مولانا جلالالدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'های' به 'های') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =11017 | ||
| کتابخوان همراه نور =11017 | | کتابخوان همراه نور =11017 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''مولانا جلالالدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها'''، کتابی است که توسط عبدالباقى | '''مولانا جلالالدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها'''، کتابی است که توسط [[گولپینارلی، عبدالباقی|عبدالباقى گولپینارلى]] تألیف گردیده است. | ||
عبدالباقى | [[گولپینارلی، عبدالباقی|عبدالباقى گولپینارلى]] در این کتاب مىکوشد تا زندگانى مولانا جلالالدّین بلخى را از جنبههاى مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد. به نظر وى نوشتهها و کتابهایى که تاکنون درباره مولانا به رشته تحریر درآمده، همه رونویسى از یکدیگر است و چیزى جز توده انباشته کلمات نیست، لذا مؤلف در این کتاب براى انجام این کار انجام نیافته کوشیده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب از یک مقدمه و چهار فصل و یک تکمله تشکیل شده است. مؤلف براى کشف افکار مولانا، اصیلترین مآخذ را مدّ نظر قرار داده است. از اینرو ساختار کتاب طورى است که گوینده سخن، شخص مولاناست و در واقع اوست که با خواننده سخن مىگوید. | |||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب شامل چهار فصل و هر فصل داراى بخشهایى است که به آنها اشاره مىشود: | |||
===فصل اول=== | ===فصل اول=== | ||
بخش 1- اوضاع | بخش 1- اوضاع سیاسى آناتولى در عصرى که مولانا در آن مىزیست، از بدترین دورههاى سلجوقیان آسیاى صغیر است و بىنظمى اجتماعى که ترکتاز مغول در این عصر به بار آورده، قدرت حکومت مرکزى را از بین برده بود و اختلاف مذهبى عجیبى در این دوره در آناتولى مشاهده مىشود. | ||
اطلاعات مختصر و | اطلاعات مختصر و مفیدى که در این کتاب در زندگانى مادّى و معنوى مولانا مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: معارف، مقالات سیّد برهانالدین محقق ترمذى، مقالات شمس تبریزى، شش دفتر مثنوى، مجالس سبعه، مکتوبات، دیوان کبیر، فیه مافیه، ابتدانامه، ربابنامه، انتهانامه، معارف و مناقب العارفین و دیگر آثار. | ||
بخش 2- پدر مولانا | بخش 2- پدر مولانا جلالالدین محمد به سلطان العلما بهاالدین ولد شهرت دارد و این لقب را حضرت محمد(ص) به او بخشیده است. | ||
بخش 3- مؤلف در | بخش 3- مؤلف در این بخش به ملاقات شمس و مولانا اشاره کرده و زندگانى شمس و آثار وى را مورد بررسى قرار مىدهد. | ||
بخش 4- | بخش 4- صلاحالدین زرکوب یکى از اساتید مولاناست که در این بخش خصوصیات و نحوه رحلت وى بیان مىشود. | ||
بخش 5- درباره | بخش 5- درباره حسامالدین چلبى و تعالیم وى بحث مىکند. | ||
بخش 6- | بخش 6- واپسین روزهاى حیات مولانا و عقیده او درباره مرگ است. | ||
===فصل دوّم=== | ===فصل دوّم=== | ||
بخش 1- ابوهاشم | بخش 1- ابوهاشم کوفى نخستین کسى بود که لقب صوفى درباره وى بکار رفته است. وى اوّلین خانقاه خود را در برابر مسجد برپا کرد. تصوّف در قرن دوّم هجرى در بغداد گسترش یافت. این گسترش با توطن صوفیان و ایجاد خانقاهها عملى شد. بعدها گروهى به نام ملامتیّه در خراسان ظهور کردند و داراى فرقههاى مختلف شدند؛ مانند قلندریّه، حیدریّه، کبرویّه، ابدالیه، بابائیه، بکتاشیه. پیروان این طریقتها شدیداً به وحدت وجود گرایش داشتند و به ظواهر شریعت چندان مقیّد نبودند. | ||
بخش 2- مؤلف در | بخش 2- مؤلف در این بخش درباره وحدت وجود، افلاک، عناصر، موالید، دور، زمان و مکان، آخرت، کائنات و انسان، قطب الاقطاب، رجال الغیب، سلوک و مقامات آن، یقین عشق و جذبه سخن مىگوید. وى عارفى را که به درجه کمال رسیده باشد و کائنات و ذات بارى را جدا از هم نمىبیند. وى تصریح مىکند، هر عملى نتیجه یک استعداد و قابلیّت تکون است. ارادهاى که از هر مظهرى ظاهر مىشود. | ||
