۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''مفهوم تاریخ در مشرقزمین؛ نگرش تاریخی در فرهنگهای دیرین خاور نزدیک''' تألیف جمعی از نویسندگان زیرنظر [[سیدانتن، رابرت|رابرت سیدانتن]]، ترجمه [[عبدی، عیسی|عیسی عبدی]]، این کتاب در واقع یک واکاوی ژرف پیرامون مفهوم تاریخ در فرهنگهای گوناگون شرق از جمله فرهنگ مسلمانان صدر اسلام، آباء صدر مسیحیت، یهود، مصر باستان، بینالنهرین، ایران باستان، شرق دورۀ یونانمداری و ... است که نگرش تاریخی و به طور کلی انگارههای نخستین از جهانبینی تاریخی این اقوام کهن را مورد بررسی مورخانه قرار میدهد. | '''مفهوم تاریخ در مشرقزمین؛ نگرش تاریخی در فرهنگهای دیرین خاور نزدیک''' تألیف جمعی از نویسندگان زیرنظر [[سیدانتن، رابرت|رابرت سیدانتن]]، ترجمه [[عبدی، عیسی|عیسی عبدی]]، این کتاب در واقع یک واکاوی ژرف پیرامون مفهوم تاریخ در فرهنگهای گوناگون شرق از جمله فرهنگ مسلمانان صدر اسلام، آباء صدر مسیحیت، یهود، مصر باستان، بینالنهرین، ایران باستان، شرق دورۀ یونانمداری و... است که نگرش تاریخی و به طور کلی انگارههای نخستین از جهانبینی تاریخی این اقوام کهن را مورد بررسی مورخانه قرار میدهد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
گذشتهنگری انسانها و تصوری که از رویدادهای گذشتگان و میراث گذشته داشتهاند به اندازۀ تاریخ بشر قدمت دارد. گذشته در هر شکل ممکن، در همۀ دوران تاریخی برای انسانهای هر عصر، حامل نظام ارزشی و معنایی بوده که در قالب متون و نشانههای فرهنگی در ذهنیت نسل بعدی بازتاب یافته است. این تأثیرگذاری از منظرهای گوناگون دینی، سیاسی و فرهنگی قابل بررسی تاریخی میباشد. این کتاب در واقع یک واکاوی ژرف پیرامون مفهوم تاریخ در فرهنگهای گوناگون شرق از جمله فرهنگ مسلمانان صدر اسلام، آباء صدر مسیحیت، یهود، مصر باستان، بینالنهرین، ایران باستان، شرق دورۀ یونانمداری و ... است که نگرش تاریخی و به طور کلی انگارههای نخستین از جهانبینی تاریخی این اقوام کهن را مورد بررسی مورخانه قرار میدهد. تصور انسانها از گذشته که بتوان نام تاریخ بر آن نهاد، مستلزم درک دلالت گذشته و شیوۀ روایتمندی تاریخ برای انسانهای هر عصر است: گذشته چگونه و به چه صورتی برای نسل بعد روایت میشده است؟ انسانها چه درکی از گذشتۀ خویش داشتهاند و چگونه و چه محوری از گذشته را به روایت کشیدهاند؟ آیا روایتمندی آنها از نوع منتقدانه و آگاهیبخش بوده یا صرفاً به شکل انتقال منفعلانه و ارتجاعی بوده و تهی از تفکر تاریخی، گذشته و حال و آینده را به هم مرتبط میکرده است؟ | گذشتهنگری انسانها و تصوری که از رویدادهای گذشتگان و میراث گذشته داشتهاند به اندازۀ تاریخ بشر قدمت دارد. گذشته در هر شکل ممکن، در همۀ دوران تاریخی برای انسانهای هر عصر، حامل نظام ارزشی و معنایی بوده که در قالب متون و نشانههای فرهنگی در ذهنیت نسل بعدی بازتاب یافته است. این تأثیرگذاری از منظرهای گوناگون دینی، سیاسی و فرهنگی قابل بررسی تاریخی میباشد. این کتاب در واقع یک واکاوی ژرف پیرامون مفهوم تاریخ در فرهنگهای گوناگون شرق از جمله فرهنگ مسلمانان صدر اسلام، آباء صدر مسیحیت، یهود، مصر باستان، بینالنهرین، ایران باستان، شرق دورۀ یونانمداری و... است که نگرش تاریخی و به طور کلی انگارههای نخستین از جهانبینی تاریخی این اقوام کهن را مورد بررسی مورخانه قرار میدهد. تصور انسانها از گذشته که بتوان نام تاریخ بر آن نهاد، مستلزم درک دلالت گذشته و شیوۀ روایتمندی تاریخ برای انسانهای هر عصر است: گذشته چگونه و به چه صورتی برای نسل بعد روایت میشده است؟ انسانها چه درکی از گذشتۀ خویش داشتهاند و چگونه و چه محوری از گذشته را به روایت کشیدهاند؟ آیا روایتمندی آنها از نوع منتقدانه و آگاهیبخش بوده یا صرفاً به شکل انتقال منفعلانه و ارتجاعی بوده و تهی از تفکر تاریخی، گذشته و حال و آینده را به هم مرتبط میکرده است؟ | ||
بدیهی است که گذشته در قالب گفتمان برای هر دو معنا مییافته و از اینرو افراد به تبع شرایط تاریخی و فرهنگی، روایتهای خود را به نسلهای بعد منتقل میکردهاند. در حقیقت آنچه در این انتقال مهم به نظر میآید، انگارههای تاریخیاند که یا در گذر زمان به قوت خویش باقی میمانند یا دچار تحول میگردند. اگرچه شیوۀ بازنمایی گذشته و تفسیر آن برای فهم حال و آینده بنا به فرهنگ یا مذهب متفاوت است و از یک الگو پیروی نمیکند، از نظر انسانشناسی میتوان به الگوهایی مشترک در گذشتهنگری پی برد. نویسندگان مقالههای این کتاب به موضوعهای متفاوت پرداختهاند؛ آنها به زبان و اصطلاحهای خاص فرهنگی ـ از اسلام، یهود و مسیحیت گرفته تا ایران، بینالنهرین، مصر و یونان ـ تسلط داشتهاند. | بدیهی است که گذشته در قالب گفتمان برای هر دو معنا مییافته و از اینرو افراد به تبع شرایط تاریخی و فرهنگی، روایتهای خود را به نسلهای بعد منتقل میکردهاند. در حقیقت آنچه در این انتقال مهم به نظر میآید، انگارههای تاریخیاند که یا در گذر زمان به قوت خویش باقی میمانند یا دچار تحول میگردند. اگرچه شیوۀ بازنمایی گذشته و تفسیر آن برای فهم حال و آینده بنا به فرهنگ یا مذهب متفاوت است و از یک الگو پیروی نمیکند، از نظر انسانشناسی میتوان به الگوهایی مشترک در گذشتهنگری پی برد. نویسندگان مقالههای این کتاب به موضوعهای متفاوت پرداختهاند؛ آنها به زبان و اصطلاحهای خاص فرهنگی ـ از اسلام، یهود و مسیحیت گرفته تا ایران، بینالنهرین، مصر و یونان ـ تسلط داشتهاند. | ||