زریاب خویی، عباس: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: تلخيص' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'مكاسب' به 'مكاسب ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
از كتابهايى كه - به گفته خود او - در روزگار كودكى و نوجوانى بر وى تأثير نهاد آثار تاريخى عباس اقبال، شرح حال رودكى اثر [[نفیسی، سعید|سعيد نفيسى]] و بهخصوص سخن و سخنوران بديعالزمان فروزانفر بود. از استادان وى شيخ فضلالله، روحانى شهر خوى را مىتوان نام برد كه روزهاى جمعه مجلس وعظ برگزار مىكرد و به مذهب شيخيه گرايش داشت. استاد ديگر او حاج شيخ عبدالحسين اعلمى بود كه زرياب «حاشيه» ملا عبدالله و قسمتى از «معالم» و كتاب «مطوّل» را نزد او فراگرفت. آنگاه به آموختن «شرح [[جامی، عبدالرحمن|جامى]]» در نحو نزد حاج ميرزا حسن فقيه پرداخت و سپس به آموزش زبان و ادبيات عربى روى آورد. | از كتابهايى كه - به گفته خود او - در روزگار كودكى و نوجوانى بر وى تأثير نهاد آثار تاريخى عباس اقبال، شرح حال رودكى اثر [[نفیسی، سعید|سعيد نفيسى]] و بهخصوص سخن و سخنوران بديعالزمان فروزانفر بود. از استادان وى شيخ فضلالله، روحانى شهر خوى را مىتوان نام برد كه روزهاى جمعه مجلس وعظ برگزار مىكرد و به مذهب شيخيه گرايش داشت. استاد ديگر او حاج شيخ عبدالحسين اعلمى بود كه زرياب «حاشيه» ملا عبدالله و قسمتى از «معالم» و كتاب «مطوّل» را نزد او فراگرفت. آنگاه به آموختن «شرح [[جامی، عبدالرحمن|جامى]]» در نحو نزد حاج ميرزا حسن فقيه پرداخت و سپس به آموزش زبان و ادبيات عربى روى آورد. | ||
عباس زرياب، در سال 1316 و در اوج قدرت رضا پهلوى، پس از اتمام دوره اوّل دبيرستان، عازم قم شد و به تحصيل علوم حوزوى پرداخت و شش سال در آنجا ماند. وى در آغاز، در مدرسه ناصريه حجرهاى به دست آورد و در آنجا به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت و سپس به آموزش فلسفه اسلامى روى آورد و «اسفار» را فراگرفت. پس از دو سال اقامت در قم و مطالعه بىوقفه توانست خود را براى حضور در دروس عالىتر آماده سازد. «رسائل» را نزد سيد محمد يزدى، معروف به داماد، كفايه را در محضر سيد احمد خسروشاهى، از شاگردان سيد محمدتقى خوانسارى و مكاسب را نزد شيخ محمدعلى کرمانى فراگرفت. | عباس زرياب، در سال 1316 و در اوج قدرت رضا پهلوى، پس از اتمام دوره اوّل دبيرستان، عازم قم شد و به تحصيل علوم حوزوى پرداخت و شش سال در آنجا ماند. وى در آغاز، در مدرسه ناصريه حجرهاى به دست آورد و در آنجا به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت و سپس به آموزش فلسفه اسلامى روى آورد و «اسفار» را فراگرفت. پس از دو سال اقامت در قم و مطالعه بىوقفه توانست خود را براى حضور در دروس عالىتر آماده سازد. «رسائل» را نزد سيد محمد يزدى، معروف به داماد، كفايه را در محضر سيد احمد خسروشاهى، از شاگردان سيد محمدتقى خوانسارى و [[كتاب المكاسب|مكاسب]] را نزد شيخ محمدعلى کرمانى فراگرفت. | ||
از سال 1318 «شرح منظومه» و «اسفار» را در محضر [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و حاج شيخ مهدى مازندرانى آموخت. در قم، علاوه بر متون حوزه، به مطالعه كتب ديگرى نيز روى آورد كه كتب اجتماعى و فلسفى و اصولى اهل سنت و نيز پارهاى از متون اروپايى كه به عربى ترجمه شده بود، از آن جمله است. | از سال 1318 «شرح منظومه» و «اسفار» را در محضر [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و حاج شيخ مهدى مازندرانى آموخت. در قم، علاوه بر متون حوزه، به مطالعه كتب ديگرى نيز روى آورد كه كتب اجتماعى و فلسفى و اصولى اهل سنت و نيز پارهاى از متون اروپايى كه به عربى ترجمه شده بود، از آن جمله است. |
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۵۳
نام | زریاب خویی، عباس |
---|---|
نام های دیگر | زریاب، عباس |
نام پدر | |
متولد | 1297 هـ.ش |
محل تولد | |
رحلت | 1373 هـ.ش |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE3222AUTHORCODE |
ولادت
«عباس زرياب خويى»، در 20 مرداد 1298ش، در خوى، از شهرهاى آذربايجان غربى، ديده به جهان گشود. پدرش پيشهورى ساده بود.
