۱۴۶٬۳۹۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ك' به ' میك') |
||
| خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
در مورد قافیهها نیز، معری از احساس، طبع و غریزه پیروی میكند. وی بنای قافیه بر حروف نیرومند را ترجیح میدهد و از این لحاظ با پیشینیانش مخالفت میكند و در برخی از داوریهای خود كه از طبع و ذوق الهام میگیرد، دارای رأی مستقل و ویژۀ خود است. | در مورد قافیهها نیز، معری از احساس، طبع و غریزه پیروی میكند. وی بنای قافیه بر حروف نیرومند را ترجیح میدهد و از این لحاظ با پیشینیانش مخالفت میكند و در برخی از داوریهای خود كه از طبع و ذوق الهام میگیرد، دارای رأی مستقل و ویژۀ خود است. | ||
سرانجام معری بر سلامت واژهها تأكید | سرانجام معری بر سلامت واژهها تأكید میكند و آن را بر سلامت وزن برتری میدهد و واژۀ ناسالم را آفت شعر میشمارد. | ||
شایان گفتن است كه دلبستگی معری بر عروض و قواعد آن، چندان است كه گاه خصال خویش، بدیها و گناهانش را با شكلهای گوناگون شعر و وزنهای آن منطبق میكند. | شایان گفتن است كه دلبستگی معری بر عروض و قواعد آن، چندان است كه گاه خصال خویش، بدیها و گناهانش را با شكلهای گوناگون شعر و وزنهای آن منطبق میكند. | ||
| خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
میتوان گفت كه هدف اصلی ابوالعلاء در این اثر، از یك سو عرضه كردن هنرها و تواناییهای خود در زمینۀ لغت، شكلهای گوناگون شعر و ظرایف ادبی، و از سوی دیگر، ارضای خواهشها، آرزوها و شهوتهای سركوب شدۀ خود اوست. مردی كه همواره از زندگی و لذتها، شادیها و شهوتها رویگردان است و از شعر و نثرش عطر زهد و پارسایی و پرهیزگاری میتراود، در رسالة الغفران چنان صحنههایی را در بهشت، از باغها، جویبارها، میگساریها، حور و غلمان تصویر میكند كه از خیال كمتر شاعر و نویسندهای میگذرد كه عمری همۀ زیباییها، شهوتها و لذتهای گوناگون زندگی را آزموده و با آنها زیسته است. | میتوان گفت كه هدف اصلی ابوالعلاء در این اثر، از یك سو عرضه كردن هنرها و تواناییهای خود در زمینۀ لغت، شكلهای گوناگون شعر و ظرایف ادبی، و از سوی دیگر، ارضای خواهشها، آرزوها و شهوتهای سركوب شدۀ خود اوست. مردی كه همواره از زندگی و لذتها، شادیها و شهوتها رویگردان است و از شعر و نثرش عطر زهد و پارسایی و پرهیزگاری میتراود، در رسالة الغفران چنان صحنههایی را در بهشت، از باغها، جویبارها، میگساریها، حور و غلمان تصویر میكند كه از خیال كمتر شاعر و نویسندهای میگذرد كه عمری همۀ زیباییها، شهوتها و لذتهای گوناگون زندگی را آزموده و با آنها زیسته است. | ||
رسالة الغفران از این جنبه نیز شایستۀ بررسی روانشناسانه است، زیرا آیینۀ درون ناآرام، حرمان زده و پرآرزوی شاعری نابیناست كه از همۀ خوشیها و لذتهای زندگی آگاه بوده، اما از آنها چشم پوشیده و خود را به محرومیت و خوراك بدطعم و جامۀ خشن عادت داده است، همانگونه كه خود میگوید تا ۳۰ سالگی همچنان در امید و انتظار خیری از زندگی بوده است، اما زمان پر از شر است، و چون از ۳۰ سالگی میگذرد، خود را مانند كسی مییابد كه دیگ خود را بر آتش كرمشبتاب نهاده است و آنگاه پی میبرد كه خیر زندگانی از او دور است. | رسالة الغفران از این جنبه نیز شایستۀ بررسی روانشناسانه است، زیرا آیینۀ درون ناآرام، حرمان زده و پرآرزوی شاعری نابیناست كه از همۀ خوشیها و لذتهای زندگی آگاه بوده، اما از آنها چشم پوشیده و خود را به محرومیت و خوراك بدطعم و جامۀ خشن عادت داده است، همانگونه كه خود میگوید تا ۳۰ سالگی همچنان در امید و انتظار خیری از زندگی بوده است، اما زمان پر از شر است، و چون از ۳۰ سالگی میگذرد، خود را مانند كسی مییابد كه دیگ خود را بر آتش كرمشبتاب نهاده است و آنگاه پی میبرد كه خیر زندگانی از او دور است. | ||
ابوالعلاء پس از گذشت سالیان، همچنان اعتراف | ابوالعلاء پس از گذشت سالیان، همچنان اعتراف میكند كه «زندگی را دوست میدارم، اما ابزار آن را ندارم و از رسیدن به آن نومید شدهام و نومیدی آسودگیآور است» و سرانجام از درون دل پر آرزویش فریاد میزند كه «من مانند مردی تشنهام كه نه بهرهای از آب دارد، نه راه به آبشخوری و جاودانه تشنه است». | ||
معری دردمندانه خود را چونان مرغی شكسته بال میشمارد كه هرگاه برخاسته است، او را برخیزاندهاند. زندهای است مانند مرده و مردهای است مانند زنده. هنگامی عزلت گزیده كه جد و هزل هردو را آزموده و پی برده است كه توانایی انجام دادن هیچ یك را ندارد، با این زمینۀ فكری، ابوالعلاء در رسالة الغفران، چهرۀ دیگری به خود میگیرد. | معری دردمندانه خود را چونان مرغی شكسته بال میشمارد كه هرگاه برخاسته است، او را برخیزاندهاند. زندهای است مانند مرده و مردهای است مانند زنده. هنگامی عزلت گزیده كه جد و هزل هردو را آزموده و پی برده است كه توانایی انجام دادن هیچ یك را ندارد، با این زمینۀ فكری، ابوالعلاء در رسالة الغفران، چهرۀ دیگری به خود میگیرد. | ||