پرش به محتوا

مجمع البيان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله'
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،')
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
خط ۹۲: خط ۹۲:


#'''«و إن خفتم ألاّ تقسطوا في اليتامى فانكحوا ما طاب لكم...»'''<ref>نساء 3</ref>؛ در ذيل اين آيه مى‌نويسد: «در سبب نزول و كيفيت نظم حاصل از اين آيه و اتصال فصل‌هاى آن، اختلاف شده است...»<ref>ج 3، ص 10</ref>
#'''«و إن خفتم ألاّ تقسطوا في اليتامى فانكحوا ما طاب لكم...»'''<ref>نساء 3</ref>؛ در ذيل اين آيه مى‌نويسد: «در سبب نزول و كيفيت نظم حاصل از اين آيه و اتصال فصل‌هاى آن، اختلاف شده است...»<ref>ج 3، ص 10</ref>
#'''«يا أيها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات ما أحل الله لكم و لا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين»'''<ref>المائدة 87</ref>، در ذيل اين آيه شريفه، تحت عنوان«النزول و القصة»، مى‌نويسد: «مفسران گفته‌اند: روزى رسول خدا(ص) در باره رستاخيز و وضع قيامت، با مردم سخن مى‌فرمود. سخنان وى، مردم را تكان داد و به گريستن واداشت. در پى آن، ده نفر از ياران پيامبر(ص) كه عبارت بودند از: على(ع)، ابو بكر، عبد الله بن مسعود، ابو ذر غفارى، سالم مولى ابى حذيفة، عبد الله بن عمر، مقداد بن اسود كندى، سلمان فارسى و معقل بن مقرن، در منزل عثمان بن مظعون اجتماع كردند و تصميم گرفتند پاره‌اى از لذايذ دنيا را بر خود حرام كنند و به جاى آن به عبادت بپردازند... على(ع)، سوگند ياد كرد كه هيچ شبى را نخوابد مگر اينكه خدا بخواهد؛ بلال، سوگند ياد كرد كه هر روز، روزه بگيرد و عثمان بن مظعون، قسم ياد كرد آميزش جنسى با همسرش را ترك گويد و به عبادت بپردازد. آيه مزبور در چنين وضعيتى نازل شد.»<ref>ج 3، ص 364</ref>
#'''«يا أيها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات ما أحل الله لكم و لا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين»'''<ref>المائدة 87</ref>، در ذيل اين آيه شريفه، تحت عنوان«النزول و القصة»، مى‌نويسد: «مفسران گفته‌اند: روزى رسول خدا(ص) در باره رستاخيز و وضع قيامت، با مردم سخن مى‌فرمود. سخنان وى، مردم را تكان داد و به گريستن واداشت. در پى آن، ده نفر از ياران پيامبر(ص) كه عبارت بودند از: على(ع)، ابو بكر، عبدالله بن مسعود، ابو ذر غفارى، سالم مولى ابى حذيفة، عبدالله بن عمر، مقداد بن اسود كندى، سلمان فارسى و معقل بن مقرن، در منزل عثمان بن مظعون اجتماع كردند و تصميم گرفتند پاره‌اى از لذايذ دنيا را بر خود حرام كنند و به جاى آن به عبادت بپردازند... على(ع)، سوگند ياد كرد كه هيچ شبى را نخوابد مگر اينكه خدا بخواهد؛ بلال، سوگند ياد كرد كه هر روز، روزه بگيرد و عثمان بن مظعون، قسم ياد كرد آميزش جنسى با همسرش را ترك گويد و به عبادت بپردازد. آيه مزبور در چنين وضعيتى نازل شد.»<ref>ج 3، ص 364</ref>


