سر سماع: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
این سخت گیری در سماع و آن را به عنوان دارو مطرح کردن چیزی است که از زمان شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] مطرح بوده است، دیگر مشایخ این مکتب نیز یکایک نسبت به آن سخت گرفته و سماع را از رقص نفسانی خلاصی دادهاند. هر چند که در عبارت دوّم اشاره میشود که تمییز حق از باطل در سماع به غلیت دشوار است <ref>متن، ص 31</ref>. ولی با این حال محکهایی هم وجود دارد که بتوان بین حق و باطل بودن آن فرق گذاشت. | این سخت گیری در سماع و آن را به عنوان دارو مطرح کردن چیزی است که از زمان شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] مطرح بوده است، دیگر مشایخ این مکتب نیز یکایک نسبت به آن سخت گرفته و سماع را از رقص نفسانی خلاصی دادهاند. هر چند که در عبارت دوّم اشاره میشود که تمییز حق از باطل در سماع به غلیت دشوار است <ref>متن، ص 31</ref>. ولی با این حال محکهایی هم وجود دارد که بتوان بین حق و باطل بودن آن فرق گذاشت. | ||
در عبارت شماره 3 به سماع حیوانی اشاره میکند که مثلاً شتران با استماع حداء مستغرق سماع میشوند که از خوردن و آشامیدن باز میمانند و با وجود بار سنگین | در عبارت شماره 3 به سماع حیوانی اشاره میکند که مثلاً شتران با استماع حداء مستغرق سماع میشوند که از خوردن و آشامیدن باز میمانند و با وجود بار سنگین راههای طولانی را بدون توقّف و خستگی و گرسنگی و تشنگی به سهولت میپیمایند <ref>متن، ص 31</ref>. در این خصوص در عبارت شماره 4 حکایتی نغز و شنیدنی را میآورد که از قدرت سماع و موسیقی در این حیوان یاد میکند<ref>متن، صص 35-33</ref>. و لذا در نتیجه میگوید: چون تصرف سماع در حیوانی به مثابتی است که جان عزیز را بذل میکند، اگر در انسان تغیّری بادید آید چه عجب باشد! و به سبب آن تغیّر آنرا حُداء و «وجد رحمانی» نام باید نهادن، چون در فوت حیوانی از آن غالبتر میباید، چنانکه بیان کردیم<ref>متن، ص 35</ref>. | ||
ذیل شماره 6 از سماع شهوانی سخن میگوید و آن را از نوع موسیقی عاشقانه و خراباتی تلقّی میکند<ref>متن، صص 36-35</ref>. و در شماره 7 توضیح میدهد که آن منعی که در شریعت در این باره وجود دارد مربوط به این نوع از سماع است، یعنی سماع حیوانی و آن هم از بابت آفتهایی است که در ذیل آن وجود دارد. <ref>متن، ص 36</ref>. شیخ در ذیل شماره 8 هم از آراء ائمّهی اهل سنّت به مانند: [[ابوحنیفه]]، [[مالک]]، [[سفیان ثوری]]، [[احمد حنبل]] و [[شافعی]] یاد میکند که هر یک در مقولهی سماع چیزی گفتهاند که البتّه با هم چندان موافق نیست، و شارح محترم هم در توضیح اشارت میدهد که قبل از شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، شیخ کامل [[نجمالدین رازی]] در کتاب [[منارات السائلین و مقامات الطائرین|المنارات السّائرین]] نظریات فقهی این پنج امام مشهور اهل سنّت را در این باره آورده است و نهایتاً هم رأی خویش را در خصوص سماع اعلام نموده<ref>متن، ص 5</ref>. | ذیل شماره 6 از سماع شهوانی سخن میگوید و آن را از نوع موسیقی عاشقانه و خراباتی تلقّی میکند<ref>متن، صص 36-35</ref>. و در شماره 7 توضیح میدهد که آن منعی که در شریعت در این باره وجود دارد مربوط به این نوع از سماع است، یعنی سماع حیوانی و آن هم از بابت آفتهایی است که در ذیل آن وجود دارد. <ref>متن، ص 36</ref>. شیخ در ذیل شماره 8 هم از آراء ائمّهی اهل سنّت به مانند: [[ابوحنیفه]]، [[مالک]]، [[سفیان ثوری]]، [[احمد حنبل]] و [[شافعی]] یاد میکند که هر یک در مقولهی سماع چیزی گفتهاند که البتّه با هم چندان موافق نیست، و شارح محترم هم در توضیح اشارت میدهد که قبل از شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، شیخ کامل [[نجمالدین رازی]] در کتاب [[منارات السائلین و مقامات الطائرین|المنارات السّائرین]] نظریات فقهی این پنج امام مشهور اهل سنّت را در این باره آورده است و نهایتاً هم رأی خویش را در خصوص سماع اعلام نموده<ref>متن، ص 5</ref>. |
