۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''اخبار الظراف و المتماجنين'''، اثر | '''اخبار الظراف و المتماجنين'''، اثر ابوالفرج، [[عبد الرحمن على جوزى]]، با تشريحات و توضيحات [[عبد الامير مهنّا]]، مجموعهاى از حكايات و داستانهاى كوتاه است كه به زبان عربى و قبل از سال 597ق، نوشته شده است. | ||
آنچه باعث اهميت کتاب شده است، مستند بودن حكايات و روايات آن مىباشد. | آنچه باعث اهميت کتاب شده است، مستند بودن حكايات و روايات آن مىباشد. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
ب) صحابه: در روايتى از ابى رزين نقل شده است كه از عباس سؤال شد تو بزرگترى يا رسول الله(ص) و او پاسخ داد: ايشان از من بزرگتر است، اما من قبل از وى به دنيا آمدم. | ب) صحابه: در روايتى از ابى رزين نقل شده است كه از عباس سؤال شد تو بزرگترى يا رسول الله(ص) و او پاسخ داد: ايشان از من بزرگتر است، اما من قبل از وى به دنيا آمدم. | ||
از جمله صحابهاى كه حكايتى از آنها نقل شده است، مىتوان به افراد زير اشاره كرد: انس بن مالك، عمر بن خطاب، عبدالله بن ابى بكر، [[امام على (ع)]]، عبدالله بن عمر، احنف بن قيس بن معاوية بن حصين، معاوية بن ابى سفيان، عبدالله بن عامر، ابى اسود دوئلى، | از جمله صحابهاى كه حكايتى از آنها نقل شده است، مىتوان به افراد زير اشاره كرد: انس بن مالك، عمر بن خطاب، عبدالله بن ابى بكر، [[امام على (ع)]]، عبدالله بن عمر، احنف بن قيس بن معاوية بن حصين، معاوية بن ابى سفيان، عبدالله بن عامر، ابى اسود دوئلى، ابوهريره و... | ||
ج) علما و حكما: از جمله آنها عبارتند از: شريح بن حارث بن قيس كندى، مسروق بن الاجدع، | ج) علما و حكما: از جمله آنها عبارتند از: شريح بن حارث بن قيس كندى، مسروق بن الاجدع، ابويحيى خالد بن ميمون بن فيروز، عامر بن شراحيل بن عبدذى كبار، سليمان بن مهران اسدى، عبدالله بن ادريس اودى، على بن عاصم، ابوالعباس طوسى، احمد بن محمد بن يحيى القطان، يحيى بن مبارك، محمد بن حرب هلالى و... | ||
در حكايتى در اين بخش، چنين آمده است كه روزى خوارج، يكى از شيعيان را گرفته و از او در باره عقيدهاش سؤال كردند و او با زيركى گفت: «انا من على و من عثمان برىء». آنها گمان كردند كه وى، از هر دو تن برائت جسته و بدين ترتيب او را رها كردند، در حالى كه منظور او اين بود كه من از على هستم و از عثمان، برائت مىجويم. | در حكايتى در اين بخش، چنين آمده است كه روزى خوارج، يكى از شيعيان را گرفته و از او در باره عقيدهاش سؤال كردند و او با زيركى گفت: «انا من على و من عثمان برىء». آنها گمان كردند كه وى، از هر دو تن برائت جسته و بدين ترتيب او را رها كردند، در حالى كه منظور او اين بود كه من از على هستم و از عثمان، برائت مىجويم. |
ویرایش