بخش 3- به نظر مولانا تصوّف عبارت از | بخش 3- به نظر مولانا تصوّف عبارت از کمالیابى در عالم حقیقت و عرفان و عشق و جذبه است. در سیر و سلوک ارشاد و رهبرى از آنِ انسان کامل و قطب است. سلوک خود را باختن نیست، بلکه به خود آمدن و خود را یافتن است. مولانا هرگز دنیا را زشت و کائنات را مطرود و روى زمین را نکوهیده نمىداند، بلکه دنیاى نکوهش شده همان حرص و آز و حقیقت را در نیافتن است. وى در باب جبر و اختیار نه با معتزله موافق است، نه با اشاعره، بلکه صاحب نظر و مجتهدى است که نظریات صوفیه را نیز مطابق با دید خود دگرگون مىسازد. | ||
===فصل سوّم=== | ===فصل سوّم=== | ||
بخش 1- تصوّف مولانا تصوّفى است | بخش 1- تصوّف مولانا تصوّفى است که از هستى محدود و فردگرایى و حرص ورزى فردى کاملاً مبراست و به صورت گسترده و میان خلق و اجتماع تجلى مىکند. مولانا براى تکامل انسان، عشق و سماع را اساس قرار داده است. عشق یگانه اکسیرى است که انسان را به مقام انسانیت مىرساند و او را از حرص و کبر و هستى و انانیت مىرهاند. مولانا به جاى ترس از خدا که در شریعت است و در برابر حال مؤمن که پیوسته بین خوف و رجاست، عشق به ذات بارى را نشانده و به یارى این عشق، عبدرا به مقام الوهیت رسانده است. مولانا همه جا و به هر وسیله ممکن سماع بر پا مىکرد و گاهى مجالس سماع تا چند روز به طول مىانجامید. | ||
بخش 2- مولانا در قبال | بخش 2- مولانا در قبال تدریس و فتوى اجرت قلیلى دریافت مىکرد. او یک زن بیش نداشت و در خانه او از غلام و کنیز خبرى نبود. یاران واقعى مولانا از طبقات عامه بود و افراد بلند مقام؛ مانند معینالدین پروانه و سائرین اندک بودند. وى به خاطر دیگران و در مواقع ضرورى با زعماى قوم تماس مىگرفت. مطالعه مکتوبات وى، صحّت گفتار ما را تأیید مىکند. مولانا بعد از دیدارش با شمس، وعظ و تدریس را رها کرده؛ ولى تا دم مرگ معضلات مراجعانش را مىگشود و فتوى مىداد. | ||
بخش 3- [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق| | بخش 3- [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوى]]، [[اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر|اوحدالدین کرمانى]]، حاجى بکتاش، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقى]]، بهاءالدین قانعى، سراجالدین ارموى، قطبالدین شیرازى، [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجمالدین دایه]]، خواجه همامالدین تبریزى، صفىالدین هندى، حاجى مبارک حیدریه، شیخ باباى مرندى و یونس امره کسانى بودند که مولانا با آنها هم عصر بود و ملاقاتى با آنها داشت. | ||
===فصل چهارم=== | ===فصل چهارم=== | ||
بخش 1- مولانا | بخش 1- مولانا مىگوید من از بیم دلتنگى یارانى که نزد من مىآیند و شعر را دوست دارند، شعر مىگویم: اگر در خراسان مىماندم به کارى دیگر مىپرداختم. او بعضى از اشعار خود را مىسوزاند. سبب را پرسیدند، فرمود که از غیب العیب آمدند و باز به غیب بىعیب مىروند. | ||
بخش 2- آثار مولانا عبارتند از: مثنوى، دیوان کبیر، مکتوبات، مجالس سبعه، فیه مافیه و دیگر آثار منسوب به او. | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | [[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | ||
[[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]] | [[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]] |
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۱
مولانا جلالالدین زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها | |
---|---|
پدیدآوران | گولپینارلی، عبدالباقی (نویسنده) هاشمپور سبحانی، توفیق (مترجم) |
عنوانهای دیگر | زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها |
ناشر | وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه) |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1363 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 7ق. - تاریخ و نقد مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، 604 - 672ق. - نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5305 /گ9م8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مولانا جلالالدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدهای از آنها، کتابی است که توسط عبدالباقى گولپینارلى تألیف گردیده است.
