۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
جز (جایگزینی متن - 'صاحب جواهر' به 'صاحب جواهر ') |
||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به احكام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود. | قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به احكام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود. | ||
باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] كه متقدم بر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] است و ابن ادريس كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]](ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تكامل يافت اما در مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد؛ چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، شهيدين، صاحب جواهر و [[شيخ انصارى]] نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد. | باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] كه متقدم بر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] است و ابن ادريس كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]](ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تكامل يافت اما در مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد؛ چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، شهيدين، [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] و [[شيخ انصارى]] نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد. | ||
آخرين نكته رساله اين است كه مدار فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند. | آخرين نكته رساله اين است كه مدار فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند. |
ویرایش