۱۴۶٬۵۵۱
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NURkar66.jpg | عنوان = سرّ سماع | عنوانهای دیگر = | پدید...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۵: | خط ۵: | ||
| پدیدآوران = علاءالدوله سمنانی | | پدیدآوران = علاءالدوله سمنانی | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (شارح و مصحح) | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (شارح و مصحح) | ||
| زبان = | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = 4س8/7/288 BP | | کد کنگره = 4س8/7/288 BP | ||
| موضوع = سماع، عرفان و تصوّف، نقد و تفسیر. | | موضوع = سماع، عرفان و تصوّف، نقد و تفسیر. | ||
| خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| شابک =2-49-2905-964-978 | | شابک =2-49-2905-964-978 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
''' سرّ سماع '''نوشتهی شیخ [[علاءالدوله سمنانی]] است که توسّط استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] تصحیح و شرح شده است. رساله حاضر بسیار کوتاه و مختصر است ولی شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] به خوبی در خصوص حقیقت سماع در این رساله سخن گفته و حق مطلب را ادا کرده است. شرحی هم که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر آن افزوده مطلب را کامل و تمام کرده است، گرچه در خصوص سماع در برخی دیگر از آثار شیخ مطالبی وجود دارد ولی در اینجا به طور مستقل رسالهای را برای تعریف و توصیف و چگونگی آن قرار داده است. | ''' سرّ سماع''' نوشتهی شیخ [[علاءالدوله سمنانی]] است که توسّط استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] تصحیح و شرح شده است. رساله حاضر بسیار کوتاه و مختصر است ولی شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] به خوبی در خصوص حقیقت سماع در این رساله سخن گفته و حق مطلب را ادا کرده است. شرحی هم که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر آن افزوده مطلب را کامل و تمام کرده است، گرچه در خصوص سماع در برخی دیگر از آثار شیخ مطالبی وجود دارد ولی در اینجا به طور مستقل رسالهای را برای تعریف و توصیف و چگونگی آن قرار داده است. | ||
شارح کتاب پیش از این کتابهایی را در بارهی شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] نوشته و افکار و اندیشههای او را در زمینههای گوناگون معرّفی کرده است. در خصوص سماع نیز در شرح افکار و عقاید او بحثهایی را مطرح کرده است، پیش از آن هم در کتاب [[نجم کبری]] از این بابت سخن گفته و همین طور در کتاب [[موسیقی و سماع کیهانی]] سماع را از منظر [[مولانا]] به بحث و بررسی گذاشته است. | شارح کتاب پیش از این کتابهایی را در بارهی شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] نوشته و افکار و اندیشههای او را در زمینههای گوناگون معرّفی کرده است. در خصوص سماع نیز در شرح افکار و عقاید او بحثهایی را مطرح کرده است، پیش از آن هم در کتاب [[نجم کبری]] از این بابت سخن گفته و همین طور در کتاب [[موسیقی و سماع کیهانی]] سماع را از منظر [[مولانا]] به بحث و بررسی گذاشته است. | ||
| خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در مقدّمه هم به این هر دو رساله اشاره شده است. در هر رساله شماره بندیهایی صورت گرفته که متن را به نوعی بدون آنکه چیزی حذف بشود تقطیع نموده و برای هر کدام شمارهای در نظر گرفته که به طور مسلسل همدیگر را دنبال میکنند، مثلاً در رسالهی نخست از شمارهی 1 الی 12 را شاهد هستیم و در رسالهی دوّم از شماره 1 الی 34 را میتوانیم ببینیم. | در مقدّمه هم به این هر دو رساله اشاره شده است. در هر رساله شماره بندیهایی صورت گرفته که متن را به نوعی بدون آنکه چیزی حذف بشود تقطیع نموده و برای هر کدام شمارهای در نظر گرفته که به طور مسلسل همدیگر را دنبال میکنند، مثلاً در رسالهی نخست از شمارهی 1 الی 12 را شاهد هستیم و در رسالهی دوّم از شماره 1 الی 34 را میتوانیم ببینیم. | ||
رسالهی سرّ سماع با این عبارت در شمارهی یک آغاز میشود: شکر سمیعی را، و ثنا بصیری را که به شکرانهی عطای سمع و انعام بصر که: | رسالهی سرّ سماع با این عبارت در شمارهی یک آغاز میشود: شکر سمیعی را، و ثنا بصیری را که به شکرانهی عطای سمع و انعام بصر که: «'''فَجَعَلناهُ سَمیعاً بصیراً'''» کس قیام نتوانست نمود. و سپاس یگانهای را که سرّ وحدانیّت در متابعت احمد به خلق نمود. و درود بر احمدی که سرور کاینات و مهتر و بهتر مخلوقات است و بر یاران و اهلبیت و متابعان او تا روز قیامت، و السّلام<ref>مقدّمه، ص 9</ref>. | ||
شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در خصوص رسالهی سرّ سماع میگوید: امّا بعد حمد الله تعالی، دوستی از این بیچاره از سرّ سماع سؤال کرد، رباعی شیخ سعید، علی لالا ـ قدّس الله سرّه ـ با او گفته شد: | شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در خصوص رسالهی سرّ سماع میگوید: امّا بعد حمد الله تعالی، دوستی از این بیچاره از سرّ سماع سؤال کرد، رباعی شیخ سعید، علی لالا ـ قدّس الله سرّه ـ با او گفته شد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''اشکال طریقت نشود حل به سؤال''|2=''نه نیز به درباختن نعمت و مال''}} | {{ب|''اشکال طریقت نشود حل به سؤال''|2=''نه نیز به درباختن نعمت و مال''}} | ||
{{ب|''تا جان نکنی خون نخوری پنجه سال''|2=''از قال تو را ره ننمایند به حال''<ref>متن، ص 10</ref>}}{{پایان شعر}} | {{ب|''تا جان نکنی خون نخوری پنجه سال''|2=''از قال تو را ره ننمایند به حال''<ref>متن، ص 10</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
بر اساس این عبارت پدیداری این رساله در واقع پاسخ به پرسشی است که کسی از شیخ پرسیده و حقیت و سرّ سماع را طلب نموده است | بر اساس این عبارت پدیداری این رساله در واقع پاسخ به پرسشی است که کسی از شیخ پرسیده و حقیت و سرّ سماع را طلب نموده است | ||
امّا رسالهی دوّم هم با این مطلب آغاز میشود: بدان ای عزیز! که سماع دارویی است که اگر مفردش خورد و به ادویهی صالحهی دیگرش ترکیب نکند، زهر قاتل باشد و اگر به افراد ادویهی صالحه ـ چنانکه حکمای طریقت فرمودهاند ـ جمعش کند بیماران خلوتی را که قدم بر فرق دنیا نهاده باشد و ترک ماسوای حق تعالی کرده و در میدان مجاهده و ریاضت نفس، گوی مسابقت ربوده و در وقتی معّین از اوقات و حالی خاص از احوال عظیم نافع بود تا حدّی که هرچه فرض کند آن سماع در آن وقت عظیم القدرتر بود و به | امّا رسالهی دوّم هم با این مطلب آغاز میشود: بدان ای عزیز! که سماع دارویی است که اگر مفردش خورد و به ادویهی صالحهی دیگرش ترکیب نکند، زهر قاتل باشد و اگر به افراد ادویهی صالحه ـ چنانکه حکمای طریقت فرمودهاند ـ جمعش کند بیماران خلوتی را که قدم بر فرق دنیا نهاده باشد و ترک ماسوای حق تعالی کرده و در میدان مجاهده و ریاضت نفس، گوی مسابقت ربوده و در وقتی معّین از اوقات و حالی خاص از احوال عظیم نافع بود تا حدّی که هرچه فرض کند آن سماع در آن وقت عظیم القدرتر بود و به یکدم سالک را چندانی ترقّی دهد که سالها به مجاهده و ریاضت و طاعت، دست ندادی<ref>متن، صص 