۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شهيد مطهرى' به 'شهيد مطهرى') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
3. همچنين نويسنده مطالب متعددى از شخصيتهاى علمى و فرهنگى در مورد [[علامه امينى]] نقل كرده است بهطور مثال او مطلبى از استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] در مورد [[موسوعة الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] و وحدت اسلامى از فارسى به عربى ترجمه كرده و در اثر حاضر آورده است <ref>متن كتاب، ص 274</ref>. | 3. همچنين نويسنده مطالب متعددى از شخصيتهاى علمى و فرهنگى در مورد [[علامه امينى]] نقل كرده است بهطور مثال او مطلبى از استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] در مورد [[موسوعة الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] و وحدت اسلامى از فارسى به عربى ترجمه كرده و در اثر حاضر آورده است <ref>متن كتاب، ص 274</ref>. | ||
4. يكى ديگر از مطالب جالب نويسنده اين است: برخى از معممين بزرگ به همراه شخصيتهاى بزرگى دولتى، نظامى، قضايى و ... جلسهاى تشكيل دادند. آنها با حاكم شهر، نورالدين نعسانى، ديدار كردند و از او خواستند كه علّامه امينى را جهت محاكمه به دادگاه تحويل دهد و اين به خاطر تعصبات مذهبى بود. آنها ادعا مىكردند كه كتاب شريف «[[موسوعة الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]» باعث تفرقه بين مسلمين شده و شبهاتى را درباره خلفاى سهگانه پديد آورده است. آنها درصدد بودند با تحريك نعسانى بهصورت قانونى از علّامه انتقام بگيرند. نعسانى كتاب [[موسوعة الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] را طلب كرد تا پس از خواندن، درخواستشان را پاسخ گويد. پس از دريافت كتاب، مهلتى براى خواندن آن خواست. تا بعضى مدخلهاى قانونى و مواد جرمى را از آن بيابد و براى محاكمه آماده سازد و همچنين در مورد آن بدون رحم و دلسوزى به شديدترين شكل قانون حكم كند. روزها گذشت و به تبع آن هفتهها و نعسانى كوچكترين موردى در آن پيدا نكرد در حاليكه قرار بود نشستى دوباره برگزار شود و شاكيان منتظر جواب او بودند. او گفت: حكم من اينست كه او را بايد اعدام كرد، تمامى كتب او را سوزاند و اموال و املاكش را مصادره كرد و به بدترين شكل، او را شكنجه و زجر داد. اما تمام اينها، فقط منوط به يك شرط است. آيا مىتوانيد اين امر را محقق كنيد؟ حاضران سرشار از هيجان و احساس پاسخ دادند: بله هرچه بخواهى، ما اجرا مىكنيم و آنرا عملى مىسازيم. نعسانى گفت: شرط اينست كه شما تمامى مصادر، مسانيد، كتب و صحاحتان را بسوزانيد تا ديگر براى او حجتى نباشد كه عليه ما كتابى بنويسد، و در هنگام محاكمه نتواند بدان احتجاج كند. منحرفان و گمراهان بهت زده به او خيره شدند و گفتند: چگونه ممكن است؟! او گفت: زيرا تمامى احاديث و رواياتى كه نقل كرده، همه از صحاح، مسانيد، سير و كتب خود شما است و در احتجاجات، مناظرات و مناقشات از آنها بهره مىبرد <ref>متن كتاب، ص 58- 59 و همرهى خضر، ص 65- 66</ref>. | 4. يكى ديگر از مطالب جالب نويسنده اين است: برخى از معممين بزرگ به همراه شخصيتهاى بزرگى دولتى، نظامى، قضايى و. .. جلسهاى تشكيل دادند. آنها با حاكم شهر، نورالدين نعسانى، ديدار كردند و از او خواستند كه علّامه امينى را جهت محاكمه به دادگاه تحويل دهد و اين به خاطر تعصبات مذهبى بود. آنها ادعا مىكردند كه كتاب شريف «[[موسوعة الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]» باعث تفرقه بين مسلمين شده و شبهاتى را درباره خلفاى سهگانه پديد آورده است. آنها درصدد بودند با تحريك نعسانى بهصورت قانونى از علّامه انتقام بگيرند. نعسانى كتاب [[موسوعة الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] را طلب كرد تا پس از خواندن، درخواستشان را پاسخ گويد. پس از دريافت كتاب، مهلتى براى خواندن آن خواست. تا بعضى مدخلهاى قانونى و مواد جرمى را از آن بيابد و براى محاكمه آماده سازد و همچنين در مورد آن بدون رحم و دلسوزى به شديدترين شكل قانون حكم كند. روزها گذشت و به تبع آن هفتهها و نعسانى كوچكترين موردى در آن پيدا نكرد در حاليكه قرار بود نشستى دوباره برگزار شود و شاكيان منتظر جواب او بودند. او گفت: حكم من اينست كه او را بايد اعدام كرد، تمامى كتب او را سوزاند و اموال و املاكش را مصادره كرد و به بدترين شكل، او را شكنجه و زجر داد. اما تمام اينها، فقط منوط به يك شرط است. آيا مىتوانيد اين امر را محقق كنيد؟ حاضران سرشار از هيجان و احساس پاسخ دادند: بله هرچه بخواهى، ما اجرا مىكنيم و آنرا عملى مىسازيم. نعسانى گفت: شرط اينست كه شما تمامى مصادر، مسانيد، كتب و صحاحتان را بسوزانيد تا ديگر براى او حجتى نباشد كه عليه ما كتابى بنويسد، و در هنگام محاكمه نتواند بدان احتجاج كند. منحرفان و گمراهان بهت زده به او خيره شدند و گفتند: چگونه ممكن است؟! او گفت: زيرا تمامى احاديث و رواياتى كه نقل كرده، همه از صحاح، مسانيد، سير و كتب خود شما است و در احتجاجات، مناظرات و مناقشات از آنها بهره مىبرد <ref>متن كتاب، ص 58- 59 و همرهى خضر، ص 65- 66</ref>. | ||
5. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى جناب آقاى محسن رفعت تحت عنوان همرهى خضر» با اندك تغييراتى استفاده كرده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى ترجمه فراهمتر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است. | 5. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى جناب آقاى محسن رفعت تحت عنوان همرهى خضر» با اندك تغييراتى استفاده كرده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى ترجمه فراهمتر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است. |
ویرایش