نسخهٔ ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۳۸
سرّ سماع | |
---|---|
پدیدآوران | علاءالدوله سمنانی کاظم محمّدی (شارح و مصحح) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1394 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 2-49-2905-964-978 |
موضوع | سماع، عرفان و تصوّف، نقد و تفسیر. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 4س8/7/288 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سرّ سماعنوشتهی شیخ علاءالدوله سمنانی است که توسّط استاد کاظم محمّدی تصحیح و شرح شده است. رساله حاضر بسیار کوتاه و مختصر است ولی شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی به خوبی در خصوص حقیقت سماع در این رساله سخن گفته و حق مطلب را ادا کرده است. شرحی هم که استاد کاظم محمّدی بر آن افزوده مطلب را کامل و تمام کرده است، گرچه در خصوص سماع در برخی دیگر از آثار شیخ مطالبی وجود دارد ولی در اینجا به طور مستقل رسالهای را برای تعریف و توصیف و چگونگی آن قرار داده است.
شارح کتاب پیش از این کتابهایی را در بارهی شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی نوشته و افکار و اندیشههای او را در زمینههای گوناگون معرّفی کرده است. در خصوص سماع نیز در شرح افکار و عقاید او بحثهایی را مطرح کرده است، پیش از آن هم در کتاب نجم کبری از این بابت سخن گفته و همین طور در کتاب موسیقی و سماع کیهانی سماع را از منظر مولانا به بحث و بررسی گذاشته است.
ساختار
کتاب سرّ سماع اثری است ارزشمند در بارهی مفهوم و حقیقت سماع عرفانی. مسلّماً نویسندهی این کتاب با توجّه به اینکه از مشایخ کبرویه است بی تردید همان دیدگاه را هم در این باره لحاظ کرده است، یعنی آنچه را که از شیخ خود و دیگر مشایخ این مکتب دیده و شنیده و خوانده را در این رساله جمع کرده و اثری مستقل را رقم زده است. کتاب با مقدّمهای کوتاه از شارح و مصحح آغاز میشود و توضیحاتی در خصوص سماع و وجد و موسیقی و مجالس سماع میدهد که مفید و قابل تأمل است.
در واقع شارح دو رساله را در این کتاب جمع کرده و هر دو را مورد شرح و تفسیر قرار داده است و این دو رساله عبارتند از:
- رسالهی سرّ سماع
- رساله سماع و شرایط آن
در مقدّمه هم به این هر دو رساله اشاره شده است. در هر رساله شماره بندیهایی صورت گرفته که متن را به نوعی بدون آنکه چیزی حذف بشود تقطیع نموده و برای هر کدام شمارهای در نظر گرفته که به طور مسلسل همدیگر را دنبال میکنند، مثلاً در رسالهی نخست از شمارهی 1 الی 12 را شاهد هستیم و در رسالهی دوّم از شماره 1 الی 34 را میتوانیم ببینیم.
رسالهی سرّ سماع با این عبارت در شمارهی یک آغاز میشود: شکر سمیعی را، و ثنا بصیری را که به شکرانهی عطای سمع و انعام بصر که: «فَجَعَلناهُ سَمیعاً بصیراً» کس قیام نتوانست نمود. و سپاس یگانهای را که سرّ وحدانیّت در متابعت احمد به خلق نمود. و درود بر احمدی که سرور کاینات و مهتر و بهتر مخلوقات است و بر یاران و اهل بیت و متابعان او تا روز قیامت، و السّلام[۱].
شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی در خصوص رسالهی سرّ سماع میگوید: امّا بعد حمد الله تعالی، دوستی از این بیچاره از سرّ سماع سؤال کرد، رباعی شیخ سعید، علی لالا ـ قدّس الله سرّه ـ با او گفته شد:
اشکال طریقت نشود حل به سؤال | نه نیز به درباختن نعمت و مال | |
تا جان نکنی خون نخوری پنجه سال | از قال تو را ره ننمایند به حال[۲] |
بر اساس این عبارت پدیداری این رساله در واقع پاسخ به پرسشی است که کسی از شیخ پرسیده و حقیت و سرّ سماع را طلب نموده است
امّا رسالهی دوّم هم با این مطلب آغاز میشود: بدان ای عزیز! که سماع دارویی است که اگر مفردش خورد و به ادویهی صالحهی دیگرش ترکیب نکند، زهر قاتل باشد و اگر به افراد ادویهی صالحه ـ چنانکه حکمای طریقت فرمودهاند ـ جمعش کند بیماران خلوتی را که قدم بر فرق دنیا نهاده باشد و ترک ماسوای حق تعالی کرده و در میدان مجاهده و ریاضت نفس، گوی مسابقت ربوده و در وقتی معّین از اوقات و حالی خاص از احوال عظیم نافع بود تا حدّی که هرچه فرض کند آن سماع در آن وقت عظیم القدرتر بود و به یکدم سالک را چندانی ترقّی دهد که سالها به مجاهده و ریاضت و طاعت، دست ندادی[۳].
گزارش محتوا
کتاب سرّ سماع اثری است عرفانی از شیخ کامل علاءالدّوله سمنانی و با شرح و تفسیر استاد کاظم محمّدی، ضمن این که استاد کاظم محمّدی پیش از این چندین کتاب شیخ را تصحیح و شرح کرده و دو زندگی نامهی مفصّل از او نوشته که مرجع پژوهندگان عرفان و تصوّف نیز هست. کتابها بدین شرح اند: علاءالدوله سمنانی پیر عارفان و نیز: علاءالدوله سمنانی (زندگانی، اندیشه و سلوک)، نوریه، تذکرة المشایخ، آداب السفره، مکتوبات علاءالدّوله سمنانی، و نیز در این باب باید به کتابهای نجم کبری و موسیقی و سماع کیهانی نیز مراجعه شود.
با رباعیای که شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی از قول شیخ سعید لالا در ابتدای سرّ سماع در پرسش دوستی که سرّ سماع را پرسیده آورده نشان از آن دارد که سماع و اسرار آن تنها برای کسانی قابل حل است که سلوکی جانانه کرده باشند و طی پنجاه سال یا سالهای طولانی با ریاضت و تعلیم و تربیت بتوانند به فهم مسائلی برسند که سماع نیز یکی از آنهاست. شیخ در عیارت شماره 4 متذکّر میشود که در عرفان و معرفت حق هم طبق روایت مشهور: «کنت کنزاً مخفیاً فاردت أن اعرف» سرّی هست که حق میخواست آن سر را باز کند و خلقت عالم و آدم را از آن بابت آعاز نمود و این را پیوند میدهد به سخن حضرت ختمیمرتبت که فرمود: «اوّل ما خلق الله نوری» و این حدیث را سرّ آن معرفت و عرفان میداند که بسیار قابل تأمّل است[۴].
شیخ در عبارت شماره 6 بیان میکند که از اصل مطلب دور افتاده و میل به بازگشت دارد، میگوید:
ما را سخن با سرّ سماع است خود ناگاه به کوچهی دیگر بیرون افتادیم، با سر سخن رویم که سرّ سماع در ازل هر ذرّهای از موجودات که خطاب: «ألَستُ بِربّکُم»را سماع کرده بودند امروز چون نسیمیاز نفحات «إنّ لِربّکُم فی أیّام دهرکم» نفحات بر جان ایشان وزید، خواستند تا به همان سرمنزل باز روند، فریاد از نهادشان برآمد:
آن ره که من آمدم کدام است ای جان؟ | تا باز روم که کار خام است ای جان [۵] |
هر چند که به نظر میآید از اصل مطلب دور شده ولی هوشمندانه همان را در قالب الست و ذرّات مستی که مستانه در وجد و سماع بودند و بلی را از سویدای وجود گفتند ادامه میدهد.