31</ref>. | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب سرّ سماع اثری است عرفانی از شیخ کامل [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدّوله سمنانی]] و با شرح و تفسیر استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]، ضمن این که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] پیش از این چندین کتاب شیخ را تصحیح و شرح کرده و دو | کتاب سرّ سماع اثری است عرفانی از شیخ کامل [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدّوله سمنانی]] و با شرح و تفسیر استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]، ضمن این که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] پیش از این چندین کتاب شیخ را تصحیح و شرح کرده و دو زندگینامهی مفصّل از او نوشته که مرجع پژوهندگان عرفان و تصوّف نیز هست. کتابها بدین شرح اند: [[علاءالدوله سمنانی پیر عارفان]] و نیز: [[علاءالدوله سمنانی (زندگانی، اندیشه و سلوک)]]، [[نوریه]]، [[تذکرة المشایخ]]، [[آداب السفره]]، [[مکتوبات علاءالدّوله سمنانی]]، و نیز در این باب باید به کتابهای [[نجم کبری]] و [[موسیقی و سماع کیهانی]] نیز مراجعه شود. | ||
با رباعیای که شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] از قول [[شیخ سعید لالا]] در ابتدای سرّ سماع در پرسش دوستی که سرّ سماع را پرسیده آورده نشان از آن دارد که سماع و اسرار آن تنها برای کسانی قابل حل است که سلوکی جانانه کرده باشند و طی پنجاه سال یا سالهای طولانی با ریاضت و تعلیم و تربیت بتوانند به فهم مسائلی برسند که سماع نیز یکی از آنهاست. شیخ در عیارت شماره 4 متذکّر میشود که در عرفان و معرفت حق هم طبق روایت مشهور: «کنت کنزاً مخفیاً فاردت أن اعرف» سرّی هست که حق میخواست آن سر را باز کند و خلقت عالم و آدم را از آن بابت آعاز نمود و این را پیوند میدهد به سخن حضرت ختمیمرتبت که فرمود: «اوّل ما خلق الله نوری» و این حدیث را سرّ آن معرفت و عرفان میداند که بسیار قابل تأمّل است<ref>متن، صص 11-10</ref>. | با رباعیای که شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] از قول [[شیخ سعید لالا]] در ابتدای سرّ سماع در پرسش دوستی که سرّ سماع را پرسیده آورده نشان از آن دارد که سماع و اسرار آن تنها برای کسانی قابل حل است که سلوکی جانانه کرده باشند و طی پنجاه سال یا سالهای طولانی با ریاضت و تعلیم و تربیت بتوانند به فهم مسائلی برسند که سماع نیز یکی از آنهاست. شیخ در عیارت شماره 4 متذکّر میشود که در عرفان و معرفت حق هم طبق روایت مشهور: «کنت کنزاً مخفیاً فاردت أن اعرف» سرّی هست که حق میخواست آن سر را باز کند و خلقت عالم و آدم را از آن بابت آعاز نمود و این را پیوند میدهد به سخن حضرت ختمیمرتبت که فرمود: «اوّل ما خلق الله نوری» و این حدیث را سرّ آن معرفت و عرفان میداند که بسیار قابل تأمّل است<ref>متن، صص 11-10</ref>. | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۴: | ||
هر چند که به نظر میآید از اصل مطلب دور شده ولی هوشمندانه همان را در قالب الست و ذرّات مستی که مستانه در وجد و سماع بودند و بلی را از سویدای وجود گفتند ادامه میدهد. | هر چند که به نظر میآید از اصل مطلب دور شده ولی هوشمندانه همان را در قالب الست و ذرّات مستی که مستانه در وجد و سماع بودند و بلی را از سویدای وجود گفتند ادامه میدهد. | ||
