خدا از دیدگاه وهابیان: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'هـ.ش' به 'ش')
    جز (جایگزینی متن - 'ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی' به 'ابن بابویه، محمد بن علی')
     
    (۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR15995J1.jpg
    | تصویر =NUR15995J1.jpg
    خط ۵: خط ۴:
    | عنوان‌های دیگر =
    | عنوان‌های دیگر =
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[رضوانی، علی‌اصغر]] (نويسنده)
    [[رضوانی، علی‌اصغر]] (نویسنده)
    | زبان =فارسی
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏238‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏56‎‏ ‎‏خ‎‏44‎‏
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏238‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏56‎‏ ‎‏خ‎‏44‎‏
    خط ۲۰: خط ۱۹:
    | چاپ =4
    | چاپ =4
    | شابک =978-964-973-037-0
    | شابک =978-964-973-037-0
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =15995
    | کتابخوان همراه نور =15995
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۲۶: خط ۲۷:
    }}
    }}


    '''خدا از دیدگاه وهابیان'''، از آثار نویسند معاصر، [[علی‌اصغر رضوانی]]، به زبان فارسى است.
    کتاب از سه بخشِ کیفیت صفات، رؤیت و تجسیم تشکیل شده است.
    در بخش اول با عنوان «کیفیت صفات»، به صفات خداوند در آیات و روایات پرداخته شده است.
    در خصوص آیات و روایاتى که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعى است، بین علما و متکلمان سه نظریه وجود دارد:
    #مذهب تأویل: در این مذهب، حکم اولى آن است که هر صفتى را باید بر معناى حقیقى آن حمل کرد و درصورتى‌که مانع لفظى یا عقلى در میان بود، باید آن را تأویل و بر معناى کنایى و مجازى‌اش حمل کرد. این نوع تفکر، موافق رأى اهل‌بیت(ع)، فلاسفه و بسیارى از علماى اهل سنت مثل معتزله و ماتریدیه است.
    #مذهب تفویض و توقف: در این مذهب، لازم است به جهت احتیاط در دین، راجع به صفات سخنى گفته نشود. این تفکر برخى از علماى اهل سنت همچون مالک بن انس و سفیان بن عیینه است.
    #مذهب حمل به ظاهر: در این مذهب، تأویل صفات و همچنین تفویض و توقف حرام شمرده شده و طرف‌داران آن معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان باید حمل نمود. این تفکر، تفکر برخى از اهل تسنن مانند حنبلى‌هایى چون [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11 و 12</ref>
    مؤلف در ادامه، قول حق را برگزیده و ادله آن را از آیات و روایات بیان مى‌کند.
    بخش دوم کتاب، درباره «رؤیت» خداوند است. معتزله و شیعه امامیه معتقدند خداوند متعال در دنیا و آخرت به دیده سر ادارک نمى‌شود، ولى با قلب و دل و به چشم یقین رؤیت مى‌شود و این عالى‌ترین مراتب ایمان است که از او به «عین الیقین» و شهود قلبى تعبیر مى‌شود؛ لکن وهابیان و حنبلیان به‌طور عموم و تابعین مذهب اشعرى از حنفیه و مالکیه و شافعیه معتقدند که خداوند متعال در دنیا یا در آخرت دیده مى‌شود؛ به‌عنوان مثال، [[ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر|ابن قیم جوزیه]] مى‌گوید: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حدیث و... بر این عقیده‌اند که خداوند متعال در روز قیامت با چشم سر به‌طور عیان رؤیت مى‌شود؛ همان‌گونه‌که ماه شب چهارده و خورشید هنگام ظهر را مى‌توان دید»<ref>ر.ک: همان ص18</ref>


    '''خدا از ديدگاه وهابيان'''، از آثار نويسند معاصر، على‌اصغر رضوانى، به زبان فارسى است.
    امامیه و معتزله براى نظریه خود که نفى رؤیت خداوند است، به دلیل عقلى، نقلى قرآنى و نقلى روایى تمسک جسته‌اند. از جمله دلائل نقلى قرآنى، این آیه است:''' «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر»'''<ref>انعام: 103</ref>و<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>و از جمله دلایل نقلى روایى، روایت مسلم از عایشه است که: «هرکس گمان کند که محمد پروردگارش را دیده، بر خداوند نسبت ناروا داده است»<ref>همان، ص21</ref>


    كتاب از سه بخشِ كيفيت صفات، رؤيت و تجسيم تشكيل شده است.
    در ادامه، روایاتى از ائمه اطهار(ع) که به رؤیت قلبى اشاره دارند آمده است.