شیخ با تمهیداتی که میچیند که در برخی از آنها با مخالفت شارح محترم، یعنی استاد کاظم محمّدی مواجه میشود، در عین حال در انتهای اثر دو باره به ماجرای الست بازگشت میکند و سماع عارفان را از همان سماع ذرّات در الست میگیرد و از همانجا آن را تثبیت میکند که:
آنها که نفس ایشان ظالم است از اصحاب شمال اند، و آنها که نفس ایشان مظلوم است از اصحاب یمین اند. «والسّابقون السّابقون اولئک المُقرّبونَ»، اخصّ الخواص اند، جماعتی اند که در ازل خطاب ألست به گوش دل سماع کردند و مرغ جانشان به جواب «بلی» مشرّف شد، امروز چون سماعی شنوند عجب نباشد که همان مرغ روحانی در پرواز آید و در هوای هویت به بال و پر حقیقت پروازی کنند که زاهدان و عابدان به سالهای دراز و به روزه و نماز در آن مقام که ایشان طیران کنند یک قدم نتوانند زد. این بیچاره میگوید:
من زاهد خشک و عابد سرد نی ام | جز مرد سماع و باده و درد نی ام | |
من تا بزیم، نرد غمش خواهم باخت | زین شیوه اگر توبه کنم مرد نی ام [۶] |
رسالهی دوّم اندکی ملموس تر و محسوس تر است، زیرا مواردی را بیان میکند که کمتر انتزاعی و ریشهای است، بلکه در حکم ادب و آداب و شیوههای عملی آن است، کما این که نام رساله هم سماع و شرایط آن است. سماع در این رساله در نخستین عبارت به عنوان دارو در نظر گرفته میشود و بدیهی است که این دارو باید در دست طبیب باشد و به ضرورت و به علّت آن را برای برخی و نه همه تجویز نماید و این عالیترین تعبیر از سماع است که بدین شیوه مانع از سماع ناراست و یا نفسانی میشود که عموماً شایع است.
این سخت گیری در سماع و آن را به عنوان دارو مطرح کردن چیزی است که از زمان شیخ نجمالدین کبری مطرح بوده است، دیگر مشایخ این مکتب نیز یکایک نسبت به آن سخت گرفته و سماع را از رقص نفسانی خلاصی دادهاند. هر چند که در عبارت دوّم اشاره میشود که تمییز حق از باطل در سماع به غلیت دشوار است [۷]. ولی با این حال محکهایی هم وجود دارد که بتوان بین حق و باطل بودن آن فرق گذاشت.
در عبارت شماره 3 به سماع حیوانی اشاره میکند که مثلاً شتران با استماع حداء مستغرق سماع میشوند که از خوردن و آشامیدن باز میمانند و با وجود بار سنگین راههای طولانی را بدون توقّف و خستگی و گرسنگی و تشنگی به سهولت میپیمایند [۸]. در این خصوص در عبارت شماره 4 حکایتی نغز و شنیدنی را میآورد که از قدرت سماع و موسیقی در این حیوان یاد میکند[۹]. و لذا در نتیجه میگوید: چون تصرف سماع در حیوانی به مثابتی است که جان عزیز را بذل میکند، اگر در انسان تغیّری بادید آید چه عجب باشد! و به سبب آن تغیّر آنرا حُداء و «وجد رحمانی» نام باید نهادن، چون در فوت حیوانی از آن غالبتر میباید، چنانکه بیان کردیم[۱۰].
ذیل شماره 6 از سماع شهوانی سخن میگوید و آن را از نوع موسیقی عاشقانه و خراباتی تلقّی میکند[۱۱]. و در شماره 7 توضیح میدهد که آن منعی که در شریعت در این باره وجود دارد مربوط به این نوع از سماع است، یعنی سماع حیوانی و آن هم از بابت آفتهایی است که در ذیل آن وجود دارد. [۱۲]. شیخ در ذیل شماره 8 هم از آراء ائمّهی اهل سنّت به مانند: ابوحنیفه، مالک، سفیان ثوری، احمد حنبل و شافعی یاد میکند که هر یک در مقولهی سماع چیزی گفتهاند که البتّه با هم چندان موافق نیست، و شارح محترم هم در توضیح اشارت میدهد که قبل از شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی، شیخ کامل نجمالدین رازی در کتاب المنارات السّائرین نظریات فقهی این پنج امام مشهور اهل سنّت را در این باره آورده است و نهایتاً هم رأی خویش را در خصوص سماع اعلام نموده[۱۳].
شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی در ذیل شمارهی 9 در صفحات 38 و 39 در اعتراض به نوع سماع مشهور میگوید: و این مشکلتر که امروز این سماع که از راه طبع بی محافظت شرایط میکنند، حقّانی میدانند و این تغیّر را «وجد رحمانی» میخوانند، بر حقّ تعالی افترا میکنند و به دوزخ میروند. و اگر کسی نصیحتشان میکند بدو استهزاء میکنند و میگویند: بیچاره از این ذوق محروم افتاده است، و در جواب میگویند:
سرّی که به ذوق عشق معلوم شود | آن با دگری به درس نتوان گفتن |
و در پوستین علما افتند و میگویند:
آنها که از این پیاله نوشی بزنند | بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند | |
از عادت و رسم خویش بیرون آیند | بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند |
و گلبانگ بر علم و عمل زنند و خود را «عاشق» نام کنند و بی حیایی را مرتبهای عالی نهند و رقص کردن با مردان و دست در آغوش کردن و چرخ زدن را از وصول شمرند و از درجات عالیترین طریقت این نظربازی و پای کوفتن را دانند و در منکران خود به چشم ترحّم نگرند و گویند: بیچارگان از این ذوقها محروماند[۱۴].
امّا شرایطی که در سماع راستین عرفانی در مکتب کبرویه وجود دارد و شیخ علاءالدوله سمنانی و دیگر مشایخ بزرگ این مکتب آن را در نظر دارند طبق سخن این رساله چنین است: و شرایط سماع ده است:
- اوّل: بدان که ترک دنیاست.
- دوّم: ترک هوی.
- سوّم: مجاهدهی نفس.
- چهارم: دوام ذکر است.
- پنجم: سعت مکان است.
- ششم: از چشم اغیار خود را مستور داشتن است.
- هفتم: زمان معین که او به سماع محتاج باشد.
- هشتم: از امرد و امثاله ناشنودن.
- نهم: حق را حاضر دانستن.
- دهم: تکلّف ناکردن در حرکت و سکون.
و به حکم «الصّوفی ابن الوقت»، چنانکه وقت بر وی حکم کند، بودن[۱۵].
شارح در متن تفسیری خود از منابع بسیار زیادی استفاده کرده که برخی از آنها بدین صورت اعلام میشود:
- الف - در عرفان و تصوّف: [[تمهیدات] [عین القضات همدانی]، حلیة الاولیاء، عبهر العاشقین، شرح شطحیات، النفحات الاهیّه، مصباح الهدایه، احیاء علومالدین، الفتوحات المکیة، مقالات شمس تبریزی، لطائف الاشارات، علم القلوب، طبقات الصوفیه سلمی، مرصاد العباد، قوت القلوب، کشف المحجوب و برخی دیگر.
- ب – در دین و حدیث: بحار الانوار، مصباح الشریعه، عوالی اللآلی، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، المناقب مازندرانی، مستدرک الوسائل، غررالحکم، مفتاح الفلاح و برخی دیگر.
ویژگیها
کتاب سرّ سماع با شرح استاد کاظم محمّدی نکات بسیاری دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- این نخستین شرح عرفانی بر این رساله است.
- کتاب در نوع خود از بابت شرح و تفسیر کم نظیر است.
- بیان اختلاف سماع در مکتب کبرویه با دیگر طرق بسیار قابل توجّه است.
- کتاب از بابت توضیحات و شرح نیز چشمگیر است.
- استفاده از منابع گسترده و اصیل دینی و عرفانی از امتیازات کتاب است.
وضعیت کتاب
کتاب سرّ سماع، تألیف شیخ علاءالدوله سمنانی با مقدّمه، تصحیح و شرح استاد کاظم محمّدی اثری است در یک جلد با مقدّمهای کوتاه. متن کتاب فارسی است و دارای 82 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. مطالب کتاب با شمارههای مسلسل مشخص شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و نمایه وجود دارد.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب