۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدين طوسى' به 'خواجه نصيرالدين طوسى') |
جز (جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
باب سوم در باره اخلاق پسنديده، شامل يك مقدمه و چهار مقام است. در مقدمه، از «راه نگهدارى اعتدال فضائل»، «درمان كلى بيمارى نفس» و «درمان ويژه بيمارى نفس» بحث مىشود و در مقامات، از «قوه عاقله»، «امور متعلق به قوه غضب»، «رذائل و فضائل قوه شهوت»، «پژوهش در باب رذائل و فضائلى كه مربوط به اين قواى سه گانه يا متعلق به دو قوه از آنهاست»، سخن به ميان مىآيد. | باب سوم در باره اخلاق پسنديده، شامل يك مقدمه و چهار مقام است. در مقدمه، از «راه نگهدارى اعتدال فضائل»، «درمان كلى بيمارى نفس» و «درمان ويژه بيمارى نفس» بحث مىشود و در مقامات، از «قوه عاقله»، «امور متعلق به قوه غضب»، «رذائل و فضائل قوه شهوت»، «پژوهش در باب رذائل و فضائلى كه مربوط به اين قواى سه گانه يا متعلق به دو قوه از آنهاست»، سخن به ميان مىآيد. | ||
مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط | مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط [[ارسطو]]يى اقتباس كرده است و ديدگاه مؤلف در اين باره كاملاً [[ارسطو]]يى است، به اين معنا كه از نظر نراقى، فضيلت حد وسط است و تجاوز از آن، خواه بهسوى افراط باشد يا تفريط، به رذيلت مىانجامد. پس فضائل؛ يعنى حد وسطها و رذائل، اطراف آنها هستند. وسط، امرى معيّن است كه قابل تعدد و تكثر نيست، اما اطراف آن در شماره، نامتناهى است؛ بنابراين، فضيلت بهمثابه مركز دايره است و رذائل بهمثابه نقاطىاند كه از مركز به محيط قابل فرضند. | ||
وى در باره حد وسط، بهعنوان فضيلت اخلاقى، بحث مفصّلى دارد و اجناس رذائل و فضائل اخلاقى را بهصورت انفرادى و انضمامى آورده و انواع آنها را ذكر كرده است، سپس هريك از انواع را با نظريه وسط و اطراف، بهدقت و بهگونهاى فراگير و بىسابقه تطبيق داده است. | وى در باره حد وسط، بهعنوان فضيلت اخلاقى، بحث مفصّلى دارد و اجناس رذائل و فضائل اخلاقى را بهصورت انفرادى و انضمامى آورده و انواع آنها را ذكر كرده است، سپس هريك از انواع را با نظريه وسط و اطراف، بهدقت و بهگونهاى فراگير و بىسابقه تطبيق داده است. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث در باره قوه عاملِ آنها را بهتفصيلى كه وى ذكر كرده، نياورده، بلكه به برخى از آنها اشاره كردهاند. | مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث در باره قوه عاملِ آنها را بهتفصيلى كه وى ذكر كرده، نياورده، بلكه به برخى از آنها اشاره كردهاند. | ||
وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً در باره مبانى اخلاق و كليات است و نسبت به باب سوم، حجم كمى از كتاب را اشغال كرده - گاه از حكماى پيشين مانند فيثاغورس، افلاطون، | وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً در باره مبانى اخلاق و كليات است و نسبت به باب سوم، حجم كمى از كتاب را اشغال كرده - گاه از حكماى پيشين مانند فيثاغورس، افلاطون، [[ارسطو]]، ابوعلى مسكويه و ديگر حكما، نقل قول شده است. نراقى، ابوعلى مسكويه را استاد علم اخلاق و از اولين دانشمندان مسلمانى دانسته كه كتاب اخلاقى تدوين كرده است، اما در باب سوم - كه در آن جزئيات مباحث اخلاقى را مطرح كرده - غالباً به آيات و روايات استناد و از اين طريق مراد خود را اثبات و بيان نموده است. | ||
در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است. | در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است. |
ویرایش