شیخ با تمهیداتی که میچیند که در برخی از آنها با مخالفت شارح محترم، یعنی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] مواجه میشود، در عین حال در انتهای اثر دو باره به ماجرای الست بازگشت میکند و سماع عارفان را از همان سماع ذرّات در الست میگیرد و از همانجا آن را تثبیت میکند که: | شیخ با تمهیداتی که میچیند که در برخی از آنها با مخالفت شارح محترم، یعنی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] مواجه میشود، در عین حال در انتهای اثر دو باره به ماجرای الست بازگشت میکند و سماع عارفان را از همان سماع ذرّات در الست میگیرد و از همانجا آن را تثبیت میکند که: | ||
آنها که نفس ایشان ظالم است از اصحاب شمال اند، و آنها که نفس ایشان مظلوم است از اصحاب | |||
آنها که نفس ایشان ظالم است از اصحاب شمال اند، و آنها که نفس ایشان مظلوم است از اصحاب یمیناند. «'''والسّابقون السّابقون اولئک المُقرّبونَ'''»، اخصّ الخواص اند، جماعتی اند که در ازل خطاب ألست به گوش دل سماع کردند و مرغ جانشان به جواب «بلی» مشرّف شد، امروز چون سماعی شنوند عجب نباشد که همان مرغ روحانی در پرواز آید و در هوای هویت به بال و پر حقیقت پروازی کنند که زاهدان و عابدان به سالهای دراز و به روزه و نماز در آن مقام که ایشان طیران کنند یک قدم نتوانند زد. این بیچاره میگوید: | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' من زاهد خشک و عابد سرد نی ام ''|2='' جز مرد سماع و باده و درد نی ام ''}} | {{ب|'' من زاهد خشک و عابد سرد نی ام ''|2='' جز مرد سماع و باده و درد نی ام ''}} | ||
{{ب|'' من تا بزیم، نرد غمش خواهم باخت ''|2='' زین شیوه اگر توبه کنم مرد نی ام ''<ref>متن، صص 29-28</ref>}}{{پایان شعر}} | {{ب|'' من تا بزیم، نرد غمش خواهم باخت ''|2='' زین شیوه اگر توبه کنم مرد نی ام ''<ref>متن، صص 29-28</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
رسالهی دوّم اندکی ملموس تر و محسوس تر است، زیرا مواردی را بیان میکند که کمتر انتزاعی و ریشهای است، بلکه در حکم ادب و آداب و شیوههای عملی آن است، کما این که نام رساله هم سماع و شرایط آن است. سماع در این رساله در نخستین عبارت به عنوان دارو در نظر گرفته میشود و بدیهی است که این دارو باید در دست طبیب باشد و به ضرورت و به علّت آن را برای برخی و نه همه تجویز نماید و این عالیترین تعبیر از سماع است که بدین شیوه مانع از سماع ناراست و یا نفسانی میشود که عموماً شایع است. | رسالهی دوّم اندکی ملموس تر و محسوس تر است، زیرا مواردی را بیان میکند که کمتر انتزاعی و ریشهای است، بلکه در حکم ادب و آداب و شیوههای عملی آن است، کما این که نام رساله هم سماع و شرایط آن است. سماع در این رساله در نخستین عبارت به عنوان دارو در نظر گرفته میشود و بدیهی است که این دارو باید در دست طبیب باشد و به ضرورت و به علّت آن را برای برخی و نه همه تجویز نماید و این عالیترین تعبیر از سماع است که بدین شیوه مانع از سماع ناراست و یا نفسانی میشود که عموماً شایع است. | ||
این سخت گیری در سماع و آن را به عنوان دارو مطرح کردن چیزی است که از زمان شیخ [[ | این سخت گیری در سماع و آن را به عنوان دارو مطرح کردن چیزی است که از زمان شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] مطرح بوده است، دیگر مشایخ این مکتب نیز یکایک نسبت به آن سخت گرفته و سماع را از رقص نفسانی خلاصی دادهاند. هر چند که در عبارت دوّم اشاره میشود که تمییز حق از باطل در سماع به غلیت دشوار است <ref>متن، ص 31</ref>. ولی با این حال محکهایی هم وجود دارد که بتوان بین حق و باطل بودن آن فرق گذاشت. | ||