کسب علم و دانش
نخستين سالهاى تحصيل زرياب نزد مكتبدارى محلى به نام ملا كبرى به آموختن قرآن سپرى شد. وى در مدت دو سال سراسر قرآن را فراگرفت و طى آيين خاصى كه خود بهخوبى شرح داده از مكتبخانه به خانه پدر روانه شد، سپس به مدرسهاى رفت كه حدّ فاصل مكتبخانههاى قديم و مدارس جديد بود، اما بهطور كلى در ابتدا، از اينگونه مدارس كه تازه تأسيس مىشد چندان خشنود نبود. در همين زمان مطالعه غير درسى را آغاز كرد و به مطالعه كتابهاى فارسى موجود در شهر خوى كه بيشتر مذهبى و ادبى بود پرداخت و سپس به مطالعه متون تركى آذرى كه اكثر آنها چاپ باكو بود، روى آورد.
از كتابهايى كه - به گفته خود او - در روزگار كودكى و نوجوانى بر وى تأثير نهاد آثار تاريخى عباس اقبال، شرح حال رودكى اثر سعيد نفيسى و بهخصوص سخن و سخنوران بديعالزمان فروزانفر بود. از استادان وى شيخ فضلالله، روحانى شهر خوى را مىتوان نام برد كه روزهاى جمعه مجلس وعظ برگزار مىكرد و به مذهب شيخيه گرايش داشت. استاد ديگر او حاج شيخ عبدالحسين اعلمى بود كه زرياب «حاشيه» ملا عبدالله و قسمتى از «معالم» و كتاب «مطوّل» را نزد او فراگرفت. آنگاه به آموختن «شرح جامى» در نحو نزد حاج ميرزا حسن فقيه پرداخت و سپس به آموزش زبان و ادبيات عربى روى آورد.
عباس زرياب، در سال 1316 و در اوج قدرت رضا پهلوى، پس از اتمام دوره اوّل دبيرستان، عازم قم شد و به تحصيل علوم حوزوى پرداخت و شش سال در آنجا ماند. وى در آغاز، در مدرسه ناصريه حجرهاى به دست آورد و در آنجا به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت و سپس به آموزش فلسفه اسلامى روى آورد و «اسفار» را فراگرفت. پس از دو سال اقامت در قم و مطالعه بىوقفه توانست خود را براى حضور در دروس عالىتر آماده سازد. «رسائل» را نزد سيد محمد يزدى، معروف به داماد، كفايه را در محضر سيد احمد خسروشاهى، از شاگردان سيد محمدتقى خوانسارى و مكاسب را نزد شيخ محمدعلى کرمانى فراگرفت.
از سال 1318 «شرح منظومه» و «اسفار» را در محضر امام خمينى(ره) و حاج شيخ مهدى مازندرانى آموخت. در قم، علاوه بر متون حوزه، به مطالعه كتب ديگرى نيز روى آورد كه كتب اجتماعى و فلسفى و اصولى اهل سنت و نيز پارهاى از متون اروپايى كه به عربى ترجمه شده بود، از آن جمله است.
زرياب در سال 1322، به سبب بيمارى پدرش، به خوى بازگشت و چند سالى را در آن شهر گذراند. در شهريور همان سال به تهران آمد و با معرفى مرحوم آقا محمد سنگلجى و تقى تفضلى در كتابخانه مجلس شوراى ملى استخدام شد و همزمان با آن در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و درجه ليسانس گرفت. عباس اقبال آشتيانى كه از زرياب بهعنوان «كتابدار فاضل كتابخانه دارالشوراى ملى» ياد مىكند، از وى در تهيه فهارس كتاب «شدّ الإزار» (به تصحيح محمد قزوينى) استمداد طلبيد. در سال 1334 به پيشنهاد سيد حسن تقىزاده، بورس مطالعاتى بنياد هومبولدت آلمان در اختيار وى قرار گرفت و نزديك به پنج سال در شهرهاى ماينز، فرانكفورت و مونيخ به مطالعه تاريخ و فلسفه پرداخت و سرانجام رساله دكتراى خود را تحت عنوان «گزارش درباره جانشينان تيمور»، برگرفته از «تاريخ كبير جعفرى» تأليف ابن محمد الحسينى زير نظر شل و رويمر به پايان رساند. پس از بازگشت به تهران، مدتى در كتابخانه مجلس سنا مشغول شد و در راهاندازى آن نقش مؤثرى ايفا كرد؛ تا اينكه پرفسور هنينگ او را به آمريكا دعوت كرد و دو سال در دانشگاه بركلى كاليفرنيا به تدريس پرداخت، اما سكونت در كشورهاى ديگر را خوش نداشت و پس از دو سال تدريس در آن دانشگاه و با وجود اصرار هنينگ، به وطن بازگشت و در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران استاد تاريخ شد.
