التاريخ العربي و المؤرخون: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} ''''
جز (جایگزینی متن - 'کـ' به 'ک')
جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''')
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱۵: خط ۱۵:
| ناشر = دار العلم للملايين
| ناشر = دار العلم للملايين
| مکان نشر =لبنان - بيروت
| مکان نشر =لبنان - بيروت
| سال نشر = 1983م  
| سال نشر = 1983م  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE16475AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE16475AUTOMATIONCODE
خط ۲۱: خط ۲۱:
| شابک =
| شابک =
| تعداد جلد =4
| تعداد جلد =4
| کتابخانۀ دیجیتال نور =25760
| کتابخانۀ دیجیتال نور =16475
| کتابخوان همراه نور =16475
| کتابخوان همراه نور =16475
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''التاريخ العربي و المؤرخون'''، تألیف [[مصطفی، شاکر|شاکر مصطفی]]، مطالعه‌ای در علم تاریخ و معرفی مورخین اسلامی و آثار آنهاست که در چهار جلد به زبان عربی تألیف شده است.  
'''التاريخ العربي و المؤرخون'''، تألیف [[مصطفی، شاکر|شاکر مصطفی]]، مطالعه‌ای در علم تاریخ و معرفی مورخین اسلامی و آثار آنهاست که در چهار جلد به زبان عربی تألیف شده است.  


خط ۳۹: خط ۳۷:
نویسنده در بخش دیگری از مقدمه، به بررسی تألیفات جدید پرداخته و ابراز تأسف کرده که مطالعات وسیعی از محققین عرب در موضوع تاریخ اسلامی صورت نپذیرفته و کتاب واحدی که کامل و مشتمل بر همه مباحث علم تاریخ باشد، نیافتیم. سپس از «[[علم التاريخ عند العرب]]» [[محمد عبدالغنی حسن]]، «[[بحث في نشأة علم التاريخ عند العرب]]»، «[[تاريخ آداب اللغة العربية]]» [[زیدان، جرجی|جرجی زیدان]] و آثار دیگری در این زمینه یاد می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص28-19</ref>‏. وی معتقد است که مستشرقین بیش از محققین عرب به علم تاریخ اسلامی اهتمام داشته‌اند. سپس با اشاره به برخی از آثار آنها در این زمینه، به‌اختصار محتوای این آثار را نیز مورد بررسی قرار داده و در آخر به «تاريخ الآداب العربية» کارل بروکلمان و «تاريخ التراث العربي» فؤاد سزگین اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص40-29</ref>‏.
نویسنده در بخش دیگری از مقدمه، به بررسی تألیفات جدید پرداخته و ابراز تأسف کرده که مطالعات وسیعی از محققین عرب در موضوع تاریخ اسلامی صورت نپذیرفته و کتاب واحدی که کامل و مشتمل بر همه مباحث علم تاریخ باشد، نیافتیم. سپس از «[[علم التاريخ عند العرب]]» [[محمد عبدالغنی حسن]]، «[[بحث في نشأة علم التاريخ عند العرب]]»، «[[تاريخ آداب اللغة العربية]]» [[زیدان، جرجی|جرجی زیدان]] و آثار دیگری در این زمینه یاد می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص28-19</ref>‏. وی معتقد است که مستشرقین بیش از محققین عرب به علم تاریخ اسلامی اهتمام داشته‌اند. سپس با اشاره به برخی از آثار آنها در این زمینه، به‌اختصار محتوای این آثار را نیز مورد بررسی قرار داده و در آخر به «تاريخ الآداب العربية» کارل بروکلمان و «تاريخ التراث العربي» فؤاد سزگین اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص40-29</ref>‏.
