دیوان همای شیرازی «شکرستان»: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
طبع هما بیشتر مایل به غزلسرایی بوده و جنس غزل را خوشتر از سائر انواع نظم میدانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمیگشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را بهطوریکه ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطابهای عتابآمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیدهای که در حضور اتابک اعظم خوانده که: | طبع هما بیشتر مایل به غزلسرایی بوده و جنس غزل را خوشتر از سائر انواع نظم میدانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمیگشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را بهطوریکه ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطابهای عتابآمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیدهای که در حضور اتابک اعظم خوانده که: | ||
{{شعر}} | |||
غافل مشو ز قصه یحیی برمکی'' | {{ب|'' ای متکی به تکیه میر اتابکی''|2='' غافل مشو ز قصه یحیی برمکی''}}<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلالالدین، ص221</ref>.''' | ||
{{پایان شعر}} | |||
عمده ممدوحین او عبارتند از: | عمده ممدوحین او عبارتند از: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
غزلیات وی، اغلب زمزمهها و ترانههای عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آنها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غمانگیز و مضامین رقتآوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین میسازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد مینماید؛ مانند: | غزلیات وی، اغلب زمزمهها و ترانههای عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آنها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غمانگیز و مضامین رقتآوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین میسازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد مینماید؛ مانند: | ||
{{شعر}} | |||
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست | {{ب|'' بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست''|2='' غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست''}} | ||
{{ب|'' رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر''|2='' کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست''}} | |||
کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست | {{ب|'' شب به بالین من خسته بهغیراز غم دوست''|2='' ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست''}} | ||
{{ب|'' یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل''|2='' به کلافی بفروشند و خریداری نیست''}} | |||
ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست | {{ب|'' بهجز از بخت تو و دیده من در غم تو''|2='' شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست''}} | ||
{{ب|'' گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ''|2='' در خرابات مگر سایه دیواری نیست''}} | |||
به کلافی بفروشند و خریداری نیست | {{پایان شعر}} | ||
شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست | |||
در خرابات مگر سایه دیواری نیست | |||
و بعضی نواهای عاشقانه، او بهقدری جانگداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی مینماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند: | و بعضی نواهای عاشقانه، او بهقدری جانگداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی مینماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند: | ||
{{شعر}} | |||
که رو نتابم اگر تیغ میزنی به سرم | {{ب|'' چنان به عشق تو از حال خویش بیخبرم''|2='' که رو نتابم اگر تیغ میزنی به سرم''}} | ||
{{ب|'' چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان''|2='' که از وجود خود و هرچه هست بیخبرم''}} | |||
که از وجود خود و هرچه هست بیخبرم | {{ب|'' به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم''|2='' که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم''}} | ||
{{ب|'' شبی اگر سر زلفت به دست من افتد''|2='' حکایت غم دل با تو موبهمو شمرم''}} | |||
که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم | {{ب|'' بر آن سرم که بهپای تو سر بیفشانم''|2='' اگر قبول کنی این متاع مختصرم''}} | ||
{{ب|'' فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور''|2='' دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم''}} | |||
حکایت غم دل با تو موبهمو شمرم | {{ب|'' گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد''|2='' بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم''}} | ||
{{ب|'' شکر خراج به شیراز آورند هما''|2='' اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم''}}<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>.''' | |||
اگر قبول کنی این متاع مختصرم | {{پایان شعر}} | ||
دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم | |||
بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم | |||
اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم'' | |||
پارهای از منظومات هما، مشتمل بر خروشهای مستانه و حاوی بعضی لطیفههای عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکتههای دلنشین عرفان آشنایی میدهد، مانند: | پارهای از منظومات هما، مشتمل بر خروشهای مستانه و حاوی بعضی لطیفههای عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکتههای دلنشین عرفان آشنایی میدهد، مانند: | ||
{{شعر}} | |||
به تولای تو بر هر دو جهان پا زدهایم | {{ب|'' تا به دامان تو ما دست تولا زدهایم''|2='' به تولای تو بر هر دو جهان پا زدهایم''}} | ||
{{ب|'' تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز''|2='' پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم''}} | |||
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم | {{ب|'' درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست''|2='' ما از آن باده کشانیم که دریا زدهایم''}} | ||
{{ب|'' همهشب از طرف گریه مینا من و جام''|2='' خنده بر گردش این گنبد مینا زدهایم''}} | |||
ما از آن باده کشانیم که دریا زدهایم | {{ب|'' جای دیوانه چو در شهر ندادند هما''|2='' من و دل چند گهی خیمه به صحرا زدهایم''}}<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>.''' | ||
{{پایان شعر}} | |||
خنده بر گردش این گنبد مینا زدهایم | |||
من و دل چند گهی خیمه به صحرا زدهایم'' | |||
کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و بههیچوجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمامعیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ بهطوریکه بهمحض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم میگردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام میشود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت میکرده و آنها را در غزلسرایی، به سبک [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] یا [[حافظ، شمسالدین محمد|خواجه حافظ]] و در قصیدهگویی، به طرز امیر معزی و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] رهنمایی مینموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>. | کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و بههیچوجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمامعیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ بهطوریکه بهمحض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم میگردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام میشود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت میکرده و آنها را در غزلسرایی، به سبک [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] یا [[حافظ، شمسالدین محمد|خواجه حافظ]] و در قصیدهگویی، به طرز امیر معزی و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] رهنمایی مینموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۸۵: | ||
قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامهسرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد: | قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامهسرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد: | ||
# قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند: | # قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند: | ||
{{شعر}} | |||
به وجود علی گرفت قرار | {{ب|'' آسمان و زمین و لیل و نهار''|2='' به وجود علی گرفت قرار''}} | ||
{{ب|'' گر وجود علی نبود نبود''|2='' آسمان و زمین و لیل و نهار''}} | |||
آسمان و زمین و لیل و نهار | {{پایان شعر}} | ||
# قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند: | # قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند: | ||
{{شعر}} | |||
بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن | {{ب|'' رستگاری خواهی ای دل مردمآزاری مکن''|2='' بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن''}} | ||
{{ب|'' خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان''|2='' هرچه خواهی کن ولیکن مردمآزاری مکن''}} | |||
هرچه خواهی کن ولیکن مردمآزاری مکن | {{پایان شعر}} | ||
# قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آنها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آنها ختم میشود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیدهای که در شرححال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است: | # قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آنها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آنها ختم میشود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیدهای که در شرححال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است: | ||
{{شعر}} | |||
مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق | {{ب|'' ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق''|2='' مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>. | ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>. | ||
قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهلبیت(ع) که بسیاری از آنها در افواه مشهور است، مثل: | قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهلبیت(ع) که بسیاری از آنها در افواه مشهور است، مثل: | ||
{{شعر}} | |||
لاله سان سوخت ز داغ علیاکبر جگرت | {{ب|'' ای غریبی که لبتشنه بریدند سرت''|2='' لاله سان سوخت ز داغ علیاکبر جگرت''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری | {{ب|'' لالهزار کربلا را هست وقت آبیاری''|2='' ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری''}} | ||
{{شعر}} | |||
و در این مرثیه تجدید مطلع کرده: | و در این مرثیه تجدید مطلع کرده: | ||
{{شعر}} | |||
تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری'' | {{ب|'' ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری''|2='' تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''}} <ref>ر.ک: همان، ص227</ref>.''' | ||
{{پایان شعر}} | |||
مسمط، قطعه، رباعی، ترجیعبند و ترکیببند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده میشود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که: | مسمط، قطعه، رباعی، ترجیعبند و ترکیببند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده میشود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که: | ||
{{شعر}} | |||
کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش | {{ب|'' گر مرا قافیه از دست رود باک مدار''|2='' کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
و در استعمال الفاظ و جملات، بیباک نبوده و در آنها نهایت دقت و شاهکاری استادی را بهکاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب میشود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>. | و در استعمال الفاظ و جملات، بیباک نبوده و در آنها نهایت دقت و شاهکاری استادی را بهکاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب میشود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>. | ||
نسخهٔ ۴ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۲۸
ديوان همای شیرازی | |
---|---|
پدیدآوران | همای شیرازی (نویسنده) کرمی، احمد (نویسنده) |
ناشر | ما |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1363ش |
موضوع | شعر فارسي - قرن 13ق. شعر مذهبي - قرن 13ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | PIR 7547 1300 |
دیوان همای شیرازی «شکرستان»، کلیات اشعار محمدرضا قلی خان، معروف به همای شیرازی است که حاوی انواع شعر از قصیده، غزل، مسمط، ترکیببند، ترجیعبند، قطعه، مثنوی و رباعی بوده و به کوشش احمد کرمی، به زیور طبع آراسته شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، تنظیم شده است. جلد نخست، حاوی مجموعه قصاید بوده و جلد دوم، دربرگیرنده غزلیات، مقطعات، مسمطات، مثنویات و رباعیات است.
گزارش محتوا
در مقدمه، شرححال مختصری از هما، ارائه گردیده است[۱].
طبع هما بیشتر مایل به غزلسرایی بوده و جنس غزل را خوشتر از سائر انواع نظم میدانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمیگشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را بهطوریکه ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطابهای عتابآمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیدهای که در حضور اتابک اعظم خوانده که:
[۲].ای متکی به تکیه میر اتابکی | غافل مشو ز قصه یحیی برمکی |
عمده ممدوحین او عبارتند از:
الف)- سلاطین قاجار: محمدشاه، ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه در جشن ولیعهدی.
