۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنع' به 'ابن ع') |
||
| (۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۷: | خط ۷: | ||
[[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم]] (نویسنده) | [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم]] (نویسنده) | ||
[[هنیدی، یحیی بن محمد]] (محقق) | [[هنیدی، یحیی بن محمد]] (محقق) | ||
[[علی، رشیدحسن محمد]] ( محقق) | [[علی، رشیدحسن محمد]] (محقق) | ||
[[حقی، | [[حقی، احمد معاذ علوان]] (محقق) | ||
[[اللاحم، محمدالعبدالعزیز]] ( محقق) | [[اللاحم، محمدالعبدالعزیز]] (محقق) | ||
[[الغفیص، سلیمان]] ( محقق) | [[الغفیص، سلیمان]] (محقق) | ||
[[الیحیی، | [[الیحیی، عبدالرحمنابن عبدالکریم]] (محقق) | ||
[[البریدی، محمد]] ( محقق) | [[البریدی، محمد]] (محقق) | ||
[[الطیار، راشدبن حمد]] ( محقق) | [[الطیار، راشدبن حمد]] (محقق) | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = عربی | | زبان = عربی | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
شیعه از جمله فرقههایی است که از آغاز مورد اتهام بوده و بسیاری از دانشمندان اهل سنت، بدون توجه به صریح نوشتهها و گفتههای بزرگان شیعه و بهویژه بدون توجه به احادیث شیعه، این اتهام را تکرار کردهاند. اتهام تشبیه و تجسیم به شیعه هم در برخی مصادر قدیم و هم در منابع جدید اهل سنت آمده است. از جمله مهمترین شخصیتهای شیعی که اتهام اعتقاد به تجسیم بر او وارد شده، هشام بن حکم از اصحاب [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] است. وی از [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] و امام کاظم(ع) حدیث نقل کرده است. با وجود آنکه روایاتی در نکوهش وی از ائمه(ع) رسیده است، روایات بسیاری نیز در مدح وی نقل شده است؛ در مجموع، روایات مدح غالب است و بزرگان شیعه در بسیاری از روایات ناظر به نکوهش خدشه کردهاند. از جمله روایاتی که بیانگر عظمت شخصیت اوست این است که [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] فرمودند: «هشام بن حکم پرچمدار حق ما، راهبر گفتار ما، مؤید صدق ما و نابودکننده باطل دشمنان ماست. کسی که از او و آثارش پیروی کند، از ما پیروی کرده و کسی که با او مخالفت کند و سخنانش را منکر شود، با ما مخالفت کرده و منکر ما شده است». | شیعه از جمله فرقههایی است که از آغاز مورد اتهام بوده و بسیاری از دانشمندان اهل سنت، بدون توجه به صریح نوشتهها و گفتههای بزرگان شیعه و بهویژه بدون توجه به احادیث شیعه، این اتهام را تکرار کردهاند. اتهام تشبیه و تجسیم به شیعه هم در برخی مصادر قدیم و هم در منابع جدید اهل سنت آمده است. از جمله مهمترین شخصیتهای شیعی که اتهام اعتقاد به تجسیم بر او وارد شده، هشام بن حکم از اصحاب [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] است. وی از [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] و امام کاظم(ع) حدیث نقل کرده است. با وجود آنکه روایاتی در نکوهش وی از ائمه(ع) رسیده است، روایات بسیاری نیز در مدح وی نقل شده است؛ در مجموع، روایات مدح غالب است و بزرگان شیعه در بسیاری از روایات ناظر به نکوهش خدشه کردهاند. از جمله روایاتی که بیانگر عظمت شخصیت اوست این است که [[امام جعفر صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] فرمودند: «هشام بن حکم پرچمدار حق ما، راهبر گفتار ما، مؤید صدق ما و نابودکننده باطل دشمنان ماست. کسی که از او و آثارش پیروی کند، از ما پیروی کرده و کسی که با او مخالفت کند و سخنانش را منکر شود، با ما مخالفت کرده و منکر ما شده است». | ||
برخی از بزرگان اهل سنت، تشبیه و تجسیم را از جمله عقاید منسوب به هشامیه و هشام بن حکم دانستهاند. از سوی برخی، اصل این عقیده از هشام دانسته شده و شیعیان نخستین نیز قائل به تجسیم معرفی شدهاند؛ تا آنجا که [[ | برخی از بزرگان اهل سنت، تشبیه و تجسیم را از جمله عقاید منسوب به هشامیه و هشام بن حکم دانستهاند. از سوی برخی، اصل این عقیده از هشام دانسته شده و شیعیان نخستین نیز قائل به تجسیم معرفی شدهاند؛ تا آنجا که [[سید مرتضی، علی بن حسین|سید مرتضی]] صحت و سقم چنین انتسابی را از شیخ مفید جویا شده است. | ||
