۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مجتبى مينوى' به 'مجتبى مينوى') |
جز (جایگزینی متن - 'جامى' به 'جامى ') |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
مهمترين اثر غزالى، كتاب«سوانح» اوست. اين كتاب را غزالى در معانى و احوال و اسرار عشق بدان نحو كه مورد توجه صوفيان است، نوشته و هر يك از اسرار و معانى را در فصلى مورد بحث قرار داده و در ضمن اين فصول، تمثيلاتى كوتاه و حكاياتى مختصر را براى توضيح بيان خود گنجانيده است و به اشعار مختلف از غزل و رباعى فارسى و عربى استشهاد كرده است. | مهمترين اثر غزالى، كتاب«سوانح» اوست. اين كتاب را غزالى در معانى و احوال و اسرار عشق بدان نحو كه مورد توجه صوفيان است، نوشته و هر يك از اسرار و معانى را در فصلى مورد بحث قرار داده و در ضمن اين فصول، تمثيلاتى كوتاه و حكاياتى مختصر را براى توضيح بيان خود گنجانيده است و به اشعار مختلف از غزل و رباعى فارسى و عربى استشهاد كرده است. | ||
شيوه انشاى سوانح بسيار ساده و در عين سادگى، پرمغز و پرمعنى است و به جاى استدلالات منطقى، در آن قياس شعرى به كار رفته است. اين كتاب، از همان زمان تصنيف مورد توجه عرفا قرار گرفت و سرمشق نويسندگان بعدى قرار گرفته است؛ بهطورى كه شيخ فخر الدين عراقى، كتاب«لمعات» خود را بر پايه«سوانح» گذاشته و همچنين«لوايح» منسوب به عين القضات و«لوايح» | شيوه انشاى سوانح بسيار ساده و در عين سادگى، پرمغز و پرمعنى است و به جاى استدلالات منطقى، در آن قياس شعرى به كار رفته است. اين كتاب، از همان زمان تصنيف مورد توجه عرفا قرار گرفت و سرمشق نويسندگان بعدى قرار گرفته است؛ بهطورى كه شيخ فخر الدين عراقى، كتاب«لمعات» خود را بر پايه«سوانح» گذاشته و همچنين«لوايح» منسوب به عين القضات و«لوايح» [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] ، بر شيوه سوانح است. اين كتاب، شامل هفتاد و پنج فصل است و مهمترين مطالب آن عبارت است از: | ||
سريان عشق و ظهور آن؛ ملامت در عاشق و معشوق و خلق؛ ملامت در عشق؛ اقبال و ادبار عشق؛ مخفى بودن سر عشق؛ وحدت عاشق و معشوق؛ رابطه پيوندى و تعلقى عشق؛ حقيقت عشق بلاست؛ خامى، بدايت عشق است و خفاء، نهايت آن؛ بارگاه عشق، ايوان جان است؛ دل، محل صفات عشق است؛ حقيقت عشق چون پيدا شود، عاشق، قوت معشوق آيد، نه معشوق، قوت عاشق؛ صفت معشوق، استغنا و كبريايى است و صفت عاشق، مذلت و خوارى؛ اسرار عشق، در حروف عشق مضمر است؛ عشق، سكرى است در آلت ادراك و مانع از كمال ادراك؛ عشق را به قبله معيّن حاجت نيست؛ عشق، به حقيقت بناى قدس است؛ اصل عشق از قدم است؛ عاشقى، همه اسيرى است و معشوقى، همه اميرى. | سريان عشق و ظهور آن؛ ملامت در عاشق و معشوق و خلق؛ ملامت در عشق؛ اقبال و ادبار عشق؛ مخفى بودن سر عشق؛ وحدت عاشق و معشوق؛ رابطه پيوندى و تعلقى عشق؛ حقيقت عشق بلاست؛ خامى، بدايت عشق است و خفاء، نهايت آن؛ بارگاه عشق، ايوان جان است؛ دل، محل صفات عشق است؛ حقيقت عشق چون پيدا شود، عاشق، قوت معشوق آيد، نه معشوق، قوت عاشق؛ صفت معشوق، استغنا و كبريايى است و صفت عاشق، مذلت و خوارى؛ اسرار عشق، در حروف عشق مضمر است؛ عشق، سكرى است در آلت ادراك و مانع از كمال ادراك؛ عشق را به قبله معيّن حاجت نيست؛ عشق، به حقيقت بناى قدس است؛ اصل عشق از قدم است؛ عاشقى، همه اسيرى است و معشوقى، همه اميرى. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
رساله عينيه يا مكتوب احمد غزالى به عين القضات همدانى | رساله عينيه يا مكتوب احمد غزالى به عين القضات همدانى | ||
اثر حاضر، در واقع شاهكار احمد غزالى به شمار مىرود؛ بهطورى كه جامى در«نفحات الانس» تصريح مىكند كه ميان عين القضات و شيخ احمد غزالى، مكاتبات و مراسلات بسيارى وجود داشته؛ از آن جمله، رساله عينيه غزالى است كه در فصاحت و روانى مىتوان گفت براى آن نظيرى وجود ندارد. | اثر حاضر، در واقع شاهكار احمد غزالى به شمار مىرود؛ بهطورى كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در«نفحات الانس» تصريح مىكند كه ميان عين القضات و شيخ احمد غزالى، مكاتبات و مراسلات بسيارى وجود داشته؛ از آن جمله، رساله عينيه غزالى است كه در فصاحت و روانى مىتوان گفت براى آن نظيرى وجود ندارد. | ||
غزالى در اين اثر، براى بيان مكنونات قلبى و عقايد شخصى، متوسل به آيات و اخبار و حكايات و اقوال و اشعار و امثال مىگردد. اينكه جامى مىگويد: «براى آن نظيرى وجود ندارد»، به خاطر آن است كه غزالى، در اين اثر، نوادر اقوال عرفا و شعرا و ادبا و فقها و حكما و زهاد و صاحبان مثل و آيات و اخبار و غيره را نقل مىكند كه مىتوان گفت هيچ سطرى از اين رساله از غزالى نيست و كار غزالى صرفاً آوردن ادوات ربط، بين اقوال است. خوشبختانه آقاى مجاهد، مصادر و مآخذ اقوال مزبور را به دست آورده و در تعليقات متذكر شده است. | غزالى در اين اثر، براى بيان مكنونات قلبى و عقايد شخصى، متوسل به آيات و اخبار و حكايات و اقوال و اشعار و امثال مىگردد. اينكه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] مىگويد: «براى آن نظيرى وجود ندارد»، به خاطر آن است كه غزالى، در اين اثر، نوادر اقوال عرفا و شعرا و ادبا و فقها و حكما و زهاد و صاحبان مثل و آيات و اخبار و غيره را نقل مىكند كه مىتوان گفت هيچ سطرى از اين رساله از غزالى نيست و كار غزالى صرفاً آوردن ادوات ربط، بين اقوال است. خوشبختانه آقاى مجاهد، مصادر و مآخذ اقوال مزبور را به دست آورده و در تعليقات متذكر شده است. | ||
نامههاى احمد غزالى به عين القضات همدانى | نامههاى احمد غزالى به عين القضات همدانى |
ویرایش