۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وفيات الأعيان' به 'وفيات الأعيان ') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن مقفع' به 'ابن مقفع') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
جاحظ در مقدمه كتاب، زبان به گلايه از اهل علم گشوده است؛ از اينكه نسبت به آثار او حسادت مىورزند و بر آناند تا كتابها و رسائل وى را با همه استوارى و گرانمايگى، بىارزش نشان دهند. وى مىگويد: «... چون كتابى را بنگارم و به يكى از بزرگان تقديم دارم، گروهى چون شتران سركش و افسار گسيخته، نزد وى شتابند و با نيرنگ، زبان به بدگويى از آن كتاب گشايند تا آن را از چشم وى، بيندازند و گر در آن توفيق نيابند، موضوعات و معانى آن را سرقت كنند و از لابهلاى آن، كتابى به نام خود برسازند و به ديگرى تقديم دارند... اما چون كتابى هرچند كمبارتر و كممايهتر بنگارم و آن را به ابن مقفع و خليل بن احمد و... منسوب دارم، هم ايشان مشتاقانه نزد من مىشتابند تا نسخهاى از آن فراهم آرند...». شايد همين امر محققان را به اشتباه انداخته تا كتاب را از آن جاحظ بدانند. مسعودى در «التنبيه و الإشراف» نيز همين موضوع را از قول جاحظ نقل كرده است. اما جالب توجه آنكه اين روايت در رسائل جاحظ «فصل ما بين العداوة و الحسد» آمده است و احتمالاً مسعودى اين روايت را از رسائل جاحظ گرفته است <ref>فاتحىنژاد، عنايتالله، ج17، ص217</ref>. | جاحظ در مقدمه كتاب، زبان به گلايه از اهل علم گشوده است؛ از اينكه نسبت به آثار او حسادت مىورزند و بر آناند تا كتابها و رسائل وى را با همه استوارى و گرانمايگى، بىارزش نشان دهند. وى مىگويد: «... چون كتابى را بنگارم و به يكى از بزرگان تقديم دارم، گروهى چون شتران سركش و افسار گسيخته، نزد وى شتابند و با نيرنگ، زبان به بدگويى از آن كتاب گشايند تا آن را از چشم وى، بيندازند و گر در آن توفيق نيابند، موضوعات و معانى آن را سرقت كنند و از لابهلاى آن، كتابى به نام خود برسازند و به ديگرى تقديم دارند... اما چون كتابى هرچند كمبارتر و كممايهتر بنگارم و آن را به [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و خليل بن احمد و... منسوب دارم، هم ايشان مشتاقانه نزد من مىشتابند تا نسخهاى از آن فراهم آرند...». شايد همين امر محققان را به اشتباه انداخته تا كتاب را از آن جاحظ بدانند. مسعودى در «التنبيه و الإشراف» نيز همين موضوع را از قول جاحظ نقل كرده است. اما جالب توجه آنكه اين روايت در رسائل جاحظ «فصل ما بين العداوة و الحسد» آمده است و احتمالاً مسعودى اين روايت را از رسائل جاحظ گرفته است <ref>فاتحىنژاد، عنايتالله، ج17، ص217</ref>. | ||
پس از اين مقدمه، مؤلف در 79 باب كه گاه هر يك از حد يكى دو صفحه تجاوز نمىكند، به ذكر محاسن و مساوئ (خوبىها و بدىها) برخى اشياء، صفات، اخلاق و آداب و سنن، پرداخته است <ref>همان</ref>. | پس از اين مقدمه، مؤلف در 79 باب كه گاه هر يك از حد يكى دو صفحه تجاوز نمىكند، به ذكر محاسن و مساوئ (خوبىها و بدىها) برخى اشياء، صفات، اخلاق و آداب و سنن، پرداخته است <ref>همان</ref>. |
ویرایش