   
   
متن اثر با ذکر معانی دو واژه خبر و تاریخ آغاز شده است. نویسنده، تفاسیر لغویین را در رابطه با کلمه تاریخ مختلف دانسته، تا جایی ‌که برخی اصل آن را فارسی دانسته‌اند<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص49</ref>‏. نویسنده مبحث خود را با ذکر شمه‌ای از‌ تاریخ‌ و تاریخ‌نگاری نزد اعراب قـبل از اسلام آغاز می‌کند. شاکر کتیبه‌ها، نقاشی‌ها و اخبار‌ شفاهی‌ را شیوه‌های‌ تاریخ‌نگاری اعراب پیش از اسلام‌ و داستان‌ها‌ و ایـام‌‌العرب‌ها را عناصر اصلی تاریخی عهد جاهلیت‌ اعراب‌ می‌داند. نویسنده‌ تاریخیت اسلام، نیازهای اندیشه‌ای (فـکری و روانی)، نیازهای‌ کاربردی و روزمره و عواملی دیگر‌ مانند‌ تأسیس تقویم هجری، اهمیت انساب‌، تشویق‌ خلفا، حرکت‌ نهضت‌ شـعوبی‌ و پیدایش کاغذ را از عوامل اولیه‌ رویکرد‌ به تاریخ در دوره اسلامی می‌داند<ref>ر.ک: مروار، محمد، ص39؛ کائیدی‌نژاد، محمد، ص77-76</ref>‏.  
متن اثر با ذکر معانی دو واژه خبر و تاریخ آغاز شده است. نویسنده، تفاسیر لغویین را در رابطه با کلمه تاریخ مختلف دانسته، تا جایی ‌که برخی اصل آن را فارسی دانسته‌اند<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص49</ref>‏. نویسنده مبحث خود را با ذکر شمه‌ای از‌ تاریخ‌ و تاریخ‌نگاری نزد اعراب قبل از اسلام آغاز می‌کند. شاکر کتیبه‌ها، نقاشی‌ها و اخبار‌ شفاهی‌ را شیوه‌های‌ تاریخ‌نگاری اعراب پیش از اسلام‌ و داستان‌ها‌ و ایام‌‌العرب‌ها را عناصر اصلی تاریخی عهد جاهلیت‌ اعراب‌ می‌داند. نویسنده‌ تاریخیت اسلام، نیازهای اندیشه‌ای (فکری و روانی)، نیازهای‌ کاربردی و روزمره و عواملی دیگر‌ مانند‌ تأسیس تقویم هجری، اهمیت انساب‌، تشویق‌ خلفا، حرکت‌ نهضت‌ شعوبی‌ و پیدایش کاغذ را از عوامل اولیه‌ رویکرد‌ به تاریخ در دوره اسلامی می‌داند<ref>ر.ک: مروار، محمد، ص39؛ کائیدی‌نژاد، محمد، ص77-76</ref>‏.  


عوامل و لوازمی که علم تاریخ را در اسلام ایجاد کرد در یک زمان جمع نبود، بلکه برخی زودتر ایجاد گردید و برخی با برخی دیگر در طول دو قرن از اواسط قرن اول تا اواسط قرن سوم هجری مشارکت کردند؛ همچنان‌که در تأثیر نیز یک‌نواخت نبوده و برخی در ناحیه‌ای از نواحی تاریخ و بعضی نیز در نواحی دیگری نقش بازی کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص74</ref>‏.
عوامل و لوازمی که علم تاریخ را در اسلام ایجاد کرد در یک زمان جمع نبود، بلکه برخی زودتر ایجاد گردید و برخی با برخی دیگر در طول دو قرن از اواسط قرن اول تا اواسط قرن سوم هجری مشارکت کردند؛ همچنان‌که در تأثیر نیز یک‌نواخت نبوده و برخی در ناحیه‌ای از نواحی تاریخ و بعضی نیز در نواحی دیگری نقش بازی کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص74</ref>‏.
خط ۴۹: خط ۴۷:
نویسنده، احصا و شمارش مورخین اسلامی را ممکن نمی‌داند؛ لکن به‌طور تقریبی مورخین بین قرن چهارم تا نهایت خلافت عباسی در سال 656ق را بیش از 1200 نفر دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص272</ref>‏.  
نویسنده، احصا و شمارش مورخین اسلامی را ممکن نمی‌داند؛ لکن به‌طور تقریبی مورخین بین قرن چهارم تا نهایت خلافت عباسی در سال 656ق را بیش از 1200 نفر دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص272</ref>‏.  