مرحوم طبرسى، در بسيارى از موارد، در تفسير آيات، از اسباب نزول به‌عنوان شاهد استفاده كرده است. در بحث تفسيرى آيات، ابتدا مطلبى را كه مورد نظر ايشان است بيان مى‌كند و براى اثبات مدعاى خويش از آيات و روايات دليل مى‌آورد و در مواردى اسباب نزول آيات را شاهد بر مدعاى خويش بيان مى‌كند، مانند:
مرحوم طبرسى، در بسيارى از موارد، در تفسير آيات، از اسباب نزول به‌عنوان شاهد استفاده كرده است. در بحث تفسيرى آيات، ابتدا مطلبى را كه مورد نظر ايشان است بيان مى‌كند و براى اثبات مدعاى خويش از آيات و روايات دليل مى‌آورد و در مواردى اسباب نزول آيات را شاهد بر مدعاى خويش بيان مى‌كند، مانند:
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
همان‌گونه كه قبلا يادآورى شد، مرحوم طبرسى، با اسباب نزول، به‌صورت گزارشى عمل كرده است. در اكثر موارد، تنها به نقل اقوال در اين باره بسنده كرده، به‌گونه‌اى كه از مجموع نقل اسباب نزول، تنها 53 مورد آن، به‌صورت نقد و تحليل است و ملاك ايشان در نقد و تحليل، روايات، ضرورت فقهى، ظاهر آيه، سياق آيه، عموميت آيه و تاريخ بوده و سبب نزولى كه مورد تأييد و يا قبول ايشان نبوده، با اين ملاك‌ها رد گرديده است، مانند نمونه‌هاى زير:
همان‌گونه كه قبلا يادآورى شد، مرحوم طبرسى، با اسباب نزول، به‌صورت گزارشى عمل كرده است. در اكثر موارد، تنها به نقل اقوال در اين باره بسنده كرده، به‌گونه‌اى كه از مجموع نقل اسباب نزول، تنها 53 مورد آن، به‌صورت نقد و تحليل است و ملاك ايشان در نقد و تحليل، روايات، ضرورت فقهى، ظاهر آيه، سياق آيه، عموميت آيه و تاريخ بوده و سبب نزولى كه مورد تأييد و يا قبول ايشان نبوده، با اين ملاك‌ها رد گرديده است، مانند نمونه‌هاى زير:


#'''«و من أظلم ممن منع مساجد الله أن يذكر فيها اسمه...»'''<ref>البقرة 114</ref>؛ در ذيل اين آيه مباركه، مى‌نويسد: «مفسرين، در اينكه اين آيه در مورد چه كسانى نازل شده اختلاف نموده‌اند؛ ابن عباس و مجاهد گفته‌اند: مقصود روميانند كه تلاش داشتند بيت المقدس را خراب نمايند تا اينكه در زمان عمر، خداوند مسلمانان را بر روميان غلبه داد. حسن و قتاده گفته‌اند: مقصود، «بخت النصر» است كه وى بيت المقدس را خراب كرد و در اين امر نصارا او را يارى و كمك كردند. از ابى عبد الله(ع) روايت شده كه مقصود، مشركان قريشند، در آن هنگامى كه پيامبر(ص) را از داخل شدن به مكه و مسجد الحرام منع كردند؛ طبرى، در تفسير خود، در رد اين قول مى‌گويد: مشركان قريش مسجد الحرام را خراب نكرده‌اند. اين گفتار طبرى، قابل قبول نيست، زيرا عمارت مسجد، در پرتو نمازگزاردن و عبادت در آن است و خراب كردن آن، جلوگيرى از نماز و عبادت در آن مى‌باشد؛ علاوه بر اين، رواياتى در اين زمينه وارد شده كه مشركان، مساجدى را كه ياران رسول خدا(ص) در مكه در آنها نماز مى‌خواند، در زمان هجرت وى خراب كردند...»<ref>ج 1، ص 360</ref>؛
#'''«و من أظلم ممن منع مساجد الله أن يذكر فيها اسمه...»'''<ref>البقرة 114</ref>؛ در ذيل اين آيه مباركه، مى‌نويسد: «مفسرين، در اينكه اين آيه در مورد چه كسانى نازل شده اختلاف نموده‌اند؛ ابن عباس و مجاهد گفته‌اند: مقصود روميانند كه تلاش داشتند بيت المقدس را خراب نمايند تا اينكه در زمان عمر، خداوند مسلمانان را بر روميان غلبه داد. حسن و قتاده گفته‌اند: مقصود، «بخت النصر» است كه وى بيت المقدس را خراب كرد و در اين امر نصارا او را يارى و كمك كردند. از ابى عبدالله(ع) روايت شده كه مقصود، مشركان قريشند، در آن هنگامى كه پيامبر(ص) را از داخل شدن به مكه و مسجد الحرام منع كردند؛ طبرى، در تفسير خود، در رد اين قول مى‌گويد: مشركان قريش مسجد الحرام را خراب نكرده‌اند. اين گفتار طبرى، قابل قبول نيست، زيرا عمارت مسجد، در پرتو نمازگزاردن و عبادت در آن است و خراب كردن آن، جلوگيرى از نماز و عبادت در آن مى‌باشد؛ علاوه بر اين، رواياتى در اين زمينه وارد شده كه مشركان، مساجدى را كه ياران رسول خدا(ص) در مكه در آنها نماز مى‌خواند، در زمان هجرت وى خراب كردند...»<ref>ج 1، ص 360</ref>؛
#'''«و إذا طلقتم النساء فبلغن أجلهن فلا تعضلوهن...»'''<ref>البقرة 232</ref>؛ در ذيل اين آيه مى‌نويسد: «اين آيه، در باره معضل بن يسار نازل شده، وى با ازدواج مجدد خواهرش، جملاء با همسر اولش به نام عاصم بن عدى، مخالفت مى‌كرد، زيرا اين زن و شوهر از هم جدا شده بودند و دوباره تمايل داشتند با هم پيمان زناشويى برقرار كنند و نيز گفته شده اين آيه هنگامى نازل شد كه جابر بن عبد الله با ازدواج مجدد دختر عمويش، با شوهر سابقش، مخالفت مى‌كرد و اين هر دو موضوع در مذهب ما(اماميه) صحيح نيست، زيرا برادر و پسر عمو ولايت بر خواهر و دختر عمو ندارند»<ref>ج 2، ص 583</ref>؛
#'''«و إذا طلقتم النساء فبلغن أجلهن فلا تعضلوهن...»'''<ref>البقرة 232</ref>؛ در ذيل اين آيه مى‌نويسد: «اين آيه، در باره معضل بن يسار نازل شده، وى با ازدواج مجدد خواهرش، جملاء با همسر اولش به نام عاصم بن عدى، مخالفت مى‌كرد، زيرا اين زن و شوهر از هم جدا شده بودند و دوباره تمايل داشتند با هم پيمان زناشويى برقرار كنند و نيز گفته شده اين آيه هنگامى نازل شد كه جابر بن عبدالله با ازدواج مجدد دختر عمويش، با شوهر سابقش، مخالفت مى‌كرد و اين هر دو موضوع در مذهب ما(اماميه) صحيح نيست، زيرا برادر و پسر عمو ولايت بر خواهر و دختر عمو ندارند»<ref>ج 2، ص 583</ref>؛
#'''«ليس لك من الأمر شىء أو يتوب عليهم أو يعذبهم فإنهم ظالمون»'''<ref>آل عمران 128</ref>؛ در ذيل اين آيه مى‌نويسد: «گفته شده اين آيه هنگامى نازل شد كه پيامبر(ص)، بعد از شكست در جنگ اُحد، تصميم به نفرين در حق تعدادى از اصحاب خود داشت و خداوند حضرت را از اين عمل نهى كرد و نيز نقل كرده‌اند كه وقتى كفار، حمزه، عموى پيامبر(ص) را مثله كردند و با اصحاب آن حضرت بسيار برخورد زشتى نمودند، پيامبر(ص) فرمود: «اگر خداوند اجازه مى‌داد چنان مقابله به مثل مى‌كردم كه مانند آن در ميان عرب اتفاق نيفتاده باشد»، آن‌گاه اين آيه، نازل شد. بعضى گفته‌اند: اين آيه، در باره اهل بئر معونه نازل شده و آنان هفتاد نفر بودند كه پيامبر(ص) آنان را به سرپرستى منذر بن عمرو، به سوى بئر معونه فرستاد تا مردم را قرآن و علم بياموزند، ولى مشركان آنان را به قتل رساندند؛ پيامبر(ص) از اين كار آنان به شدت خشمگين شده بود و آيه در چنين وضعى نازل شد، لكن صحيح اين است كه اين آيه در باره جنگ اُحد و حوادث آن نازل شده است، زيرا هم اكثر علما بر اين عقيده‌اند و هم سياق آيه اين مطلب را مى‌رساند.»<ref>ج 2، ص 832</ref>.
#'''«ليس لك من الأمر شىء أو يتوب عليهم أو يعذبهم فإنهم ظالمون»'''<ref>آل عمران 128</ref>؛ در ذيل اين آيه مى‌نويسد: «گفته شده اين آيه هنگامى نازل شد كه پيامبر(ص)، بعد از شكست در جنگ اُحد، تصميم به نفرين در حق تعدادى از اصحاب خود داشت و خداوند حضرت را از اين عمل نهى كرد و نيز نقل كرده‌اند كه وقتى كفار، حمزه، عموى پيامبر(ص) را مثله كردند و با اصحاب آن حضرت بسيار برخورد زشتى نمودند، پيامبر(ص) فرمود: «اگر خداوند اجازه مى‌داد چنان مقابله به مثل مى‌كردم كه مانند آن در ميان عرب اتفاق نيفتاده باشد»، آن‌گاه اين آيه، نازل شد. بعضى گفته‌اند: اين آيه، در باره اهل بئر معونه نازل شده و آنان هفتاد نفر بودند كه پيامبر(ص) آنان را به سرپرستى منذر بن عمرو، به سوى بئر معونه فرستاد تا مردم را قرآن و علم بياموزند، ولى مشركان آنان را به قتل رساندند؛ پيامبر(ص) از اين كار آنان به شدت خشمگين شده بود و آيه در چنين وضعى نازل شد، لكن صحيح اين است كه اين آيه در باره جنگ اُحد و حوادث آن نازل شده است، زيرا هم اكثر علما بر اين عقيده‌اند و هم سياق آيه اين مطلب را مى‌رساند.»<ref>ج 2، ص 832</ref>.


خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
الفضل بن يسار قال: سمعت أبا جعفر(ع) يقول: إن رسول الله(ص)، اشتكى شكوى شديدة و وجع وجعا شديدا فأتاه جبرائيل و ميكائيل(ع)، فقعد جبرائيل(ع) عند رأسه و ميكائيل عند رجليه فعوذه جبرائيل بقل أعوذ برب الفلق و عوذه ميكائيل بقل أعوذ برب الناس.
الفضل بن يسار قال: سمعت أبا جعفر(ع) يقول: إن رسول الله(ص)، اشتكى شكوى شديدة و وجع وجعا شديدا فأتاه جبرائيل و ميكائيل(ع)، فقعد جبرائيل(ع) عند رأسه و ميكائيل عند رجليه فعوذه جبرائيل بقل أعوذ برب الفلق و عوذه ميكائيل بقل أعوذ برب الناس.


أبو خديجة عن أبى عبد الله(ع) قال: جاء جبرائيل إلى النبى(ص) و هو شاك فرقاه بالمعوذتين و قل هو الله أحد و قال: باسم الله أرقيك و الله يشفيك من كل داء يؤذيك خذها فلتهنيك.
أبو خديجة عن أبى عبدالله(ع) قال: جاء جبرائيل إلى النبى(ص) و هو شاك فرقاه بالمعوذتين و قل هو الله أحد و قال: باسم الله أرقيك و الله يشفيك من كل داء يؤذيك خذها فلتهنيك.


فقال:
فقال:
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
«الخناس، الشيطان إذا ذكر اسم الله سبحانه خنس و انقبض و إذا لم يذكر الله انبسط على القلب» و يؤيده ما روى عن أنس بن مالك أنه قال: قال رسول الله(ص): إن الشيطان واضح خطمة[واضع خطمه] على قلب ابن آدم، فإذا ذكر الله سبحانه خنس و إذا نسى التقم قلبه فذلك الوسواس الخناس.
«الخناس، الشيطان إذا ذكر اسم الله سبحانه خنس و انقبض و إذا لم يذكر الله انبسط على القلب» و يؤيده ما روى عن أنس بن مالك أنه قال: قال رسول الله(ص): إن الشيطان واضح خطمة[واضع خطمه] على قلب ابن آدم، فإذا ذكر الله سبحانه خنس و إذا نسى التقم قلبه فذلك الوسواس الخناس.


