بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية

    از ویکی‌نور
    بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة
    بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية
    پدیدآورانابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم (نویسنده)

    هنیدی، یحیی بن محمد (محقق) علی، رشیدحسن محمد (محقق) حقی، احمد معاذ علوان (محقق) اللاحم، محمدالعبدالعزیز (محقق) الغفیص، سلیمان (محقق) الیحیی، عبدالرحمن‌ابن‌عبدالکریم (محقق) البریدی،‌ محمد (محقق)

    الطیار، راشدبن حمد (محقق)
    عنوان‌های دیگربیان تلبیس الجهمیة
    ناشرمکتبة الملک فهد الوطنیة
    مکان نشرعربستان - مدینه منوره
    سال نشر1426ق
    چاپ1
    شابک9960-847-24-1
    موضوعالجهمیة - علم الکلام
    زبانعربی
    تعداد جلد10
    کد کنگره
    الف2ب9 203/6 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة، یا «نقض تأسیس الجهمیة»، تألیف احمد بن عبدالحلیم حرانی، مشهور به ابن تیمیه (متوفی 728ق)، از جمله مهم‌ترین آثار عربی اهل سنت در رد فرقه جهمیه است. کتاب با تحقیق یحیی بن محمد هنیدی، رشید حسن محمدعلی، احمد معاذ علوان حقی، سلیمان غفیص و... منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب با ذکر خطبه و صلوات بر پیامبر و آلش آغاز شده است. نویسنده بر کتاب مقدمه ننوشته است، اما در جلد دهم کتاب، مقدمه تحقیقی مفصلی به قلم عبدالعزیز بن عبدالله راجحی ارائه شده است. مباحث کلامی این اثر ده جلدی در ضمن فصول متعدد در قالبی استدلالی با بررسی جانب‌دارانه آرا و نظرات علما و دانشمندان مسلمان مطرح شده است.

    گزارش محتوا

    ابن تیمیه در ابتدای کتاب در ذکر سبب نگارش و اهمیت موضوع کتاب تصریح می‌کند که علمای سلف اهل سنت معتقدند مرض تعطیل از بیماری تشبیه بدتر است؛ چنان‌که می‌گویند: معطل نابینا و مشبه کم‌بیناست. معطل عدم را عبادت می‌کند و مشبه بت را می‌پرستد؛ لذا سخن و ذم آنها نسبت به جهمیه معطله - بااینکه هر دو طائفه را ذم می‌کنند - ‌شدیدتر از ذم مشبه ممثله است[۱]‏.

    پس از آن به جایگاه کتاب ابوعبدالله رازی و کتابش «تأسیس التقدیس» نزد اهل کلام در ذکر تفاوت بین بیان و تلبیس اشاره کرده است[۲]‏. وی کتابش را به چهار بخش تقسیم کرده که ابن تیمیه ضمن اشاره به مباحث فصول آن، به نقد و بررسی آن مطالب پرداخته است. او قائل به جهات شش‌گانه برای عالم است که ابن تیمیه این سخن او را ناصواب دانسته و عالم را دارای دو جهت بالا و پایین می‌داند[۳]‏.

    در ادامه مباحث کتاب، به کلام یکی از شاگردان امام شافعی با نام عبدالعزیز کنانی که کتاب «الرد علی الزنادقة و الجهمیة» را در رد جهمیه و تکفیر آنها نوشته، اشاره شده است[۴]‏.

    ابن تیمیه در فصل دیگری از این اثر، کلام ابن کلاب در شباهت جهمیه به دهریه و ثنویه را کلام درستی دانسته؛ چراکه سخن آنها در لزوم تعطیل صانع، مشابه قول دهریه است و اسانید جهم به مشرکین، صابئین و مبدلین بازمی‌گردد[۵]‏.

    شیعه از جمله فرقه‌هایی است که از آغاز مورد اتهام بوده‌ و بسیاری‌ از دانشمندان اهل‌‌ سنت، بدون توجه به صریح نوشته‌ها و گفته‌های بزرگان شیعه و به‌‌ویژه بدون‌ توجه‌ به‌ احادیث شیعه، این اتهام را تکرار کرده‌اند. اتهام تشبیه و تجسیم به شیعه هم در‌ برخی‌ مصادر قدیم و هم در منابع جدید اهل سنت آمده است. از جمله مهم‌ترین شخصیت‌های شیعی که‌ اتهام‌ اعتقاد به تجسیم بر او وارد شده، هشام‌‌ بن ‌‌حکم از اصحاب امام صادق(ع) است. وی‌ از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) حدیث نقل کرده‌ است‌. با وجود آنکه روایاتی در نکوهش وی از ائمه(ع) رسیده است، روایات بسیاری‌ نیز‌ در مدح وی نقل شده‌ است‌؛ در مجموع‌، روایات‌ مدح‌ غالب است و بزرگان شیعه در بسیاری‌ از‌ روایات ناظر به نکوهش خدشه کرده‌اند. از جمله‌ روایاتی‌ که بیانگر عظمت شخصیت اوست این‌ است که امام صادق(ع) فرمودند‌: «هشام ‌‌بن ‌‌حکم پرچم‌دار حق ما، راهبر‌ گفتار‌ ما، مؤید صدق ما و نابودکننده باطل دشمنان ماست. کسی که از او و آثارش‌ پیروی‌ کند، از ما پیروی کرده‌ و کسی‌ که‌ با او مخالفت‌ کند‌ و سخنانش را منکر شود‌، با‌ ما مخالفت کرده و منکر ما شده است».

