۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مسند احمد بن حنبل' به 'مسند احمد بن حنبل') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن تيميه' به 'ابن تيميه ') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
-برهان الدين ابو اسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير [[صحيح مسلم]] را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14) ؛ | -برهان الدين ابو اسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير [[صحيح مسلم]] را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14) ؛ | ||
-تقى الدين ابو العباس احمد بن تيميۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد مىكند (همان، 137/14). گويا ابن كثير به سبب پيروى از آراء ابن تيميه گرفتاريهايى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با ابن تيميه در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصميم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74) ؛ | -تقى الدين ابو العباس احمد بن تيميۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد مىكند (همان، 137/14). گويا ابن كثير به سبب پيروى از آراء [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] گرفتاريهايى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصميم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74) ؛ | ||
-جمال الدين ابو الحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛ | -جمال الدين ابو الحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛ | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
گذشته از آن، ابن كثير به سبب شهرت در علوم دينى در برخى از محاكمات و اختلافات دينى و م[[ذهبى]] و سياسى شركت داشت (مثلا نك:همان، 189/14-190، 245، 259، 281، 316-319). | گذشته از آن، ابن كثير به سبب شهرت در علوم دينى در برخى از محاكمات و اختلافات دينى و م[[ذهبى]] و سياسى شركت داشت (مثلا نك:همان، 189/14-190، 245، 259، 281، 316-319). | ||
وى در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، 446/1) و در حالى كه آوازۀ آثار و فتاويش به دوردستها رسيده بود، در 15 شعبان (همو، انباء، 46/1) يا 26 آن ماه در 74 سالگى در دمشق در گذشت (ابن تغرى بردى، 415/2) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر ابن تيميه به خاك سپرده شد (ابن قاضى شهبه، همان، 115/3). | وى در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، 446/1) و در حالى كه آوازۀ آثار و فتاويش به دوردستها رسيده بود، در 15 شعبان (همو، انباء، 46/1) يا 26 آن ماه در 74 سالگى در دمشق در گذشت (ابن تغرى بردى، 415/2) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] به خاك سپرده شد (ابن قاضى شهبه، همان، 115/3). | ||
پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عز الدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاك سپردند (همو، تاريخ، 75/3). | پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عز الدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاك سپردند (همو، تاريخ، 75/3). | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8 ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانستهاند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مىدانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل ابن تيميه پيداست (مثلا نك: البداية، 34/14، 36). | ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8 ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانستهاند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مىدانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] پيداست (مثلا نك: البداية، 34/14، 36). | ||
موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانهتر به نظر مىآيد. ضديت او با شيعيان در هر مناسبتى خودنمايى مىكند (مثلا نك: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر (ص) در مورد امامان دوازدهگانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شيعيان بر امامتشان گردن نهادهاند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلا همان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلا نك: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مىدانست (همان، 35/11). وى كسانى چون ابن حزم را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مىدانست. | موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانهتر به نظر مىآيد. ضديت او با شيعيان در هر مناسبتى خودنمايى مىكند (مثلا نك: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر (ص) در مورد امامان دوازدهگانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شيعيان بر امامتشان گردن نهادهاند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلا همان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلا نك: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مىدانست (همان، 35/11). وى كسانى چون ابن حزم را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مىدانست. |
ویرایش