۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|شیخ شهابالدین محمد بن موسی بن محمد بزشلویی کمیجانی عراقی]] از جملۀ حکمتپیشگان ناشناختۀ روزگار قاجار است که در منابع قاجاری دربارۀ زندگی و آثار او کمتر نکتۀ قابل توجهی میتوان یافت. بر اساس اشارات او دانسته میشود که در سال 1245 هجری در خانوادهای اهل علم و ادب زاده میشود. پدرش اهل علم بود و خط خوشی داشته است. تا سال سوم دانشاندوزیاش در 1263 هجری نزد پدرش به تعلیم علوم ادبی و دینی مشغول بوده است. سال 1265 به بروجرد میرود و نزد سید کشفی به مدت دو سال همزمان به تعلیم علوم رسمی و باطنی همت میگمارد. در سال 1267 به نیشابور میرود و نه سال در این شهر به تحصیل میپردازد تا اینکه به سبزوار میرود و در محضر [[سبزواری، هادی|ملاهادی سبزواری]]، تزکیۀ نفس و تعلیم دانش را پیوندی دوباره میبخشد و در حکمت اشراقی پایهای ارجمند مییابد. | [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|شیخ شهابالدین محمد بن موسی بن محمد بزشلویی کمیجانی عراقی]] از جملۀ حکمتپیشگان ناشناختۀ روزگار قاجار است که در منابع قاجاری دربارۀ زندگی و آثار او کمتر نکتۀ قابل توجهی میتوان یافت. بر اساس اشارات او دانسته میشود که در سال 1245 هجری در خانوادهای اهل علم و ادب زاده میشود. پدرش اهل علم بود و خط خوشی داشته است. تا سال سوم دانشاندوزیاش در 1263 هجری نزد پدرش به تعلیم علوم ادبی و دینی مشغول بوده است. سال 1265 به بروجرد میرود و نزد سید کشفی به مدت دو سال همزمان به تعلیم علوم رسمی و باطنی همت میگمارد. در سال 1267 به نیشابور میرود و نه سال در این شهر به تحصیل میپردازد تا اینکه به سبزوار میرود و در محضر [[سبزواری، هادی|ملاهادی سبزواری]]، تزکیۀ نفس و تعلیم دانش را پیوندی دوباره میبخشد و در حکمت اشراقی پایهای ارجمند مییابد. | ||
پس از درک محضر [[سبزواری، هادی|حکیم سبزواری]]، به سوی اصفهان رهسپار میشود و به اشارت حکیم و عارف دلآگاه این شهر ـ میرمحمد حسینی ـ در مدرسۀ نوریه رحل اقامت میافکند و با الهامگرفتن از این اقامت رمزی، تعلیمات اشراقی خود را تکمیل میکند. پس از چندسال اقامت در اصفهان به عتبات عالیات میرود؛ سرانجام در سال 1299 به کرمانشاه بازمیگردد و در این شهر مجلس درس حکمی خود را برپا میکند و به کار وعظ و خطابه و دعوت مردم به معارف الهی نیز همت میگمارد. از جمله شاگردان او میتوان به میرزا نصرالله رضوان، میرزا اسماعیل بن میرزا حسن نجومی، موسی لقا و ... اشاره کرد. تاریخ درگذشت او را سال 1313 قمری ذکر کردهاند و بنا بر وصیتش در کرمانشاه دفن شد و بر مزارش هیچ نشانی نگذاشتند. | پس از درک محضر [[سبزواری، هادی|حکیم سبزواری]]، به سوی اصفهان رهسپار میشود و به اشارت حکیم و عارف دلآگاه این شهر ـ میرمحمد حسینی ـ در مدرسۀ نوریه رحل اقامت میافکند و با الهامگرفتن از این اقامت رمزی، تعلیمات اشراقی خود را تکمیل میکند. پس از چندسال اقامت در اصفهان به عتبات عالیات میرود؛ سرانجام در سال 1299 به کرمانشاه بازمیگردد و در این شهر مجلس درس حکمی خود را برپا میکند و به کار وعظ و خطابه و دعوت مردم به معارف الهی نیز همت میگمارد. از جمله شاگردان او میتوان به میرزا نصرالله رضوان، میرزا اسماعیل بن میرزا حسن نجومی، موسی لقا و... اشاره کرد. تاریخ درگذشت او را سال 1313 قمری ذکر کردهاند و بنا بر وصیتش در کرمانشاه دفن شد و بر مزارش هیچ نشانی نگذاشتند. | ||
از آثار این حکیم نوراندیش، باید از رسالهای در شرح اشراقی آیۀ نور یاد کرد که نخستین ویرایش آن را در اصفهان به نگارش درآورده است. در فرازهای چندی از این رساله، نگارش آن را به سالهای پیش از 1289 هجری میرساند. این رساله به زبان فارسی را واپسین اثر اشراقی نگاشتهشده در عصر قاجار میتوان دانست. [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|کمیجانی]] در این رساله با بیانی روشن و با نثری وزین و آسانیاب، به بازنمود اساسیترین مسئلۀ حکمت اشراقی همت گماشته است که همان «علم حضوری» و به تعبیر فلسفۀ جدید «مسئلۀ شناسایی و شناخت» باشد. | از آثار این حکیم نوراندیش، باید از رسالهای در