نام‌ها و نشان‌ها: نگاهی تطبیقی به نظریۀ صفات الهی در اسلام و مسیحیت؛ با تأکید بر نظریۀ توماس آکویناس و خواجه نصیر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۳۲: خط ۳۲:
اهمیت بحث در صفات و اسماء الهی در شناخت خداوند آنچنان است که می‌توان گفت در ادیان الهی، خداشناسی همانا شناخت صفات و اسماء او نیست. از آنجا که حس و عقل و قلب بشر به ذات نامتناهی، بسیط و مطلق او پی نمی‌برد و افعال و آثار او نیز ریشه در صفات او دارد و جلوه‌های اسماء اوست. بنابراین معادلۀ «خداشناسی= صفت‌شناسی و اسم‌شناسی» معادله‌ای واقعی می‌نماید. هویت الهیاتی هر یک از ادیان الهی نیز ریشه در نگره و انگارۀ آنها دربارۀ صفات و اسماء الهی، تقسیم‌بندی‌های اسماء و صفات و تعیین اسمائی نظیر اسم اعظم و مباحثی مانند آن است.
اهمیت بحث در صفات و اسماء الهی در شناخت خداوند آنچنان است که می‌توان گفت در ادیان الهی، خداشناسی همانا شناخت صفات و اسماء او نیست. از آنجا که حس و عقل و قلب بشر به ذات نامتناهی، بسیط و مطلق او پی نمی‌برد و افعال و آثار او نیز ریشه در صفات او دارد و جلوه‌های اسماء اوست. بنابراین معادلۀ «خداشناسی= صفت‌شناسی و اسم‌شناسی» معادله‌ای واقعی می‌نماید. هویت الهیاتی هر یک از ادیان الهی نیز ریشه در نگره و انگارۀ آنها دربارۀ صفات و اسماء الهی، تقسیم‌بندی‌های اسماء و صفات و تعیین اسمائی نظیر اسم اعظم و مباحثی مانند آن است.


دغدغۀ سخن معنی‌دار گفتن دربارۀ خدا، برای متکلمان آنگاه که به سخن ایجابی دربارۀ خداوند می‌انجامد اهمیتی دوچندان می‌یابد؛ زیرا ممکن است برای یک فیلسوف همین که صفات خداوند بر معانی سلبی ارجاع شود، کافی باشد. اما برای متکلم این کافی نیست؛ زیرا او نه‌تنها با صفاتی که عقل به تنهایی بدان می‌رسد، سروکار دارد، بلکه با صفاتی که از طریق نقل و شریعت مطرح شده است نیز روبروست؛ غالب این صفات به اموری مشترک بین خداوند و مخلوقات خصوصاً انسان‌ها دلالت دارد؛ مانند حکمت، رحم، سمع و بصر و ....؛ البته برخی صفات و محمولات مطرح در نقل را شاید بتوان به معنایی مجازی، استعاری و غیرحقیقی بازگرداند؛ اما برخی دیگر را مانند نیکی یا حکمت یا شفقت نمی‌توان استعاره دانست. اما چه مجوزی برای به کار بردن اینگونه صفات وجود دارد؟ و آیا انتساب اینگونه اوصاف با تعالی و تنزیه خداوند منافات ندارد؟
دغدغۀ سخن معنی‌دار گفتن دربارۀ خدا، برای متکلمان آنگاه که به سخن ایجابی دربارۀ خداوند می‌انجامد اهمیتی دوچندان می‌یابد؛ زیرا ممکن است برای یک فیلسوف همین که صفات خداوند بر معانی سلبی ارجاع شود، کافی باشد. اما برای متکلم این کافی نیست؛ زیرا او نه‌تنها با صفاتی که عقل به تنهایی بدان می‌رسد، سروکار دارد، بلکه با صفاتی که از طریق نقل و شریعت مطرح شده است نیز روبروست؛ غالب این صفات به اموری مشترک بین خداوند و مخلوقات خصوصاً انسان‌ها دلالت دارد؛ مانند حکمت، رحم، سمع و بصر و....؛ البته برخی صفات و محمولات مطرح در نقل را شاید بتوان به معنایی مجازی، استعاری و غیرحقیقی بازگرداند؛ اما برخی دیگر را مانند نیکی یا حکمت یا شفقت نمی‌توان استعاره دانست. اما چه مجوزی برای به کار بردن اینگونه صفات وجود دارد؟ و آیا انتساب اینگونه اوصاف با تعالی و تنزیه خداوند منافات ندارد؟


از این‌رو متکلمان درصدد ارائۀ مبنایی برای تبیین نحوۀ سخن‌گفتن خداوند به نحو ایجابی و حقیقی شدند. روشن است با قید نخست صفات سلبی و با قید دوم صفات مجازی و استعاری یعنی صفاتی که به معنای حقیقی آن قابل حمل بر خداوند نیستند، بیرون از حیطۀ بحث می‌افتد.
از این‌رو متکلمان درصدد ارائۀ مبنایی برای تبیین نحوۀ سخن‌گفتن خداوند به نحو ایجابی و حقیقی شدند. روشن است با قید نخست صفات سلبی و با قید دوم صفات مجازی و استعاری یعنی صفاتی که به معنای حقیقی آن قابل حمل بر خداوند نیستند، بیرون از حیطۀ بحث می‌افتد.