    در بخش اول با عنوان «كيفيت صفات»، به صفات خداوند در آيات و روايات پرداخته شده است.
    برخى از علماى عامه همانند شیعه امامیه قائل به عدم امکان رؤیت خداوند شده‌اند؛ کسانى همچون ثعالبى، شاطبى و [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]].


    در خصوص آيات و رواياتى كه صفات خداوند در آن ياد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعى است، بين علما و متكلمان سه نظريه وجود دارد:
    در این بین شاطبى مى‌گوید: «صحابه منکر رؤیت خداوند متعال بوده‌اند»<ref>همان، ص25 و 26</ref>


    #مذهب تأويل: در اين مذهب، حكم اولى آن است كه هر صفتى را بايد بر معناى حقيقى آن حمل كرد و درصورتى‌كه مانع لفظى يا عقلى در ميان بود، بايد آن را تأويل و بر معناى كنايى و مجازى‌اش حمل كرد. اين نوع تفكر، موافق رأى اهل‌بيت(ع)، فلاسفه و بسيارى از علماى اهل سنت مثل معتزله و ماتريديه است.
    مؤلف در ادامه، ادله قائلین به رؤیت را مورد نقد و بررسى قرار داده است. یکى از ادله آنها این است که: آیات فراوانى دلالت دارد بر اینکه مؤمنین به لقاى پروردگار نایل مى‌شوند و ملاقات، مستلزم رؤیت است.
    #مذهب تفويض و توقف: در اين مذهب، لازم است به جهت احتياط در دين، راجع به صفات سخنى گفته نشود. اين تفكر برخى از علماى اهل سنت همچون مالك بن انس و سفيان بن عيينه است.
    #مذهب حمل به ظاهر: در اين مذهب، تأويل صفات و همچنين تفويض و توقف حرام شمرده شده و طرف‌داران آن معتقدند كه تمام صفات را بر ظاهرشان بايد حمل نمود. اين تفكر، تفكر برخى از اهل تسنن مانند حنبلى‌هايى چون [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] است<ref>ر.ک: متن كتاب، ص11 و 12</ref>


    مؤلف در ادامه، قول حق را برگزيده و ادله آن را از آيات و روايات بيان مى‌كند.
    مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر مؤمنین، براى منافقین نیز از کلمه «لقاء الله» استفاده کرده است؛ آنجا که مى‌فرماید:''' «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم إلى یوم یلقونه»'''<ref>توبه: 77</ref>و ما مى‌دانیم که که هرگز منافقین، خداوند را نخواهند دید. پس در این آیه، لقا به معناى لقاى مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است.


    بخش دوم كتاب، درباره «رؤيت» خداوند است. معتزله و شيعه اماميه معتقدند خداوند متعال در دنيا و آخرت به ديده سر ادارك نمى‌شود، ولى با قلب و دل و به چشم يقين رؤيت مى‌شود و اين عالى‌ترين مراتب ايمان است كه از او به «عين اليقين» و شهود قلبى تعبير مى‌شود؛ لكن وهابيان و حنبليان به‌طور عموم و تابعين مذهب اشعرى از حنفيه و مالكيه و شافعيه معتقدند كه خداوند متعال در دنيا يا در آخرت ديده مى‌شود؛ به‌عنوان مثال، [[ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر|ابن قيم جوزيه]] مى‌گويد: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حديث و... بر اين عقيده‌اند كه خداوند متعال در روز قيامت با چشم سر به‌طور عيان رؤيت مى‌شود؛ همان‌گونه‌كه ماه شب چهارده و خورشيد هنگام ظهر را مى‌توان ديد»<ref>ر.ک: همان ص18</ref>
    قاضى عبدالجبار معتزلى مى‌گوید: هرگز لقا به معناى رؤیت نیست؛ لذا یکى از آن دو به‌جاى دیگرى استعمال نمى‌شود. شخص کور صحیح است که بگوید: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحیح نیست که بگوید: فلان شخص را دیدم... پس لقا در آیه را باید حمل بر معنایى کرد که با حکم عقل سازگارى داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص27 و 28</ref>


    اماميه و معتزله براى نظريه خود كه نفى رؤيت خداوند است، به دليل عقلى، نقلى قرآنى و نقلى روايى تمسك جسته‌اند. از جمله دلائل نقلى قرآنى، اين آيه است: ''' «لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير» '''<ref>انعام: 103</ref>و<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>و از جمله دلايل نقلى روايى، روايت مسلم از عايشه است كه: «هركس گمان كند كه محمد پروردگارش را ديده، بر خداوند نسبت ناروا داده است»<ref>همان، ص21</ref>
    بحث پایانى کتاب درباره «تجسیم» است. برخى از اهل تسنن همچون اهل حدیث، حشویه و وهابیان قائل به جسمانیت خداوند هستند. از این گروه، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در کتاب الفتاوى مى‌گوید: «آنچه که در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است، حق مى‌باشد. حال اگر از این امر، لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالى ندارد؛ زیرا لازمه حق نیز حق است»<ref>همان، ص31</ref>


    در ادامه، رواياتى از ائمه اطهار(ع) كه به رؤيت قلبى اشاره دارند آمده است.
    در ادامه مؤلف گروهى از علماى شیعه چون [[کلینی، محمد بن یعقوب|کلینى]]، [[ابن بابویه، محمد بن علی|صدوق]]، [[کراجکی، محمد بن علی|ابوالفتح کراجکى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسى]]، طبرسى، قاضى [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و بسیارى دیگر را نام مى‌برد که خداوند را از جسمیت منزه دانسته‌اند<ref>همان، ص32 و 33</ref>


    برخى از علماى عامه همانند شيعه اماميه قائل به عدم امكان رؤيت خداوند شده‌اند؛ كسانى همچون ثعالبى، شاطبى و [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]].
    میل عوام به تجسیم، خوف از افتادن در تعطیل و تأثر از فرهنگ یهود سه عامل پیدایش تجسیم است که [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] به آن مبتلا شده بود و مؤلف براى هرکدام از آنها توضیحاتى مى‌دهد.


    در اين بين شاطبى مى‌گويد: «صحابه منكر رؤيت خداوند متعال بوده‌اند»<ref>همان، ص25 و 26</ref>
    مؤلف ادوار قول به تجسیم را به شش دوره تقسیم نموده است: عصر یهود، از زمان صحابه تا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، از زمان [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] تا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، از زمان [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] تا محمد بن عبدالوهاب، دوران محمد بن عبدالوهاب و شاگردان او و دوران سلفیه و وهابیان معاصر.


    مؤلف در ادامه، ادله قائلين به رؤيت را مورد نقد و بررسى قرار داده است. يكى از ادله آنها اين است كه: آيات فراوانى دلالت دارد بر اينكه مؤمنين به لقاى پروردگار نايل مى‌شوند و ملاقات، مستلزم رؤيت است.
    بحث پایانى کتاب، درباره انتساب تجسیم به شیعه، نظرات علماى شیعه در این موضوع، متهم کردن هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن به تجسیم خداوند و بحث‌هاى کلامى مرتبط با این موضوع است.


    مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر مؤمنين، براى منافقين نيز از كلمه «لقاء الله» استفاده كرده است؛ آنجا كه مى‌فرمايد: ''' «فأعقبهم نفاقا في قلوبهم إلى يوم يلقونه» '''<ref>توبه: 77</ref>و ما مى‌دانيم كه كه هرگز منافقين، خداوند را نخواهند ديد. پس در اين آيه، لقا به معناى لقاى مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است.
    مؤلف با بررسى روایات و ادله‌اى که در مذمت هشام بن حکم آمده و رد کردن آنها، کتاب را به پایان مى‌برد.


    قاضى عبدالجبار معتزلى مى‌گويد: هرگز لقا به معناى رؤيت نيست؛ لذا يكى از آن دو به‌جاى ديگرى استعمال نمى‌شود. شخص كور صحيح است كه بگويد: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحيح نيست كه بگويد: فلان شخص را ديدم... پس لقا در آيه را بايد حمل بر معنايى كرد كه با حكم عقل سازگارى داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص27 و 28</ref>
    ==پانویس ==
    <references/>
    == منابع مقاله ==


    بحث پايانى كتاب درباره «تجسيم» است. برخى از اهل تسنن همچون اهل حديث، حشويه و وهابيان قائل به جسمانيت خداوند هستند. از اين گروه، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در كتاب الفتاوى مى‌گويد: «آنچه كه در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پيشينيان بر آن است، حق مى‌باشد. حال اگر از اين امر، لازم آيد كه خداوند متصف به جسم بودن شود اشكالى ندارد؛ زيرا لازمه حق نيز حق است»<ref>همان، ص31</ref>
    مقدمه و متن کتاب.


    در ادامه مؤلف گروهى از علماى شيعه چون [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، [[ابن‌بابویه، محمد بن علی|صدوق]]، [[کراجکی، محمد بن علی|ابوالفتح كراجكى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، طبرسى، قاضى [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و بسيارى ديگر را نام مى‌برد كه خداوند را از جسميت منزه دانسته‌اند<ref>همان، ص32 و 33</ref>


    ميل عوام به تجسيم، خوف از افتادن در تعطيل و تأثر از فرهنگ يهود سه عامل پيدايش تجسيم است كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] به آن مبتلا شده بود و مؤلف براى هركدام از آنها توضيحاتى مى‌دهد.
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    مؤلف ادوار قول به تجسيم را به شش دوره تقسيم نموده است: عصر يهود، از زمان صحابه تا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، از زمان [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] تا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، از زمان [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] تا محمد بن عبدالوهاب، دوران محمد بن عبدالوهاب و شاگردان او و دوران سلفيه و وهابيان معاصر.
    [[آیین وهابیت]]


    بحث پايانى كتاب، درباره انتساب تجسيم به شيعه، نظرات علماى شيعه در اين موضوع، متهم كردن هشام بن حكم و يونس بن عبدالرحمن به تجسيم خداوند و بحث‌هاى كلامى مرتبط با اين موضوع است.
    [[رسالة في رد مذهب الوهابية]]


    مؤلف با بررسى روايات و ادله‌اى كه در مذمت هشام بن حكم آمده و رد كردن آنها، كتاب را به پايان مى‌برد.
    [[فتنة الوهابية]]


    ==پانويس ==
    [[فتنه وهابیت]]
    <references />
     
    == منابع مقاله ==
    [[الصواعق الإلهية في الرد علی الوهابية]]
     
    [[كشف الارتياب في أتباع محمد بن عبدالوهاب]]
     
    [[وهابیت:  مبانی فکری و کارنامه عملی]]
     
    [[وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنت]]
     
    [[وهابیت و بازنگری از درون]]
     
    [[پندارها و پاسخ‌ها؛ پاسخ به آنچه وهابیون می‌گویند]]


    مقدمه و متن كتاب.
    [[تاریخچه نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی‌ها]]




    خط ۸۲: خط ۱۰۸:
    [[رده: فرق اسلامی]]
    [[رده: فرق اسلامی]]
    [[رده:مذاهب کلامی اهل سنت]]
    [[رده:مذاهب کلامی اهل سنت]]
    [[رده:اردیبهشت (1400)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۲۸

    خدا از دیدگاه وهابیان
    خدا از دیدگاه وهابیان
    پدیدآورانرضوانی، علی‌اصغر (نویسنده)
    ناشرمسجد مقدس جمکران
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ4
    شابک978-964-973-037-0
    موضوعخدا وهابیه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏238‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏56‎‏ ‎‏خ‎‏44‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    خدا از دیدگاه وهابیان، از آثار نویسند معاصر، علی‌اصغر رضوانی، به زبان فارسى است.

    کتاب از سه بخشِ کیفیت صفات، رؤیت و تجسیم تشکیل شده است.

    در بخش اول با عنوان «کیفیت صفات»، به صفات خداوند در آیات و روایات پرداخته شده است.

    در خصوص آیات و روایاتى که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعى است، بین علما و متکلمان سه نظریه وجود دارد:

    1. مذهب تأویل: در این مذهب، حکم اولى آن است که هر صفتى را باید بر معناى حقیقى آن حمل کرد و درصورتى‌که مانع لفظى یا عقلى در میان بود، باید آن را تأویل و بر معناى کنایى و مجازى‌اش حمل کرد. این نوع تفکر، موافق رأى اهل‌بیت(ع)، فلاسفه و بسیارى از علماى اهل سنت مثل معتزله و ماتریدیه است.
    2. مذهب تفویض و توقف: در این مذهب، لازم است به جهت احتیاط در دین، راجع به صفات سخنى گفته نشود. این تفکر برخى از علماى اهل سنت همچون مالک بن انس و سفیان بن عیینه است.
    3. مذهب حمل به ظاهر: در این مذهب، تأویل صفات و همچنین تفویض و توقف حرام شمرده شده و طرف‌داران آن معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان باید حمل نمود. این تفکر، تفکر برخى از اهل تسنن مانند حنبلى‌هایى چون ابن تیمیه است.[۱]

    مؤلف در ادامه، قول حق را برگزیده و ادله آن را از آیات و روایات بیان مى‌کند.