بررسی شخصیت مورخین بزرگ، بخشی از مباحث کتاب را به خود اختصاص داده است. از جمله این شخصیت‌ها محمد بن جریر طبری (310-225ق) است. طبری، برخلاف روشی که در فقه و تفسیر دارد، در تاریخ تنها یک جمع‌آوری‌کننده است و معمولا از اظهار نظر خودداری می‌کند‌. این‌ رسم، یک رسم سودمند است و آن اینکه روایـات مـوجود در عصر او، دست‌نخورده و عیناً به آیندگان می‌رسد و ایشان در رد یا قبول آن آزاد خواهند بود و اما از یک‌ نظر،‌ اثر سوء‌ دارد و آن اینکه هر حدیث بی‌اعتبار با حدیث معتبر تاریخی هم‌دوش گشته و همه به یـک چوب رانده‌ شده و تاریخ، در نظر اکثریت مراجعه‌کنندگان آن که از قوه‌ اجتهاد‌ و قدرت‌ جرح و تعدیل عاری هستند، به شکلی خلاف حقیقت جلوه می‌کند؛ به‌خصوص که شخصیت طبری نیز پشتوانه ایـن ‌‌روایـات‌ شناخته شود. [[مصطفی، شاکر|شاکر مصطفی]] در این رابطه مـی‌نویسد: «اطـلاعات تاریخی‌ که طبری در تـاریخ خـویش گرد می‌آورد، از موثق‌ترین روایات می‌باشد؛ زیرا وی‌ مانند محدثی دقیق در‌ انتخاب‌ و اختیار آنها - در حد توان - کوشش به‌کار برده و همه وقت آن روایات را با حفظ سلسله روایات نقل می‌کند». در صفحه بعد اضـافه می‌کند: «طبری در تاریخ اسلامی دقیقاً آن‌‌طوری عمل کرد که بخاری و مسلم در حدیث عمل کردند؛ یعنی آنچه اطلاعات صحیح، بلکه از نظر صحت مورد اتفاق تا عهد او موجود بود را در کتاب خـویش جمع‌آوری کرد». ایـن‌ سخنان درست با گفته خود طبری در مقدمه تاریخش که [[مصطفی، شاکر|شاکر مصطفی]] آن را در چند خط بعد نقل می‌کند، تـعارض دارد. در آنجا طبری می‌گوید: «آنچه من آورده‌ام، روایات‌ دیگران‌ است. اگر چـیزی در آن، مـورد انکار قرار گرفت، یا ناخوشایند شمرده شد، برعهده من، جز مسئولیت نقل نیست». از این گذشته ابن اثـیر ‌مـورخ بزرگ و پیرو‌ طبری‌، بعضی از روایات او را به دلیل اینکه با معیار عقل قابل قـبول نبوده، اصلاً نقل نمی‌کند و ابن خلدون به همین دلیل پاره‌ای از این‌گونه روایات را مورد‌ نقد‌ قرار مـی‌دهد<ref>ر.ک: جاودان، محمد، ص15</ref>‏.  