عبدالباقى گولپینارلى در این کتاب مىکوشد تا زندگانى مولانا جلالالدّین بلخى را از جنبههاى مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد. به نظر وى نوشتهها و کتابهایى که تاکنون درباره مولانا به رشته تحریر درآمده، همه رونویسى از یکدیگر است و چیزى جز توده انباشته کلمات نیست، لذا مؤلف در این کتاب براى انجام این کار انجام نیافته کوشیده است.
ساختار
کتاب از یک مقدمه و چهار فصل و یک تکمله تشکیل شده است. مؤلف براى کشف افکار مولانا، اصیلترین مآخذ را مدّ نظر قرار داده است. از اینرو ساختار کتاب طورى است که گوینده سخن، شخص مولاناست و در واقع اوست که با خواننده سخن مىگوید.
گزارش محتوا
کتاب شامل چهار فصل و هر فصل داراى بخشهایى است که به آنها اشاره مىشود:
فصل اول
بخش 1- اوضاع سیاسى آناتولى در عصرى که مولانا در آن مىزیست، از بدترین دورههاى سلجوقیان آسیاى صغیر است و بىنظمى اجتماعى که ترکتاز مغول در این عصر به بار آورده، قدرت حکومت مرکزى را از بین برده بود و اختلاف مذهبى عجیبى در این دوره در آناتولى مشاهده مىشود.
اطلاعات مختصر و مفیدى که در این کتاب در زندگانى مادّى و معنوى مولانا مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: معارف، مقالات سیّد برهانالدین محقق ترمذى، مقالات شمس تبریزى، شش دفتر مثنوى، مجالس سبعه، مکتوبات، دیوان کبیر، فیه مافیه، ابتدانامه، ربابنامه، انتهانامه، معارف و مناقب العارفین و دیگر آثار.
بخش 2- پدر مولانا جلالالدین محمد به سلطان العلما بهاالدین ولد شهرت دارد و این لقب را حضرت محمد(ص) به او بخشیده است.
بخش 3- مؤلف در این بخش به ملاقات شمس و مولانا اشاره کرده و زندگانى شمس و آثار وى را مورد بررسى قرار مىدهد.
بخش 4- صلاحالدین زرکوب یکى از اساتید مولاناست که در این بخش خصوصیات و نحوه رحلت وى بیان مىشود.
بخش 5- درباره حسامالدین چلبى و تعالیم وى بحث مىکند.
بخش 6- واپسین روزهاى حیات مولانا و عقیده او درباره مرگ است.
فصل دوّم
بخش 1- ابوهاشم کوفى نخستین کسى بود که لقب صوفى درباره وى بکار رفته است. وى اوّلین خانقاه خود را در برابر مسجد برپا کرد. تصوّف در قرن دوّم هجرى در بغداد گسترش یافت. این گسترش با توطن صوفیان و ایجاد خانقاهها عملى شد. بعدها گروهى به نام ملامتیّه در خراسان ظهور کردند و داراى فرقههاى مختلف شدند؛ مانند قلندریّه، حیدریّه، کبرویّه، ابدالیه، بابائیه، بکتاشیه. پیروان این طریقتها شدیداً به وحدت وجود گرایش داشتند و به ظواهر شریعت چندان مقیّد نبودند.
