۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
نکتۀ جالب دربارۀ زندگی زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]] و معلمان اوست که در این کتاب گفته است: «در مدرسۀ دارالفنون معلم ریاضی ما آقای وحید بود. معلم فارسیمان آقای میرزا [[عبدالعظیمخان قریب]] بود. معلم عربیمان که مهمترین درس به شمار میرفت، مرحوم اعتمادالاسلام پدرخانم مرحوم من بود. معلم فیزیکمان دکتر غلامحسینخان شمس بود. معلم شیمیمان دکتر محمودخان شیمی بود». (ص 63) | نکتۀ جالب دربارۀ زندگی زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]] و معلمان اوست که در این کتاب گفته است: «در مدرسۀ دارالفنون معلم ریاضی ما آقای وحید بود. معلم فارسیمان آقای میرزا [[عبدالعظیمخان قریب]] بود. معلم عربیمان که مهمترین درس به شمار میرفت، مرحوم اعتمادالاسلام پدرخانم مرحوم من بود. معلم فیزیکمان دکتر غلامحسینخان شمس بود. معلم شیمیمان دکتر محمودخان شیمی بود». (ص 63) | ||
زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]] در کابینۀ دوم دولت دکتر مصدق مدتی در سمت معاون و بازرس وزارت فرهنگ مشغول به کار بوده و به همین مناسبت مأموریتهایی در ممالک عرب چون عراق و سوریه داشته است. در این کتاب دربارۀ مردم سوریه گفته است: «..... آن زمان مصدق سر کار بود و مسئلۀ نفت مطرح بود. مردم آنجا اسم بچههایشان را مصدق میگذاشتند؛ برای اینکه او سمبل کسی بود که مقابل خارجیها ایستاده بود و اولین کسی بود که توانست در مشرقزمین مقابل انگلیسیهای پدرسوخته خودش را نشان دهد و نفت را از دستشان بگیرد، کوس رسواییشان را اول بار در دنیا بزند. خیلی به او احترام میگذاشتند؛ در تمام ممالک عربی و از جمله در همین دمشق که بنده بودم ....». (ص 240) | زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]] در کابینۀ دوم دولت دکتر مصدق مدتی در سمت معاون و بازرس وزارت فرهنگ مشغول به کار بوده و به همین مناسبت مأموریتهایی در ممالک عرب چون عراق و سوریه داشته است. در این کتاب دربارۀ مردم سوریه گفته است: «..... آن زمان مصدق سر کار بود و مسئلۀ نفت مطرح بود. مردم آنجا اسم بچههایشان را مصدق میگذاشتند؛ برای اینکه او سمبل کسی بود که مقابل خارجیها ایستاده بود و اولین کسی بود که توانست در مشرقزمین مقابل انگلیسیهای پدرسوخته خودش را نشان دهد و نفت را از دستشان بگیرد، کوس رسواییشان را اول بار در دنیا بزند. خیلی به او احترام میگذاشتند؛ در تمام ممالک عربی و از جمله در همین دمشق که بنده بودم....». (ص 240) | ||
در آغاز این کتاب، کتابشناسی [[آرام، احمد|احمد آرام]] آورده شده و سپس متن گفتگوهای با او آورده شده است. در پیوست اول کتاب ملاحظاتی است دربارۀ کتاب «علم در اسلام» که زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]] آن را ترجمه کرده بود و این ملاحظات را دربارۀ جزئیات ترجمه و نیز پارهای از مطالب کتاب به نظر مؤلف آن دکتر [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] رساند. این یادداشتها که تاریخ آنها فروردین 1356 است، نشاندهندۀ روش [[آرام، احمد|احمد آرام]] در ترجمۀ متون علمی دشوار است که از هیچ نکتۀ جزئی نمیگذشت و افزون بر آن، در تدقیق هرچه بیشتر مطالب کتاب نیز میکوشید. پیوست دوم کتاب نیز دربرگیرندۀ خاطراتی است از حسین بهشتی دربارۀ زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]].<ref> [https://literaturelib.com/books/4868 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | در آغاز این کتاب، کتابشناسی [[آرام، احمد|احمد آرام]] آورده شده و سپس متن گفتگوهای با او آورده شده است. در پیوست اول کتاب ملاحظاتی است دربارۀ کتاب «علم در اسلام» که زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]] آن را ترجمه کرده بود و این ملاحظات را دربارۀ جزئیات ترجمه و نیز پارهای از مطالب کتاب به نظر مؤلف آن دکتر [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] رساند. این یادداشتها که تاریخ آنها فروردین 1356 است، نشاندهندۀ روش [[آرام، احمد|احمد آرام]] در ترجمۀ متون علمی دشوار است که از هیچ نکتۀ جزئی نمیگذشت و افزون بر آن، در تدقیق هرچه بیشتر مطالب کتاب نیز میکوشید. پیوست دوم کتاب نیز دربرگیرندۀ خاطراتی است از حسین بهشتی دربارۀ زندهیاد [[آرام، احمد|آرام]].<ref> [https://literaturelib.com/books/4868 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||