۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') |
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در اينجا سؤالى مطرح است كه چه مسايلى باعث شد كه ابن سلام به نگارش چنين تفسيرى روى بياورد. جوابى كه از لابهلاى تفسير او بهدست مىآيد به دو امر برمىگردد: يكى اساتيد بسيار است كه يحيى از آنان روايت مىكند. اين مسئله اگرچه اختصاص به او ندارد ولى دور شدن از عصر پيدايش تفسير سبب مىشود كه گرايش به گردآورى روايات از ترس نابودى، زياد شود. ديگرى كه مهمتر است، تشكيل درس تفسير در قيروان، مكان دورافتاده از مراكز اسلامى است. مردم قيروان به يادگيرى زبان عربى بهطور عمومى و شناختن تفسير و معانى قرآن بهطور خاص نياز داشتهاند. همانگونه كه به روايات جديد تفسيرى نياز داشتند؛ زيرا قيروان در آن زمان شاهد شكلگيرى فرهنگ اسلامى بود. هنگامىكه ابن سلام به آنجا رفت، تعداد محدثان آنديار اندك بود. عبدالله بن فرّوخ (176ق793/م) معاصر ابن سلام اولين كسى است كه از مغرب اسلامى به مشرق براى تحصيل علم آمد. وى با ابن سلام در شمار دانشمندان طبقه دوم از فقيهان قيروان مىباشد. طبقه اول ده تن از تابعين بودند كه عمر بن | در اينجا سؤالى مطرح است كه چه مسايلى باعث شد كه ابن سلام به نگارش چنين تفسيرى روى بياورد. جوابى كه از لابهلاى تفسير او بهدست مىآيد به دو امر برمىگردد: يكى اساتيد بسيار است كه يحيى از آنان روايت مىكند. اين مسئله اگرچه اختصاص به او ندارد ولى دور شدن از عصر پيدايش تفسير سبب مىشود كه گرايش به گردآورى روايات از ترس نابودى، زياد شود. ديگرى كه مهمتر است، تشكيل درس تفسير در قيروان، مكان دورافتاده از مراكز اسلامى است. مردم قيروان به يادگيرى زبان عربى بهطور عمومى و شناختن تفسير و معانى قرآن بهطور خاص نياز داشتهاند. همانگونه كه به روايات جديد تفسيرى نياز داشتند؛ زيرا قيروان در آن زمان شاهد شكلگيرى فرهنگ اسلامى بود. هنگامىكه ابن سلام به آنجا رفت، تعداد محدثان آنديار اندك بود. عبدالله بن فرّوخ (176ق793/م) معاصر ابن سلام اولين كسى است كه از مغرب اسلامى به مشرق براى تحصيل علم آمد. وى با ابن سلام در شمار دانشمندان طبقه دوم از فقيهان قيروان مىباشد. طبقه اول ده تن از تابعين بودند كه عمر بن عبدالعزيز در سال 99-100ق718/-719م به قيروان فرستاد تا مردم را با اسلام و قرآن آشنا كنند. | ||
اهتمام فراوان يحيى به حديث از نقل روايات بسيار در تفسير به خوبى روشن مىشود. از اينرو ابن ابى زمنين تصميم به خلاصه كردن تفسير او مىگيرد. او مىگويد: تفسير يحيى را خواندم. تكرار بسيار و احاديث بىشمار در آن يافتم كه با كمتر از آن مىتوان علم تفسير را تدوين كرد. از اينرو بعضى از احاديث آنرا خلاصه كردم. از اينها سخن ابن عاشور روشن مىشود كه مىگويد: تفسير طبرى ناگهان بهوجود نيامد بلكه دنباله و نتيجه مرحلهاى بود كه تفسير يحيى آنرا آماده ساخت؛ زيرا تفاسير قبل از يحيى نقلى و روايى محض بودند. تفسير يحيى روش روايى را با فهم و استنباط عقلى درهم آميخت. | اهتمام فراوان يحيى به حديث از نقل روايات بسيار در تفسير به خوبى روشن مىشود. از اينرو ابن ابى زمنين تصميم به خلاصه كردن تفسير او مىگيرد. او مىگويد: تفسير يحيى را خواندم. تكرار بسيار و احاديث بىشمار در آن يافتم كه با كمتر از آن مىتوان علم تفسير را تدوين كرد. از اينرو بعضى از احاديث آنرا خلاصه كردم. از اينها سخن ابن عاشور روشن مىشود كه مىگويد: تفسير طبرى ناگهان بهوجود نيامد بلكه دنباله و نتيجه مرحلهاى بود كه تفسير يحيى آنرا آماده ساخت؛ زيرا تفاسير قبل از يحيى نقلى و روايى محض بودند. تفسير يحيى روش روايى را با فهم و استنباط عقلى درهم آميخت. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
يكى از دلايل اهميت اين تفسير خلاصههايى است كه توسط دانشمندان انجام گرفته است. دو تفسير مختصر از آن بهدست ما رسيده است: 1-مختصر ابن ابى زمنين (ت 399ق1009/م). 2-مختصر هود بن محكّم هوارى از دانشمندان قرن سوم هجرى. مختصر ابو مطرّف | يكى از دلايل اهميت اين تفسير خلاصههايى است كه توسط دانشمندان انجام گرفته است. دو تفسير مختصر از آن بهدست ما رسيده است: 1-مختصر ابن ابى زمنين (ت 399ق1009/م). 2-مختصر هود بن محكّم هوارى از دانشمندان قرن سوم هجرى. مختصر ابو مطرّف عبدالرحمن بن مروان قنازعى (ت 413ق1023/م) بهدست ما نرسيده است. | ||
== اعتماد به تفسير == | == اعتماد به تفسير == |
ویرایش