بررسی شخصیت مورخین بزرگ، بخشی از مباحث کتاب را به خود اختصاص داده است. از جمله این شخصیت‌ها محمد بن جریر طبری (310-225ق) است. طبری، برخلاف روشی که در فقه و تفسیر دارد، در تاریخ تنها یک جمع‌آوری‌کننده است و معمولا از اظهار نظر خودداری می‌کند‌. این‌ رسم، یک رسم سودمند است و آن اینکه روایات موجود در عصر او، دست‌نخورده و عیناً به آیندگان می‌رسد و ایشان در رد یا قبول آن آزاد خواهند بود و اما از یک‌ نظر،‌ اثر سوء‌ دارد و آن اینکه هر حدیث بی‌اعتبار با حدیث معتبر تاریخی هم‌دوش گشته و همه به یک چوب رانده‌ شده و تاریخ، در نظر اکثریت مراجعه‌کنندگان آن که از قوه‌ اجتهاد‌ و قدرت‌ جرح و تعدیل عاری هستند، به شکلی خلاف حقیقت جلوه می‌کند؛ به‌خصوص که شخصیت طبری نیز پشتوانه این ‌‌روایات‌ شناخته شود. [[مصطفی، شاکر|شاکر مصطفی]] در این رابطه می‌نویسد: «اطلاعات تاریخی‌ که طبری در تاریخ خویش گرد می‌آورد، از موثق‌ترین روایات می‌باشد؛ زیرا وی‌ مانند محدثی دقیق در‌ انتخاب‌ و اختیار آنها - در حد توان - کوشش به‌کار برده و همه وقت آن روایات را با حفظ سلسله روایات نقل می‌کند». در صفحه بعد اضافه می‌کند: «طبری در تاریخ اسلامی دقیقاً آن‌‌طوری عمل کرد که بخاری و مسلم در حدیث عمل کردند؛ یعنی آنچه اطلاعات صحیح، بلکه از نظر صحت مورد اتفاق تا عهد او موجود بود را در کتاب خویش جمع‌آوری کرد». این‌ سخنان درست با گفته خود طبری در مقدمه تاریخش که [[مصطفی، شاکر|شاکر مصطفی]] آن را در چند خط بعد نقل می‌کند، تعارض دارد. در آنجا طبری می‌گوید: «آنچه من آورده‌ام، روایات‌ دیگران‌ است. اگر چیزی در آن، مورد انکار قرار گرفت، یا ناخوشایند شمرده شد، برعهده من، جز مسئولیت نقل نیست». از این گذشته ابن اثیر ‌مورخ بزرگ و پیرو‌ طبری‌، بعضی از روایات او را به دلیل اینکه با معیار عقل قابل قبول نبوده، اصلاً نقل نمی‌کند و ابن خلدون به همین دلیل پاره‌ای از این‌گونه روایات را مورد‌ نقد‌ قرار می‌دهد<ref>ر.ک: جاودان، محمد، ص15</ref>‏.  


اگرچه برای تاریخ‌نگاری طبری امتیازاتی را برشمرده‌اند، اما بر آن ایراداتی نیز گرفته‌‌اند؛ از جمله اینکه: «توجه او بیشتر به امـور سیاسی و مشکلات داخلی حکومت معطوف است؛ ازاین‌رو عنایتی به فتوح و ارتباط با دولت‌ها و سرزمین‌هایی همانند اندلس، بیزانس‌، فـرنگ‌ و حالات‌ داخلی آنها ندارد»<ref>ر.ک: آیینه‌وند، صادق، ص30؛ متن کتاب، ج1، ص261</ref>‏.  
اگرچه برای تاریخ‌نگاری طبری امتیازاتی را برشمرده‌اند، اما بر آن ایراداتی نیز گرفته‌‌اند؛ از جمله اینکه: «توجه او بیشتر به امور سیاسی و مشکلات داخلی حکومت معطوف است؛ ازاین‌رو عنایتی به فتوح و ارتباط با دولت‌ها و سرزمین‌هایی همانند اندلس، بیزانس‌، فرنگ‌ و حالات‌ داخلی آنها ندارد»<ref>ر.ک: آیینه‌وند، صادق، ص30؛ متن کتاب، ج1، ص261</ref>‏.  


در جلد دوم کتاب، مورخین مکاتب مصر، شام، یمن، فارس و مسیحیت به‌تفکیک معرفی شده‌اند. در جلدهای بعدی کتاب نیز دیگر مورخین اسلامی در مکاتب مختلف دسته‌بندی شده‌اند. در جلد سوم، [[عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری]] شامی (متوفی 654ق)، اولین مورخ و [[ابن ابی‌سرور مصری]] (متوفی 1028ق) آخرین شخصیتی است که ده اثر او معرفی شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص‌266-265</ref>‏.
در جلد دوم کتاب، مورخین مکاتب مصر، شام، یمن، فارس و مسیحیت به‌تفکیک معرفی شده‌اند. در جلدهای بعدی کتاب نیز دیگر مورخین اسلامی در مکاتب مختلف دسته‌بندی شده‌اند. در جلد سوم، [[عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری]] شامی (متوفی 654ق)، اولین مورخ و [[ابن ابی‌سرور مصری]] (متوفی 1028ق) آخرین شخصیتی است که ده اثر او معرفی شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج3، ص‌266-265</ref>‏.