بر اساس آنچه اشعری حکایت کرده، مجسمه در تبیین مسئله، دیدگاههای مختلفی دارند؛ هشام بن حکم معتقد بوده است که خداوند جسم است و نهایت و حد دارد. همچنین خدا طول و عرض و عمق دارد. طول او مانند عرضش و عرض او مانند عمقش است... به گمان او، خداوند نور ساطعی است که اندازه خاصی دارد و در مکان خاصی است، مانند طلا و نقره گداخته و قالبریزیشده خالص که همچون لؤلؤیی گرد از تمام جهات میدرخشد. خدا طعم و بو دارد و قابل لمس است... او در مکانی نبوده است، سپس با حرکت خود مکان را حادث کرد. به گمان او، مکان همان عرش است. ابوالهذیل در بعضی کتب خود گفته است که به اعتقاد هشام، خداوند میرود و میآید، پس گاه حرکت میکند و گاه میایستد و مینشیند و برمیخیزد. خدا طول و عرض و عمق دارد؛ زیرا اگر چنین نباشد نابود میشود. ابوالهذیل میگوید: به او گفتم آیا خدای تو بزرگتر است یا این کوه ابوقبیس؟ گفت: این کوه از او بزرگتر است. [[ابن راوندی|ابن راوندی]] گفته است: به عقیده هشام، بین خداوند و اجسام مشاهَد، از جهتی از جهات، تشابه وجود دارد که اگر نباشد اجسام بر او دلالت نخواهند کرد و خلاف این نیز از او حکایت شده است که خدا جسمی دارای ابعاض است که نه چیزی با او شباهت دارد و نه او به چیزی شبیه است<ref>ر.ک: اسعدی،علیرضا، ص172-170؛ متن کتاب، ج2، ص572</ref>. | بر اساس آنچه اشعری حکایت کرده، مجسمه در تبیین مسئله، دیدگاههای مختلفی دارند؛ هشام بن حکم معتقد بوده است که خداوند جسم است و نهایت و حد دارد. همچنین خدا طول و عرض و عمق دارد. طول او مانند عرضش و عرض او مانند عمقش است... به گمان او، خداوند نور ساطعی است که اندازه خاصی دارد و در مکان خاصی است، مانند طلا و نقره گداخته و قالبریزیشده خالص که همچون لؤلؤیی گرد از تمام جهات میدرخشد. خدا طعم و بو دارد و قابل لمس است... او در مکانی نبوده است، سپس با حرکت خود مکان را حادث کرد. به گمان او، مکان همان عرش است. ابوالهذیل در بعضی کتب خود گفته است که به اعتقاد هشام، خداوند میرود و میآید، پس گاه حرکت میکند و گاه میایستد و مینشیند و برمیخیزد. خدا طول و عرض و عمق دارد؛ زیرا اگر چنین نباشد نابود میشود. ابوالهذیل میگوید: به او گفتم آیا خدای تو بزرگتر است یا این کوه ابوقبیس؟ گفت: این کوه از او بزرگتر است. [[ابن راوندی|ابن راوندی]] گفته است: به عقیده هشام، بین خداوند و اجسام مشاهَد، از جهتی از جهات، تشابه وجود دارد که اگر نباشد اجسام بر او دلالت نخواهند کرد و خلاف این نیز از او حکایت شده است که خدا جسمی دارای ابعاض است که نه چیزی با او شباهت دارد و نه او به چیزی شبیه است<ref>ر.ک: اسعدی،علیرضا، ص172-170؛ متن کتاب، ج2، ص572</ref>. | ||
| خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# متن کتاب. | # متن کتاب. | ||
# چگینی، رسول، «بررسی و نقد دیدگاه ابن تیمیه پیرامون حدیث ثقلین»، پایگاه مجلات تخصصی نور، سراج منیر، بهار 1395، شماره 21، صفحه 119 تا | #[[:noormags:1254212| چگینی، رسول، «بررسی و نقد دیدگاه ابن تیمیه پیرامون حدیث ثقلین»، پایگاه مجلات تخصصی نور، سراج منیر، بهار 1395، شماره 21، صفحه 119 تا 140]]. | ||
#[[:noormags:973788| اسعدی، علیرضا، «نقد و بررسی انتساب و تجسیم به هشام بن حکم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، نقد و نظر، تابستان 1390، سال شانزدهم، شماره 62، صفحه 169 تا 191]]. | |||
| خط ۷۹: | خط ۷۷: | ||
[[رده:آثار کلامی معتزله، جبریه، جهمیه، نجاریه، ضراریه، بکریه، اشاعره. ماتریدیه (آثار کلی)]] | [[رده:آثار کلامی معتزله، جبریه، جهمیه، نجاریه، ضراریه، بکریه، اشاعره. ماتریدیه (آثار کلی)]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 بهمن 1402]] | ||