در عبارت شماره 3 به سماع حیوانی اشاره میکند که مثلاً شتران با استماع حداء مستغرق سماع میشوند که از خوردن و آشامیدن باز میمانند و با وجود بار سنگین | در عبارت شماره 3 به سماع حیوانی اشاره میکند که مثلاً شتران با استماع حداء مستغرق سماع میشوند که از خوردن و آشامیدن باز میمانند و با وجود بار سنگین راههای طولانی را بدون توقّف و خستگی و گرسنگی و تشنگی به سهولت میپیمایند <ref>متن، ص 31</ref>. در این خصوص در عبارت شماره 4 حکایتی نغز و شنیدنی را میآورد که از قدرت سماع و موسیقی در این حیوان یاد میکند<ref>متن، صص 35-33</ref>. و لذا در نتیجه میگوید: چون تصرف سماع در حیوانی به مثابتی است که جان عزیز را بذل میکند، اگر در انسان تغیّری بادید آید چه عجب باشد! و به سبب آن تغیّر آنرا حُداء و «وجد رحمانی» نام باید نهادن، چون در فوت حیوانی از آن غالبتر میباید، چنانکه بیان کردیم<ref>متن، ص 35</ref>. | ||
ذیل شماره 6 از سماع شهوانی سخن میگوید و آن را از نوع موسیقی عاشقانه و خراباتی تلقّی میکند<ref>متن، صص 36-35</ref>. و در شماره 7 توضیح میدهد که آن منعی که در شریعت در این باره وجود دارد مربوط به این نوع از سماع است، یعنی سماع حیوانی و آن هم از بابت آفتهایی است که در ذیل آن وجود دارد. <ref>متن، ص 36</ref>. شیخ در ذیل شماره 8 هم از آراء ائمّهی اهل سنّت به مانند: [[ابوحنیفه]]، [[مالک]]، [[سفیان ثوری]]، [[احمد حنبل]] و [[شافعی]] یاد میکند که هر یک در مقولهی سماع چیزی گفتهاند که البتّه با هم چندان موافق نیست، و شارح محترم هم در توضیح اشارت میدهد که قبل از شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، شیخ کامل [[ | ذیل شماره 6 از سماع شهوانی سخن میگوید و آن را از نوع موسیقی عاشقانه و خراباتی تلقّی میکند<ref>متن، صص 36-35</ref>. و در شماره 7 توضیح میدهد که آن منعی که در شریعت در این باره وجود دارد مربوط به این نوع از سماع است، یعنی سماع حیوانی و آن هم از بابت آفتهایی است که در ذیل آن وجود دارد. <ref>متن، ص 36</ref>. شیخ در ذیل شماره 8 هم از آراء ائمّهی اهل سنّت به مانند: [[ابوحنیفه]]، [[مالک]]، [[سفیان ثوری]]، [[احمد حنبل]] و [[شافعی]] یاد میکند که هر یک در مقولهی سماع چیزی گفتهاند که البتّه با هم چندان موافق نیست، و شارح محترم هم در توضیح اشارت میدهد که قبل از شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، شیخ کامل [[نجمالدین رازی]] در کتاب [[منارات السائلین و مقامات الطائرین|المنارات السّائرین]] نظریات فقهی این پنج امام مشهور اهل سنّت را در این باره آورده است و نهایتاً هم رأی خویش را در خصوص سماع اعلام نموده<ref>متن، ص 5</ref>. | ||
شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در ذیل شمارهی 9 در صفحات 38 و 39 در اعتراض به نوع سماع مشهور میگوید: و این | شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در ذیل شمارهی 9 در صفحات 38 و 39 در اعتراض به نوع سماع مشهور میگوید: و این مشکلتر که امروز این سماع که از راه طبع بی محافظت شرایط میکنند، حقّانی میدانند و این تغیّر را «وجد رحمانی» میخوانند، بر حقّ تعالی افترا میکنند و به دوزخ میروند. و اگر کسی نصیحتشان میکند بدو استهزاء میکنند و میگویند: بیچاره از این ذوق محروم افتاده است، و در جواب میگویند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' سرّی که به ذوق عشق معلوم شود ''|2='' آن با دگری به درس نتوان گفتن ''}}{{پایان شعر}} | {{ب|'' سرّی که به ذوق عشق معلوم شود ''|2='' آن با دگری به درس نتوان گفتن ''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
