احسائی، احمد بن زینالدین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==زیستنامه== | ==زیستنامه== | ||
===زادگاه و خاندان=== | ===زادگاه و خاندان=== | ||
او در روستای مطیرفی واقع در منطقه احساء در شرق عربستان به دنیا آمد. سابقه تشیع در نیاکان وی به جد چهارمش «داغر» باز | او در روستای مطیرفی واقع در منطقه احساء در شرق عربستان به دنیا آمد. سابقه تشیع در نیاکان وی به جد چهارمش «داغر» باز میگردد. خاندان او به دلیل دوری از شهر و نداشتن عالم در میان خودشان از معرفت احکام دین بهرهای نداشتند.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
===سفرها=== | ===سفرها=== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
===عقاید و آرا=== | ===عقاید و آرا=== | ||
وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان | وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان میگیرد. | ||
احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود میشمارد. در آثار وی معارضههایی سخت با ابن عربی آمده است. وی در مقدمه شرح خود بر العرشیه صدرالدین شیرازی از او انتقاد میکند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده و بر پایه آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز | احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود میشمارد. در آثار وی معارضههایی سخت با ابن عربی آمده است. وی در مقدمه شرح خود بر العرشیه صدرالدین شیرازی از او انتقاد میکند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده و بر پایه آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز میگیرد... احسایی میگوید تمسکش به اهلبیت(ع) در دریافت حقایق سبب شده است که در برخی مسائل با بسیاری از حکما و متکلمان مخالفت کند. وی در عین احاطه بر آرای حکما، مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته است که از دید او با باطن تعالیم شریعت در تعارض نباشد. در نتیجه اصطلاحاتی هم که بهکاربرده است در مواردی با آنچه از این اصطلاحات در حکمت رایج فهمیده میشود، تفاوت دارد و توجه به این نکته در فهم صحیح افکار وی سودمند است.<ref>همان، ص664</ref> | ||
===اساتید=== | ===اساتید=== |
نسخهٔ ۲۲ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۶
نام | احسائی، احمد بن زينالدين |
---|---|
نامهای دیگر | شيخ احمد احسائی
Shaykh Ahmad |
نام پدر | زینالدین |
متولد | 1166ق |
محل تولد | احساء در شرق عربستان |
رحلت | / 1241ق |
اساتید | شیخ جعفر کاشف الغطاء
میرزا محمدمهدی شهرستانی آقا سید علی طباطبایی شیخ احمد بحرانی دمستانی شیخ موسی فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء، شیخ حسین آل عصفور، شیخ احمد آل عصفور |
برخی آثار | شرح المشاعر
الرساله الوعاييه |
کد مؤلف | AUTHORCODE05807AUTHORCODE |
احمد بن زینالدین بن ابراهیم احسایی (1166-1241ق)، عالم، حکیم و فقیه نامدار امامی که جماعت شیخیه بدو منسوبند و اساس تعالیم خود را از او گرفتهاند. مشرب و سوانح زندگی احسایی دامنه تأثیر او را به پس از حیاتش رسانده و تحولاتی را در تاریخ امامیه به بار آورده است.[۱] وی نوعی گرایش به باطن شریعت و تأکید بر مرتبه قدسی امام داشت.
زیستنامه
زادگاه و خاندان
او در روستای مطیرفی واقع در منطقه احساء در شرق عربستان به دنیا آمد. سابقه تشیع در نیاکان وی به جد چهارمش «داغر» باز میگردد. خاندان او به دلیل دوری از شهر و نداشتن عالم در میان خودشان از معرفت احکام دین بهرهای نداشتند.[۲]
سفرها
احسایی مدتی در کربلا و نجف بود و پسازآن در طول عمرش به احساء، بصره، ذورق، مشهد، یزد، تهران و کرمانشاه سفرهایی کرده و در برخی این شهرها اقامت گزید. او درخواست فتحعلی شاه مبنی بر اقامت در جوار سلطان را با این عذر رد کرد که: «اگر من در اینجا بمانم، وقتی مردم نزد من از احکام دولت دادخواهی میکنند بهضرورت حمایت مسلمانان میباید وساطت کنم و در این حال پاسخ قبول یا رد شاه یا موجب تعطیل سلطنت است یا مایه خواری من.»[۳]
وفات
ظاهراً بیشترین اقامت او در یزد و کرمانشاه بوده است. اقامتش در کرمانشاه (بهجز سفر دوسالهاش به حج) به ده سال رسید. او از کرمانشاه رهسپار عتبات شد و چندی بعد آنجا را نیز به عزم مکه ترک کرد اما در دو منزلی مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدینه دفن شد.[۴]
اطلاعات علمی
وی تا 20 سالگی در احساء، علوم متداول را فرا گرفت؛ اما گویا او استاد خاصی نداشته و استفادههای او از مجالس درس عالمان تحصیل به معنی متعارف نبوده است، خاصه آنکه او در جایی از آثارش به کسی بهعنوان استاد استناد نکرده است. آنچه از اساتید او میدانیم این است که پدرش او را برای فراگیری مقدمات ادبیات عرب نزد یکی از اقوامشان به نام شیخ محمد بن شیخ محسن فرستاد.[۵]
«احسایی را به وارستگی و جهد در عبادت و ریاضات شرعی ستودهاند. از آثار وی برمیآید که وی علاوه بر فقه و دیگر علوم دینی متداول در فلسفه تبحر داشته و به دانشهای گوناگون از ریاضیات و طبیعیات قدیم و علوم غریبه نیز آگاه بوده است.»[۶]
از میان علما محمد بن حسین آل عصفور بحرانی و ملا محمدتقی برغانی با عقاید او مخالفت کردند و بهویژه برغانی عقاید او را غلوآمیز دانست، ولی محمدابراهیم کلباسی مخالفت با او را روا نمیشمرد و حتی پس از مرگ او در اصفهان سه روز عزای عمومی برپا داشت.[۷]
عقاید و آرا
وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان میگیرد.
احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود میشمارد. در آثار وی معارضههایی سخت با ابن عربی آمده است. وی در مقدمه شرح خود بر العرشیه صدرالدین شیرازی از او انتقاد میکند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده و بر پایه آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز میگیرد... احسایی میگوید تمسکش به اهلبیت(ع) در دریافت حقایق سبب شده است که در برخی مسائل با بسیاری از حکما و متکلمان مخالفت کند. وی در عین احاطه بر آرای حکما، مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته است که از دید او با باطن تعالیم شریعت در تعارض نباشد. در نتیجه اصطلاحاتی هم که بهکاربرده است در مواردی با آنچه از این اصطلاحات در حکمت رایج فهمیده میشود، تفاوت دارد و توجه به این نکته در فهم صحیح افکار وی سودمند است.[۸]
اساتید
او در 1186 به کربلا و نجف مهاجرت کرد و در درس سید مهدی بحرالعلوم و آقا محمدباقر وحید بهبهانی حضور یافت. از کسانی که به احسایی اجازه روایت دادهاند شیخ جعفر کاشف الغطاء، سید مهدی بحرالعلوم، میرزا محمدمهدی شهرستانی، آقا سید علی طباطبایی صاحب ریاض، شیخ احمد بحرانی دمستانی، شیخ موسی فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء، شیخ حسین آل عصفور، شیخ احمد آل عصفور و... هستند.[۹]
شاگردان
- سید کاظم رشتی؛
- میرزا حسن گوهر.
صاحبان اجازه از او
- شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر؛
- حاج محمدابراهیم کلباسی؛
- میرزا محمدتقی نوری؛
- شیخ اسدالله کاظمی شوشتری؛
- ملاعلی برغانی؛
- آقا رجبعلی یزدی؛
- ملاعلی بن آقا عبدالله سمنانی؛
- علی بن درویش کاظمی؛
- محمدتقی (فرزند احسایی)؛
- علینقی (دیگر فرزند او).[۱۰]
آثار
- جوامع الكلم (در دو جلد)؛
- حياة النفس في حظيرة القدس (در اصول عقاید)؛
- شرح الزيارة الجامعة الكبيرة (معروفترین و بزرگترین اثر احسایی)؛
- شرح العرشية (شرح عرشیه صدرالدین شیرازی)؛
- شرح المشاعر (شرح مشاعر صدرالدین شیرازی)؛
- العصمة و الرجعة (در پاسخ محمدعلی میرزا دولتشاه در دو موضوع عصمت و رجعت)؛
- الفوائد (مباحث عام وجود، آفرینش الهی و افعال انسان)؛
- مجموعة الرسائل (23 رساله در پاسخ به اشخاص)؛
- رسالة في رسم الفاظ القرآن الشريف؛
- رساله في بعض اسرار التجوید؛
- مختصر الرسالة الحيدرية في فقه الصلوات اليومیة؛
- دستنوشتههای او که مجموعههایی از آنها با عناوین کشکول و رسائل قابل ذکرند و...[۱۱]
پانویس
منابع مقاله
ابراهیمی، زینالعابدین، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، جلد ششم، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، چاپ اول، 1373ش.
وابستهها
كتاب العصمة؛ بحث مفصل في عصمة الأنبياء و الأئمة عليهمالسلام