او رسما استاد گروه تاريخ بود، اما در رشتههاى گوناگون تبحّر داشت و مورد مراجعه و توجه ارباب دانش قرار مىگرفت. همه براى رفع مشكلات و سؤالات خود در رشتههاى ادبيات فارسى، ادبيات عربى، فلسفه، زبانشناسى، معارف اسلامى و حتى فقه به او مراجعه مىكردند. زرياب سرانجام مجبور به ترك كرسى استادى شد و در سال 1359 از دانشگاه تهران بازنشسته گرديد.
او پس از ترك دانشگاه، چند سال خانهنشين بود و در منزل به تحقيق و مطالعه پرداخت و كارهاى ناتمام خود را تكميل كرد؛ تا اينكه چند دايرةالمعارف تأسيس شد كه همه براى تأليف و ويرايش مقالات از او براى همكارى دعوت كردند. وى تا پايان عمر بىوقفه براى اين مراكز مقاله مىنوشت يا در كارهاى ويرايش و مشاورههاى علمى به آنان كمك مىكرد. زرياب دستيارى توانا و مبرّز براى همه اين سازمانها و مايه اميد آنها بود. بسيارى مقالات و عناوين را كه ديگران از نوشتن آنها، به سبب دشوارى، سر باز مىزدند، زرياب مىنوشت؛ بهخصوص بايد از مقالات بلند او در دايرةالمعارف بزرگ اسلامى و چند مرجع ديگر ياد كرد كه هريك از آن مقالهها را مىتوان با اندكى گسترش بهصورت كتابى جداگانه منتشر كرد.
نخستين جايى كه پس از انقلاب در آن به كار پرداخت و براى آن مقالات متعدد و كوتاه نوشت دايرةالمعارف تشيع بود، سپس با دانشنامه جهان اسلام و دايرةالعمارف بزرگ اسلامى به همكارى پرداخت.
زرياب از ديرزمان عضو چند مؤسسه و مجمع مهم بينالمللى، از جمله انجمن بينالمللى شرقشناسى آلمان و مجمع بينالمللى كتيبههاى ايرانى انگلستان بود. در ايران نيز عضو انجمن فلسفه و علوم انسانى، عضو هيئت امناى بنياد فرهنگ ايران، عضو فرهنگستان تاريخ و عضو بنياد شاهنامه فردوسى بود.
از كارهاى علمى او بايد جدا از مقالات متعدد در دايرةالمعارفهاى جديد، از مقالات فراوان او در دايرةالمعارف فارسى نام برد كه در سالهاى اخير زندگى خود، تعدادى از آنها را بهطور جداگانه به چاپ رساند. زرياب كتابهاى مهمى از زبانهاى اروپايى به فارسى درآورد. از جمله بايد از دو اثر ويل دورانت، به نامهاى «تاريخ فلسفه» و «لذات فلسفه» نام برد كه بارها به چاپ رسيده است. تاريخ ايرانيان و عربها اثر نولدكه را نيز از آلمانى به فارسى برگرداند كه نشاندهنده تبحّر او در زبانهاى آلمانى و عربى است.
آثار
فهرست برخى ديگر از اهم آثار او به اين شرح است:
- آئينه جام (شرح مشكلات ديوان حافظ)؛
- بزمآورد (شصت مقاله درباره تاريخ، فرهنگ و فلسفه)؛
- سيره رسولالله، بخش اول از آغاز تا هجرت، تاريخ ساسانيان؛
- تصحيح كتاب «الصيدنة في الطب»، اثر ابوريحان بيرونى؛
- تلخيص و تصحيح روضة الصفا؛
- همكارى در تهيه اطلس تاريخ ايران؛
- ترجمه مجلد اول درياى جان، اثر هلموت ريتر (كه اندكى پس از فوت وى به چاپ رسيد).
احمد تفضلى در زمان حيات زرياب، به پاس و گرامىداشت مقام علمى او، مجموعهاى از مقالات ارزنده زرياب را فراهم آورد و در مجموعهاى به نام «يكى قطره باران» چاپ و آن را به زرياب اهدا كرد. پس از درگذشت وى، حداقل دو مجله، يكى تحقيقات اسلامى (نشريه بنياد دايرةالمعارف اسلامى) و ديگرى مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم، شمارهاى را ويژه زرياب و در بزرگداشت او منتشر كردند.
وفات
زرياب سرانجام به دليل ابتلا به بيمارى قلبى در سال 1373 در بيمارستان بسترى شد و روز جمعه 14 بهمن 1373 ديده از جهان بربست.
منابع مقاله
برگرفته از سايت دايرةالمعارف كتابدارى و اطلاعرسانى (نسخه آزمايشى)، به قلم على آل داوود و بازنگارى داكا.