    بخش دوم کتاب، درباره «رؤیت» خداوند است. معتزله و شیعه امامیه معتقدند خداوند متعال در دنیا و آخرت به دیده سر ادارک نمى‌شود، ولى با قلب و دل و به چشم یقین رؤیت مى‌شود و این عالى‌ترین مراتب ایمان است که از او به «عین الیقین» و شهود قلبى تعبیر مى‌شود؛ لکن وهابیان و حنبلیان به‌طور عموم و تابعین مذهب اشعرى از حنفیه و مالکیه و شافعیه معتقدند که خداوند متعال در دنیا یا در آخرت دیده مى‌شود؛ به‌عنوان مثال، ابن قیم جوزیه مى‌گوید: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حدیث و... بر این عقیده‌اند که خداوند متعال در روز قیامت با چشم سر به‌طور عیان رؤیت مى‌شود؛ همان‌گونه‌که ماه شب چهارده و خورشید هنگام ظهر را مى‌توان دید»[۲]

    امامیه و معتزله براى نظریه خود که نفى رؤیت خداوند است، به دلیل عقلى، نقلى قرآنى و نقلى روایى تمسک جسته‌اند. از جمله دلائل نقلى قرآنى، این آیه است: «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر»[۳]و[۴]و از جمله دلایل نقلى روایى، روایت مسلم از عایشه است که: «هرکس گمان کند که محمد پروردگارش را دیده، بر خداوند نسبت ناروا داده است»[۵]

    در ادامه، روایاتى از ائمه اطهار(ع) که به رؤیت قلبى اشاره دارند آمده است.

    برخى از علماى عامه همانند شیعه امامیه قائل به عدم امکان رؤیت خداوند شده‌اند؛ کسانى همچون ثعالبى، شاطبى و ذهبى.

    در این بین شاطبى مى‌گوید: «صحابه منکر رؤیت خداوند متعال بوده‌اند»[۶]

    مؤلف در ادامه، ادله قائلین به رؤیت را مورد نقد و بررسى قرار داده است. یکى از ادله آنها این است که: آیات فراوانى دلالت دارد بر اینکه مؤمنین به لقاى پروردگار نایل مى‌شوند و ملاقات، مستلزم رؤیت است.

    مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر مؤمنین، براى منافقین نیز از کلمه «لقاء الله» استفاده کرده است؛ آنجا که مى‌فرماید: «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم إلى یوم یلقونه»[۷]و ما مى‌دانیم که که هرگز منافقین، خداوند را نخواهند دید. پس در این آیه، لقا به معناى لقاى مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است.

    قاضى عبدالجبار معتزلى مى‌گوید: هرگز لقا به معناى رؤیت نیست؛ لذا یکى از آن دو به‌جاى دیگرى استعمال نمى‌شود. شخص کور صحیح است که بگوید: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحیح نیست که بگوید: فلان شخص را دیدم... پس لقا در آیه را باید حمل بر معنایى کرد که با حکم عقل سازگارى داشته باشد[۸]

    بحث پایانى کتاب درباره «تجسیم» است. برخى از اهل تسنن همچون اهل حدیث، حشویه و وهابیان قائل به جسمانیت خداوند هستند. از این گروه، ابن تیمیه در کتاب الفتاوى مى‌گوید: «آنچه که در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است، حق مى‌باشد. حال اگر از این امر، لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالى ندارد؛ زیرا لازمه حق نیز حق است»[۹]

    در ادامه مؤلف گروهى از علماى شیعه چون کلینى، صدوق، ابوالفتح کراجکى، شیخ طوسى، طبرسى، قاضى ابن براج و بسیارى دیگر را نام مى‌برد که خداوند را از جسمیت منزه دانسته‌اند[۱۰]

    میل عوام به تجسیم، خوف از افتادن در تعطیل و تأثر از فرهنگ یهود سه عامل پیدایش تجسیم است که ابن تیمیه به آن مبتلا شده بود و مؤلف براى هرکدام از آنها توضیحاتى مى‌دهد.

    مؤلف ادوار قول به تجسیم را به شش دوره تقسیم نموده است: عصر یهود، از زمان صحابه تا احمد بن حنبل، از زمان احمد بن حنبل تا ابن تیمیه، از زمان ابن تیمیه تا محمد بن عبدالوهاب، دوران محمد بن عبدالوهاب و شاگردان او و دوران سلفیه و وهابیان معاصر.

    بحث پایانى کتاب، درباره انتساب تجسیم به شیعه، نظرات علماى شیعه در این موضوع، متهم کردن هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن به تجسیم خداوند و بحث‌هاى کلامى مرتبط با این موضوع است.

    مؤلف با بررسى روایات و ادله‌اى که در مذمت هشام بن حکم آمده و رد کردن آنها، کتاب را به پایان مى‌برد.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص11 و 12
    2. ر.ک: همان ص18
    3. انعام: 103
    4. ر.ک: همان، ص20
    5. همان، ص21
    6. همان، ص25 و 26
    7. توبه: 77
    8. ر.ک: همان، ص27 و 28
    9. همان، ص31
    10. همان، ص32 و 33

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها