعنی قرآن ما را کافی و بسنده است. این سخنی است شهیر از خلیفهی دوّم جناب عمر بن خطاب. منابع و مآخذ معتبر هر دو فرقهی شیعه و سنّی هم از آن با صراحت تمام یاد میکنند و این سخن را آشکارا به همان فرد مذکور نسبت میدهند. صورت عبارت شیک و مجلسی و بسیار زیبا و فریباست، بهگونه ای که نشان از باور به قرآن و اعتقاد تام به کتاب خداوند دارد ولی وقتیکه آن را به دقّت تحلیل و تجزیه میکنیم و به خوبی میشکافیم مییابیم که یکی از خطرناکترین و بی مایهترین سخنهای ممکن است که از یک فرد احتمالاً دیندار و معتقد ممکن است صادر شود. وقتیکه درون قرآن را میکاویم و آیات آن را مورد مداقّه و تدبر قرار میدهیم مییابیم که در الفاظ قرآن چیزی غیرازآن بیان شده و در حقیقت این سخن از منظر قرآن که به زعم او «کافی» است کاملاً باطل و سخیف و بیاعتبار است[۱].
این تفسیر و نگاه تا انتهای کتاب از منظر قرآن و وحی الهی، حدیث و سنّت نبوی، با استناد به هر دو فرقهی شیعه و سنّی، و از دید عقل و فلسفه مورد بحث قرار میگیرد و سخن مطرح شده را با تمام زمینهها و ابعاد آن به سنجش در میآورد و ابطال آن را بیان و خطرات آن را متذکّر میشود.
گزارش محتوا
کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله و مفهوم و فلسفهی آن به اختصار ولی بسیار گویا و رسا در مقدّمه بیان میشود و در طول اثر هم به طور دقیق و عالمانه این سخن را دنبال میکند تا با موشکافی تمام ماهیّت و خاستگاه و جایگاه این سخن را تبیین نماید. چنانکه خواننده با نویسنده در این متن همراه باشد نکات بسیار دقیق و لطیفی از قرآن، حدیث، تاریخ و فلسفه را میتواند حاصل کند که با این دقّت در جای دیگر شاید میسّر و ممکن نباشد. نویسنده در بخشی از مقدّمه در تحلیل سخن عمربن خطاب میگوید: قول مذکور این را در خود پنهان دارد که حتّی به آورنده ی کتاب هم نیازی نیست. و این در حالی است که در خود کتاب آورنده را اصل قلمداد نموده و برای آورندهی آنهم حجّیّت تام و تمام قائل شده است و لذا با حصر «حسبنا کتاب الله» نفی آورنده آن را نیز الزام میکند و نفی آورنده به طور طبیعی و شرعی ما را به آنجا میکشاند که بگوییم منکر رسول چه آشکارا و چه نهان به کفر رسیده است و تمام فقهای اسلام در هر طریق و فرقهای این مقوله را تأیید و تأکید میکنند. امّا این جمله زمانی بیان شده که رسول خدا(ص) در بستر بیماری بوده و این آن بیماری است که بعدازآن، رسول خدا(ص) رخت از این عالم بسته است و لذا باید گفت که حصر این عبارت، بهمنزلهی نفی ادامهی پیامبر(ص) خواهد بود. و به اینکه ما نیازی به مفسّر قرآن و به ویژه تأویل کنندهی آن نداریم و این در حالی است که قائل خود اشراف دارد که قرآن هم تفسیر لازم دارد و هم تأویل و هم این نکته را بهخوبی میداند که خود و دیگران (غیر از علی) کسی در این خصوص تسلّط و تخصّص کافی ندارد. بنابراین، این سخن در واقع برای نفی حضور علی(ع) و به اعتباری از دور خارج کردن وی بوده است. بدیهی است، نفی علم در صورتیکه نیاز به علم باشد از جهلی عمیق و ریشه دار نشأت میگیرد و این در صورتی است که خوش بین باشیم و عناد و کینهای را و همین طور غرض نفسانی و مرضی شیطانی را نخواهیم لحاظ کنیم[۲].
در فصل نخست که حقیقت داستان را جستجو میکند با در نظر داشتن منابع تاریخی نشان میدهد که گویندهی سخن خلیفهی دوّم بوده است. نویسندهی محقّق با دقّت تمام در صفحهی 20 کتاب به آیتی مهم از سورهی نساء، آیهی 150 اشاره میکند و سخن خلیفه را بدان واسطه منحرف دانسته و محکوم میکند. در ادامه از لاپوشانی و تحریف و حذف نام خلیفه در کتاب صحیح بخاری یاد میکند، که وی در بیان اصل این ماجرا که پیامبر در بیماریِ رو به وفات بود برخی چنین سخنی گفتند. لفظ «قال بعضهم»[۳]. که بخاری به آن اشاره میکند در واقع تحریف تاریخ است، هر چند که در جاهای دیگر به ناچار مجبور شده مستقیماً شخص گوینده را به اسم نام ببرد[۴].
مسلم هم مطلب اصلی را در صحیح مسلم روایت میکند و گوینده را نیز با شخص خلیفهی دوّم مشخّص میکند[۵]. احمد بن حنبل هم در مسند احمد بن حنبل خود همین ماجرا را روایت کرده و گوینده را معلوم و مشخّص میکند[۶]. همین ماجرا و همین سخن در منابع شیعه نیز وجود دارد، کما اینکه در بحار الانوار علامه مجلسی، الامالی شیخ مفید، و آثاری همچون نهج الحق، المناقب ابن شهر آشوب، المناقب خوارزمی و الصوارم المحرقه روایت شده است. نویسنده تا انتهای همین فصل دهها سند دیگر از دل منابع شیعه و سنّی در این رابطه مشخّص کرده است.
در فصل نگاهی به آیات در ازای سخن عمربن خطاب، پرسشی را مطرح میکند و آن اینکه آیا واقعاً کتاب خدا ما را بس است؟ آیا ما از کتاب خدا هر چه را که باید میتوانیم بفهمیم؟ و یا نه، کسی خاص باید آن را بفهمد و برای ما شرح دهد؟ [۷]. و اینها پرسشهای مهمّی است که مسلّماً با سخن خلیفه جور نمیآید. نویسنده برای ابطال سخن عمر بن خطاب به آیهی هفتم از سوره آل عمران اشاره میکند که در قرآن برخی آیات، متشابهاند و آیات متشابه را کسی جز خداوند و راسخون فی العلم کسی نمیداند و همین نقض سخن خلیفه است، و اگر خلیفه قرآن را میشناخت با همین یک آیه نباید آن سخن خام و بی سند را مطرح میکرد. استناد دیگر استاد کاظم محمّدی به مقولهی ناسخ و منسوخ است، که قهراً شخص خلیفه هیچ دانشی در این باره نداشته است و لذا همین مورد هم خطا بودن و انحراف داشتن سخن وی را معلوم میدارد. مورد دیگر مسئلهی استنباط احکام است که بدون اشراف بر کلّ آیات امری محال است و جز امام علی(ع) کسی در آن زمان این اعلمیّت و وقوف را بر آیات نداشت. نکتهی دیگر مسئلهی شأن نزول و اسباب نزول آیات است که این نیز حضوری همه جانبه و دانشی کامل را از آیات طلب میکند که این جامعیّت و حضور در کسی جز امام علی(ع) دیده نشده است.
امّا به نقل تاریخ و آنچه که به طور مستند در احادیث صحیح السّند وجود دارد که رمنابع شیعه و سنّی هر دو آن را روایت کردهاند، شخص عمر در آن روز خاص در بستر بیماری پیامبر تنها به این قول بسنده نکرد، بلکه جسارتی کفرآمیز به ساحت مقدّس پیامبر خدا داشت که قهراً قابل بخشش و گذشت نیست. با این حال نویسندهی ارجمند در بخش مربوط به حجّیّت پیامبر 20 آیه را سند قرار میدهد که پیامبر در هر حالی نمایندهی خدا و سخن او در هر حالی سخنان خداوند است، و این که جاهلی به سخن پیامبر نسبت هزیان بدهد نشان از بلاهت و کفر او دارد، بماند که این سخن نشان از آن دارد که یا آیات قرآن را نفهمیده است و یا آنکه به قرآن باور نداشته است، گر چه هیچ سندی وجود ندارد که به شخص پیامبر نیز ایمان قاطعی داشته است، که فرار او در جنگهای متعدّد از جمله اُحد نشانی تمام از این بی باوری است.
استاد کاظم محمّدی در فصل قرآنهادی همه کس نیست رسماً سخن خلیفه را رودر روی سخن قرآن قرار میدهد. زیرا قرآن همه کس را هدایت نمیکند و حسبنا کتاب الله اینگونه نقض غرض محسوب میشود و در واقع سخن خلیفه نشان از عدم درک و فهم درست قرآن را دارد. نویسنده با آوردن شواهد متعدّد از آیات قرآنی به این نتیجه میرسد که: وجود این آیات نشان میدهد که همراه و در کنار قرآن باید حقیقتی دیگر باشد که بتواند هادی و راهنمای انسانها جهت کمال و رشد و ره یافتن به سوی حقیقت و صراط مستقیم باشد. و این همراه را رسول خدا در «حدیث ثقلین» برای ما در همان زمان تشریح کرده و معیّت و توأم بودن آن را سفارش نمودند[۸]. در فصل آخر هم که وصف اهلبیت است نکاتی وجود دارد که به بی اعتباری سخن خلیفه و قائل آن میانجامد که مورد اعتبار خردمندان و اهل حدیث است.
ویژگیها
در بررسی مختصر کتاب جستاری در حسبنا کتاب الله میتوان برخی موارد را مورد نظر قرار داد:
- نخست موضوع کتاب است که بگر و تازه است.
- کتاب سرشار از آیات و روایاتی است که در تفسیر این حدیث مورد استفاده قرار گرفته و کاری تفسیری ـ روایی وعقلی را مدّ نظر قرار داده است.
- استنادات عقلی کتاب در شرح و تفسیر و نقد مطلب از نقاط ارزنده و بسیار چشمگیر آن است.
- از دیگر ویژگیهای کتاب ذکر منابع و مآخد زیاد و متعدّد از فریقین است.
- مستند و مستدل بودن نوشته.
- روان و قابل فهم بودن مطلب.
وضعیت کتاب
جستاری در حسبنا کتاب الله، تألیف کاظم محمّدی
کتاب یک جلد، دارای مقدّمه و بخشهای متعدّد مرتبط با موضوع بحث، متن آن فارسی و دارای 156 صفحه و جلد نرم میباشد. ابتدا و انتهای کتاب هم با فهرست مطالب و کتابنامه و همینطور نمایه همراه است.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب. صحیح بخاری. صحیح مسلم. مسند احمدبن حنبل.