شرح اشراقی آیۀ نور یاد کرد که نخستین ویرایش آن را در اصفهان به نگارش درآورده است. در فرازهای چندی از این رساله، نگارش آن را به سالهای پیش از 1289 هجری میرساند. این رساله به زبان فارسی را واپسین اثر اشراقی نگاشتهشده در عصر قاجار میتوان دانست. [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|کمیجانی]] در این رساله با بیانی روشن و با نثری وزین و آسانیاب، به بازنمود اساسیترین مسئلۀ حکمت اشراقی همت گماشته است که همان «علم حضوری» و به تعبیر فلسفۀ جدید «مسئلۀ شناسایی و شناخت» باشد. | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
اشراق رابع در بیان شجرۀ مبارکه در دو تجلی: اول در بیان مطلبی کلی، دوم در بیان اینکه شجرۀ مبارکه، بدن آدمی و صیصیۀ بشری است. | اشراق رابع در بیان شجرۀ مبارکه در دو تجلی: اول در بیان مطلبی کلی، دوم در بیان اینکه شجرۀ مبارکه، بدن آدمی و صیصیۀ بشری است. | ||
منابع مورد استفادۀ [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|کمیجانی]] در نگارش «نور الصدر» بسیار متنوعاند که آنها را میتوان چنین طبقهبندی کرد: آیات قرآن و احادیث قدسی، احادیث رسول اکرم و ائمۀ اطهار(ع)، متون حدیثی و تفسیری شیعی مثل کتاب [[التوحید در بیان یگانگی خداوند|التوحید]] [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی|شیخ صدوق]]، متون حکمی و فلسفی مثل [[الإشارات و التنبيهات|الاشارات]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، متون منظوم و منثور عرفانی مانند [[مثنوی معنوی|مثنوی مولانا]]، سرودههای نامدار ایرانی بهویژه [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام نیشابوری]] و ... . البته او بیشترین ابیات را از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]، [[شبستری، عبدالحسین|شبستری]]، [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[شمس مغربی، محمد شیرین بن عزالدین|مغربی]] نقل کرده است. | منابع مورد استفادۀ [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|کمیجانی]] در نگارش «نور الصدر» بسیار متنوعاند که آنها را میتوان چنین طبقهبندی کرد: آیات قرآن و احادیث قدسی، احادیث رسول اکرم و ائمۀ اطهار(ع)، متون حدیثی و تفسیری شیعی مثل کتاب [[التوحید در بیان یگانگی خداوند|التوحید]] [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی|شیخ صدوق]]، متون حکمی و فلسفی مثل [[الإشارات و التنبيهات|الاشارات]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، متون منظوم و منثور عرفانی مانند [[مثنوی معنوی|مثنوی مولانا]]، سرودههای نامدار ایرانی بهویژه [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام نیشابوری]] و.... البته او بیشترین ابیات را از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]، [[شبستری، عبدالحسین|شبستری]]، [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[شمس مغربی، محمد شیرین بن عزالدین|مغربی]] نقل کرده است. | ||
رویکرد [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|کمیجانی]] در «نور الصدر» همان رویکردی است که در آثار استادش سبزواری میتوان یافت و حتی در نگاه نخست چنین مینماید که در پی شرح فرازهایی از منظومۀ فلسفی استاد خود بوده است. با این وجود او بر خلاف سبزواری، برای فهم آموزههای [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] به بهرهگیری از حکمت صدرایی اصراری ندارد و حتی در فرازهایی از اشراق ثانی، ذیل عنوان «تحقیق اشراقی» به نقد آموزۀ صدرایی شناخت همت میگمارد. | رویکرد [[بزشلویی کمیجانی، شهابالدین محمد|کمیجانی]] در «نور الصدر» همان رویکردی است که در آثار استادش سبزواری میتوان یافت و حتی در نگاه نخست چنین مینماید که در پی شرح فرازهایی از منظومۀ فلسفی استاد خود بوده است. با این وجود او بر خلاف سبزواری، برای فهم آموزههای [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] به بهرهگیری از حکمت صدرایی اصراری ندارد و حتی در فرازهایی از اشراق ثانی، ذیل عنوان «تحقیق اشراقی» به نقد آموزۀ صدرایی شناخت همت میگمارد. | ||