ب)- علما: میرزای قمی (میرزا ابوالقاسم)، سید محمدباقر شفتی معروف به حاج شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی مسجدشاهی و میر سید محمد امام جمعه اصفهان، میر محمدحسین امام جمعه اصفهان، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و حاج سید اسدالله بیدآبادی.
ج)- وزراء و حکام: میرزا آقاخان صدراعظم، میرزا تقیخان امیرنظام، سپهسالار، حاج میرزا آقاسی، معتمدالدوله منوچهر خان، میرزا گرگین خان حسامالسلطنه[۳].
وی بر هر قسم نظمی از قبیل غزل، قصیده، مسمط، ترجیع، ترکیب، قطعه و رباعی قادر بوده و در دیوانش تمام این اقسام دیده میشود و سعی او همواره در سلاست و روانی و انسجام الفاظ و بداعت معانی بوده و سبک وی، بیشتر شبیه به سبک شیخ سعدی است[۴].
غزلیات وی، اغلب زمزمهها و ترانههای عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آنها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غمانگیز و مضامین رقتآوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین میسازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد مینماید؛ مانند:
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست | غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست | |
رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر | کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست | |
شب به بالین من خسته بهغیراز غم دوست | ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست | |
یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل | به کلافی بفروشند و خریداری نیست | |
بهجز از بخت تو و دیده من در غم تو | شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست | |
گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ | در خرابات مگر سایه دیواری نیست |
و بعضی نواهای عاشقانه، او بهقدری جانگداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی مینماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند:
[۵].چنان به عشق تو از حال خویش بیخبرم | که رو نتابم اگر تیغ میزنی به سرم | |
چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان | که از وجود خود و هرچه هست بیخبرم | |
به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم | که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم | |
شبی اگر سر زلفت به دست من افتد | حکایت غم دل با تو موبهمو شمرم | |
بر آن سرم که بهپای تو سر بیفشانم | اگر قبول کنی این متاع مختصرم | |
فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور | دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم | |
گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد | بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم | |
شکر خراج به شیراز آورند هما | اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم |
پارهای از منظومات هما، مشتمل بر خروشهای مستانه و حاوی بعضی لطیفههای عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکتههای دلنشین عرفان آشنایی میدهد، مانند:
[۶].تا به دامان تو ما دست تولا زدهایم | به تولای تو بر هر دو جهان پا زدهایم | |
تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز | پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم | |
درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست | ما از آن باده کشانیم که دریا زدهایم | |
همهشب از طرف گریه مینا من و جام | خنده بر گردش این گنبد مینا زدهایم | |
جای دیوانه چو در شهر ندادند هما | من و دل چند گهی خیمه به صحرا زدهایم |
کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و بههیچوجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمامعیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ بهطوریکه بهمحض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم میگردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام میشود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت میکرده و آنها را در غزلسرایی، به سبک شیخ سعدی یا خواجه حافظ و در قصیدهگویی، به طرز امیر معزی و ظهیر فاریابی رهنمایی مینموده است[۷].
هما ذاتاً دارای طبع سلیم و بیان پخته بلیغ و زبان نصیح ملیحی بود که او را کاملاً از شعرای زمان قاجاریه و چندی قبل از آنها، امتیاز میدهد و اگر او را در سادهگویی و ملاحت ادبی مخترع یک اسلوب تازه در نظم فارسی خصوصاً در غزلگویی و چامهسرایی نتوان محسوب کرد، حتماً او را باید مجدد مسلک ادبی شیخ سعدی دانست و از مقایسه غزلیات و قصائد او با منظومات معاصرینش، منشأ امتیاز و تفاوت مابین آنها در سلاست و فصاحت خوب معلوم میشود[۸].
قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامهسرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد:
- قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند:
آسمان و زمین و لیل و نهار | به وجود علی گرفت قرار | |
گر وجود علی نبود نبود | آسمان و زمین و لیل و نهار |
- قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند:
رستگاری خواهی ای دل مردمآزاری مکن | بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن | |
خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان | هرچه خواهی کن ولیکن مردمآزاری مکن |
- قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آنها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آنها ختم میشود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیدهای که در شرححال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است:
ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق | مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق |
ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد[۹].
قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهلبیت(ع) که بسیاری از آنها در افواه مشهور است، مثل:
ای غریبی که لبتشنه بریدند سرت | لاله سان سوخت ز داغ علیاکبر جگرت |
لالهزار کربلا را هست وقت آبیاری | ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری |
ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری | تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری |
مسمط، قطعه، رباعی، ترجیعبند و ترکیببند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده میشود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که:
گر مرا قافیه از دست رود باک مدار | کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش |
و در استعمال الفاظ و جملات، بیباک نبوده و در آنها نهایت دقت و شاهکاری استادی را بهکاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب میشود[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- همایی، میرزا جلالالدین، «همای شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ارمغان، تیر 1308، دوره دهم، شماره 4 (17 صفحه، از 217 تا 233).