۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مىگويد:«... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص 150-151؛علوى مقدم، ص 145-146). | شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مىگويد:«... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص 150-151؛علوى مقدم، ص 145-146). | ||
شريف رضى در تلخيص البيان از پدر خود، ابواحمد حسين بن موسى، با عبارت «رضى اللّه عنه و أرضاه» ياد كرده است (چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 322) ؛با توجه به سال درگذشت پدرش (400) و سال وفات خودش (406)، وى بايد كتاب را در شش سال آخر زندگىاش نوشته باشد. او در اين كتاب از برخى استادانش نام برده است، از جمله از ابن جنّى، قاضى عبدالجبار معتزلى و ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (همان، ص 148، 212، 280-281). | شريف رضى در تلخيص البيان از پدر خود، ابواحمد حسين بن موسى، با عبارت «رضى اللّه عنه و أرضاه» ياد كرده است (چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 322)؛با توجه به سال درگذشت پدرش (400) و سال وفات خودش (406)، وى بايد كتاب را در شش سال آخر زندگىاش نوشته باشد. او در اين كتاب از برخى استادانش نام برده است، از جمله از ابن جنّى، قاضى عبدالجبار معتزلى و ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (همان، ص 148، 212، 280-281). | ||
برخى از ويژگيهاى تلخيص البيان عبارت است از: ذكر قرائتهاى مختلف بنابر نظر قاريان هفتگانه (-همان، ص 114، پانويس 2، ص 127، پانويس 1) ؛بحث از معانى واژگان و تركيبهاى قرآنى (-همان، فهرست، ص 447-458) ؛ برطرف كردن مشكلات شواهد شعرى كه به آنها استناد كرده و اظهار نظر در مسائل اختلافى (همان، چاپ مشكوة، مقدمه، ص م) و استفاده از احاديث در بيان مجازها و تركيبهاى قرآنى (-همان، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 157، 174، 274). | برخى از ويژگيهاى تلخيص البيان عبارت است از: ذكر قرائتهاى مختلف بنابر نظر قاريان هفتگانه (-همان، ص 114، پانويس 2، ص 127، پانويس 1)؛بحث از معانى واژگان و تركيبهاى قرآنى (-همان، فهرست، ص 447-458)؛ برطرف كردن مشكلات شواهد شعرى كه به آنها استناد كرده و اظهار نظر در مسائل اختلافى (همان، چاپ مشكوة، مقدمه، ص م) و استفاده از احاديث در بيان مجازها و تركيبهاى قرآنى (-همان، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 157، 174، 274). | ||
به تصريح مؤلف در اين كتاب، برخى سورهها معانى مجازى ندارند، مانند سورۀ عبس (همان، ص 359) و سورۀ انفطار (همان، ص 360). او در كتاب خود، از شاعران دورۀ عباسى شاهدى نياورده، زيرا در گذشته اصالت شعر عربى را تا پايان دورۀ اموى مىدانستهاند (همان، مقدمۀ محمد عبدالغنى حسن، ص 39). | به تصريح مؤلف در اين كتاب، برخى سورهها معانى مجازى ندارند، مانند سورۀ عبس (همان، ص 359) و سورۀ انفطار (همان، ص 360). او در كتاب خود، از شاعران دورۀ عباسى شاهدى نياورده، زيرا در گذشته اصالت شعر عربى را تا پايان دورۀ اموى مىدانستهاند (همان، مقدمۀ محمد عبدالغنى حسن، ص 39). |
ویرایش