و در پوستین علما افتند و میگویند: | و در پوستین علما افتند و میگویند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' آنها که از این پیاله نوشی بزنند ''|2='' بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند ''}} | {{ب|'' آنها که از این پیاله نوشی بزنند ''|2='' بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند ''}} | ||
{{ب|'' از عادت و رسم خویش بیرون آیند ''|2='' بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند ''}}{{پایان شعر}} | {{ب|'' از عادت و رسم خویش بیرون آیند ''|2='' بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند ''}} | ||
و | {{پایان شعر}} | ||
و گلبانگ بر علم و عمل زنند و خود را «عاشق» نام کنند و بی حیایی را مرتبهای عالی نهند و رقص کردن با مردان و دست در آغوش کردن و چرخ زدن را از وصول شمرند و از درجات عالیترین طریقت این نظربازی و پای کوفتن را دانند و در منکران خود به چشم ترحّم نگرند و گویند: بیچارگان از این ذوقها محروماند<ref>متن، صص 39-38</ref>. | |||
امّا شرایطی که در سماع راستین عرفانی در مکتب کبرویه وجود دارد و شیخ [[علاءالدوله سمنانی]] و دیگر مشایخ بزرگ این مکتب آن را در نظر دارند طبق سخن این رساله چنین است: و شرایط سماع ده است: | امّا شرایطی که در سماع راستین عرفانی در مکتب کبرویه وجود دارد و شیخ [[علاءالدوله سمنانی]] و دیگر مشایخ بزرگ این مکتب آن را در نظر دارند طبق سخن این رساله چنین است: و شرایط سماع ده است: | ||
| خط ۹۹: | خط ۱۰۹: | ||
شارح در متن تفسیری خود از منابع بسیار زیادی استفاده کرده که برخی از آنها بدین صورت اعلام میشود: | شارح در متن تفسیری خود از منابع بسیار زیادی استفاده کرده که برخی از آنها بدین صورت اعلام میشود: | ||
# الف - در عرفان و تصوّف: [[تمهیدات] [عین القضات همدانی]، [[حلیة الاولیاء]]، [[عبهر العاشقین]]، [[شرح شطحیات]]، [[النفحات الاهیّه]]، [[مصباح الهدایه]]، [[احیاء | # الف - در عرفان و تصوّف: [[تمهیدات] [عین القضات همدانی]، [[حلیة الاولیاء]]، [[عبهر العاشقین]]، [[شرح شطحیات]]، [[النفحات الاهیّه]]، [[مصباح الهداية و مفتاح الكفاية|مصباح الهدایه]]، [[احیاء علومالدین]]، [[الفتوحات المکیة]]، [[مقالات شمس تبریزی]]، [[لطائف الإشارات|لطائف الاشارات]]، [[علم القلوب]]، [[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفیه]] [[سلمی، محمد بن حسین|سلمی]]، [[مرصاد العباد]]، [[قوت القلوب]]، [[کشف المحجوب]] و برخی دیگر. | ||
# ب – در دین و حدیث: [[بحار الانوار]]، [[مصباح الشریعه]]، [[عوالی اللآلی]]، [[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر]]، [[المناقب]] [[مازندرانی]]، [[مستدرک الوسائل]]، [[غررالحکم]]، [[مفتاح الفلاح]] و برخی دیگر. | # ب – در دین و حدیث: [[بحار الانوار]]، [[مصباح الشريعة|مصباح الشریعه]]، [[عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية|عوالی اللآلی]]، [[النهاية في غريب الحديث و الأثر|النهایه فی غریب الحدیث و الاثر]]، [[المناقب]] [[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|مازندرانی]]، [[مستدرک الوسائل]]، [[غرر الحكم و درر الكلم|غررالحکم]]، [[مفتاح الفلاح]] و برخی دیگر. | ||
| خط ۱۳۵: | خط ۱۴۵: | ||
[[نجمالدّین کبری پیر ولی تراش]] | [[نجمالدّین کبری پیر ولی تراش]] | ||
[[ | [[سعدالدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)]] | ||
[[فوائح الجمال]] | [[فوائح الجمال]] | ||
| خط ۱۴۷: | خط ۱۵۷: | ||
[[نوریه]] | [[نوریه]] | ||
[[آداب | [[آداب السفره]] | ||
[[تذکرة المشایخ]] | [[تذکرة المشایخ]] | ||