و قيل الخناس، معناه الكثير الاختفاء بعد الظهور و هو المستتر المختفى من أعين الناس، لأنه يوسوس من حيث لا يرى بالعين و قال إبراهيم التيمى: أول ما يبدو، الوسواس من قبل الوضوء و قيل إن معنى قوله: «يوسوس فى صدور الناس»، يلقى الشغل فى قلوبهم بوسواسه و المراد أن له رفقاء به يوصل الوسواس إلى المصدر و هو أقرب من خلوصه بنفسه إلى صدره و فى هذا إشارة إلى أن الضرر يلحق من جهة هؤلاء و أنهم قادرون على ذلك و لولاه لما حسن الأمر بالاستعاذة منهم و فيه دلالة على أنه لا ضرر ممن يتعوذ به و إنما الضرر كله ممن يتعوذ منه و لو كان سبحانه خالقا للقبائح لكان الضرر كله منه جل و عز و فيه إشارة أيضا إلى أنه سبحانه يراعى حال من يتعوذ به فيكفيه شرورهم و لو لا ذلك لما دعاه إلى التعوذ به من شرورهم و لما وصف سبحانه نفسه بأنه الرب الإله الغنى عن الخلق، فإن من احتاج إلى غيره لا يكون إلها و من كان غنيا عالما لغناه لا يختار فعل القبيح و لهذا حسنت الاستعاذة به من شر غيره و روى عبد الله بن سنان عن أبى عبد الله(ع) قال: «إذا قرأت قل أعوذ برب الفلق، فقل فى نفسك أعوذ برب الفلق و إذا قرأت قل أعوذ برب الناس، قل فى نفسك أعوذ برب الناس»
و قيل الخناس، معناه الكثير الاختفاء بعد الظهور و هو المستتر المختفى من أعين الناس، لأنه يوسوس من حيث لا يرى بالعين و قال إبراهيم التيمى: أول ما يبدو، الوسواس من قبل الوضوء و قيل إن معنى قوله: «يوسوس فى صدور الناس»، يلقى الشغل فى قلوبهم بوسواسه و المراد أن له رفقاء به يوصل الوسواس إلى المصدر و هو أقرب من خلوصه بنفسه إلى صدره و فى هذا إشارة إلى أن الضرر يلحق من جهة هؤلاء و أنهم قادرون على ذلك و لولاه لما حسن الأمر بالاستعاذة منهم و فيه دلالة على أنه لا ضرر ممن يتعوذ به و إنما الضرر كله ممن يتعوذ منه و لو كان سبحانه خالقا للقبائح لكان الضرر كله منه جل و عز و فيه إشارة أيضا إلى أنه سبحانه يراعى حال من يتعوذ به فيكفيه شرورهم و لو لا ذلك لما دعاه إلى التعوذ به من شرورهم و لما وصف سبحانه نفسه بأنه الرب الإله الغنى عن الخلق، فإن من احتاج إلى غيره لا يكون إلها و من كان غنيا عالما لغناه لا يختار فعل القبيح و لهذا حسنت الاستعاذة به من شر غيره و روى عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: «إذا قرأت قل أعوذ برب الفلق، فقل فى نفسك أعوذ برب الفلق و إذا قرأت قل أعوذ برب الناس، قل فى نفسك أعوذ برب الناس»


و روى العياشى بإسناده عن أبان بن تغلب عن جعفر بن محمد قال: قال رسول الله(ص): أما[ما] من مؤمن إلا و لقلبه فى صدره أذنان؛ أذن ينفث فيها الملك و أذن ينفث فيها الوسواس الخناس فيؤيد الله المؤمن بالملك و هو قوله سبحانه: «و أيدهم بروح منه».
و روى العياشى بإسناده عن أبان بن تغلب عن جعفر بن محمد قال: قال رسول الله(ص): أما[ما] من مؤمن إلا و لقلبه فى صدره أذنان؛ أذن ينفث فيها الملك و أذن ينفث فيها الوسواس الخناس فيؤيد الله المؤمن بالملك و هو قوله سبحانه: «و أيدهم بروح منه».
۶۱٬۱۸۹

ویرایش