    برخی‌ از‌ بزرگان اهل سنت، تشبیه و تجسیم را‌ از‌ جمله‌ عقاید‌ منسوب‌ به هشامیه و هشام ‌‌بن‌ ‌حکم‌ دانسته‌اند‌. از سوی برخی، اصل‌ این‌ عقیده‌ از‌ هشام‌ دانسته‌ شده و شیعیان نخستین نیز قائل به تجسیم معرفی شده‌اند؛ تا آنجا که سید ‌‌مرتضی صحت و سقم چنین‌ انتسابی را از شیخ مفید جویا شده است.

    بر‌ ‌اساس آنچه اشعری حکایت کرده، مجسمه در تبیین مسئله، دیدگاه‌های مختلفی دارند؛ هشام ‌‌بن‌ ‌حکم معتقد بوده است که خداوند جسم‌ است‌ و نهایت و حد دارد. همچنین خدا طول و عرض و عمق دارد. طول او مانند عرضش و عرض او مانند عمقش است... به گمان او، خداوند نور ساطعی است که اندازه خاصی دارد‌ و در‌ مکان خاصی است، مانند طلا و نقره گداخته و قالب‌ریزی‌‌شده خالص که همچون لؤلؤیی گرد از تمام جهات می‌درخشد. خدا طعم و بو دارد و قابل لمس‌ است... او در مکانی نبوده است‌، سپس‌ با حرکت خود مکان را حادث کرد. به گمان او، مکان همان عرش است. ابوالهذیل در بعضی کتب خود گفته است که به اعتقاد‌ هشام‌، خداوند می‌رود و می‌آید، پس گاه‌ حرکت می‌کند و گاه می‌ایستد و می‌نشیند و بر‌‌می‌خیزد. خدا طول و عرض و عمق دارد؛ زیرا اگر چنین نباشد نابود می‌شود. ابوالهذیل می‌گوید: به او گفتم آیا خدای تو بزرگ‌تر است یا این کوه‌ ابوقبیس؟ گفت‌: این کوه از او بزرگ‌تر است. ابن ‌‌راوندی گفته است: به عقیده هشام، بین خداوند و اجسام مشاهَد، از جهتی از جهات، تشابه وجود دارد که اگر نباشد اجسام بر او دلالت‌ نخواهند‌ کرد و خلاف‌ این نیز از او حکایت شده است که خدا جسمی دارای ابعاض است که نه چیزی با‌ او شباهت دارد و نه او به چیزی شبیه است[۶]‏.

    ابن تیمیه در بیش از 17 موضع از کتاب‌های خود از‌ حدیث‌ ثقلین سخن به میان آورده است‌. با وجود گستره روایی‌ حدیث‌ ثقلین، ابن‌ تیمیه اغلب به روایت‌ دیگری‌ از این حدیث اشاره کرده که عبارت است از: «إنّی قد ترکتُ فیکم‌ شیئین‌ لن تضلوا بعدهما: کتاب اللَّه‌ و سنَّتی و لن‌ یتفرَّقا حتَّی یردا‌ علی‌ الحوض» و فقط گاه، آن‌هم‌ برای تضعیف سند آن یا محدود کردن دلالتش بر احترام و دوستی به اهل‌بیت(ع)، از‌ حدیث‌ ثقلین مشهور نام برده است. او در کتاب مورد بحث به یکی از عبارات خطبه حجة‌الوداع اشاره‌ می‌کند‌ که آن را «أکثر حدیث روی‌ فی‌ حجة‌الوداع‌» معرفی‌ و بدین‌ صورت نقل‌ می‌کند‌: «و قد ترکت فیکم ما لن تضلوا بعده إن اعتصمتم به کتاب الله و أنتم تسألون عنی»[۷]‏.

    وضعیت کتاب

    محققین کتاب در پاورقی‌های آن، توضیحات مفیدی پیرامون معانی لغوی و اصطلاحی الفاظ و عبارات، معرفی اعلام و ارجاع به منابع ذکر کرده‌اند.

    فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ج1، ص6
    2. ر.ک: همان، ص8
    3. ر.ک: همان، ص26-25
    4. ر.ک: همان، ص30
    5. ر.ک: همان، ص150
    6. ر.ک: اسعدی،علی‌رضا، ص172-170؛ متن کتاب، ج2، ص572
    7. ر.ک: چگینی، رسول، ص121

    منابع مقاله

    1. متن کتاب.
    2. چگینی، رسول، «بررسی و نقد دیدگاه ابن تیمیه پیرامون حدیث ثقلین»، پایگاه مجلات تخصصی نور، سراج منیر، بهار 1395، شماره 21، صفحه 119 تا 140.
    3. اسعدی، علی‌رضا، «نقد و بررسی انتساب و تجسیم به هشام بن حکم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، نقد و نظر، تابستان 1390، سال شانزدهم، شماره 62، صفحه 169 تا 191.


    وابسته‌ها