بخش 2- مؤلف در این بخش درباره وحدت وجود، افلاک، عناصر، موالید، دور، زمان و مکان، آخرت، کائنات و انسان، قطب الاقطاب، رجال الغیب، سلوک و مقامات آن، یقین عشق و جذبه سخن مىگوید. وى عارفى را که به درجه کمال رسیده باشد و کائنات و ذات بارى را جدا از هم نمىبیند. وى تصریح مىکند، هر عملى نتیجه یک استعداد و قابلیّت تکون است. ارادهاى که از هر مظهرى ظاهر مىشود.
بخش 3- به نظر مولانا تصوّف عبارت از کمالیابى در عالم حقیقت و عرفان و عشق و جذبه است. در سیر و سلوک ارشاد و رهبرى از آنِ انسان کامل و قطب است. سلوک خود را باختن نیست، بلکه به خود آمدن و خود را یافتن است. مولانا هرگز دنیا را زشت و کائنات را مطرود و روى زمین را نکوهیده نمىداند، بلکه دنیاى نکوهش شده همان حرص و آز و حقیقت را در نیافتن است. وى در باب جبر و اختیار نه با معتزله موافق است، نه با اشاعره، بلکه صاحب نظر و مجتهدى است که نظریات صوفیه را نیز مطابق با دید خود دگرگون مىسازد.
فصل سوّم
بخش 1- تصوّف مولانا تصوّفى است که از هستى محدود و فردگرایى و حرص ورزى فردى کاملاً مبراست و به صورت گسترده و میان خلق و اجتماع تجلى مىکند. مولانا براى تکامل انسان، عشق و سماع را اساس قرار داده است. عشق یگانه اکسیرى است که انسان را به مقام انسانیت مىرساند و او را از حرص و کبر و هستى و انانیت مىرهاند. مولانا به جاى ترس از خدا که در شریعت است و در برابر حال مؤمن که پیوسته بین خوف و رجاست، عشق به ذات بارى را نشانده و به یارى این عشق، عبدرا به مقام الوهیت رسانده است. مولانا همه جا و به هر وسیله ممکن سماع بر پا مىکرد و گاهى مجالس سماع تا چند روز به طول مىانجامید.
بخش 2- مولانا در قبال تدریس و فتوى اجرت قلیلى دریافت مىکرد. او یک زن بیش نداشت و در خانه او از غلام و کنیز خبرى نبود. یاران واقعى مولانا از طبقات عامه بود و افراد بلند مقام؛ مانند معینالدین پروانه و سائرین اندک بودند. وى به خاطر دیگران و در مواقع ضرورى با زعماى قوم تماس مىگرفت. مطالعه مکتوبات وى، صحّت گفتار ما را تأیید مىکند. مولانا بعد از دیدارش با شمس، وعظ و تدریس را رها کرده؛ ولى تا دم مرگ معضلات مراجعانش را مىگشود و فتوى مىداد.
بخش 3- صدرالدین قونوى، اوحدالدین کرمانى، حاجى بکتاش، فخرالدین عراقى، بهاءالدین قانعى، سراجالدین ارموى، قطبالدین شیرازى، نجمالدین دایه، خواجه همامالدین تبریزى، صفىالدین هندى، حاجى مبارک حیدریه، شیخ باباى مرندى و یونس امره کسانى بودند که مولانا با آنها هم عصر بود و ملاقاتى با آنها داشت.
فصل چهارم
بخش 1- مولانا مىگوید من از بیم دلتنگى یارانى که نزد من مىآیند و شعر را دوست دارند، شعر مىگویم: اگر در خراسان مىماندم به کارى دیگر مىپرداختم. او بعضى از اشعار خود را مىسوزاند. سبب را پرسیدند، فرمود که از غیب العیب آمدند و باز به غیب بىعیب مىروند.
بخش 2- آثار مولانا عبارتند از: مثنوى، دیوان کبیر، مکتوبات، مجالس سبعه، فیه مافیه و دیگر آثار منسوب به او.