دفتر تنظیمات (کتابچۀ غیبی) و چند رسالۀ دیگر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هـ' به 'ه'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هـ' به 'ه')
 
خط ۲۸: خط ۲۸:


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
پرنس [[ملکم‌خان ناظم‌الدوله]] از ارمنیان جلفای اصفهان بود. او در سال 1249 هـ.ق در خانوادۀ مرد سنگ‌تراشی به نام یعقوب به دنیا آمد. یعقوب گویا در جوانی به دین اسلام گرویده و چون به زبان‌های روسی و فرانسه آشنایی داشت، بعدها در سفارت روس در تهران مترجم بود و با میرزا آقاخان نوری ـ صدر اعظم ایران ـ رابطۀ نزدیک داشت. ملکم‌خان در ده‌سالگی به فرانسه رفت و پس از طی دورۀ دبستان و دبیرستان وارد مدرسۀ پلی‌تکنیک شد و ضمن تحصیل حکمت طبیعی و مهندسی در رشتۀ حقوق سیاسی نیز کار کرد و در سال 1268 ق. به ایران بازگشت. بازگشت او مصادف با تأسیس دارالفنون بود و او که با آداب اسلامی بزرگ شده و زبان فارسی را به‌خوبی فرا گرفته بود، به سمت مترجمی آموزگاران اتریشی تعیین شد و نیز مترجمی حضور ناصرالدین شاه و مستشاری میرزا آقاخان نوری صدر اعظم ایران را بر عهده گرفت. در سال 1273 سرهنگ مهندس اتاماژور و مترجم مخصوص مأمور سفارتخانۀ دولت علیه ایران در استانبول گردید و در همان سال هنگام بروز اختلاف ایران و انگلیس بر سر هرات و اشغال بوشهر، به عنوان مترجمی و مستشاری نمایندگی ایران به دربار امپراتور ناپلئون سوم رفت.
پرنس [[ملکم‌خان ناظم‌الدوله]] از ارمنیان جلفای اصفهان بود. او در سال 1249 ه.ق در خانوادۀ مرد سنگ‌تراشی به نام یعقوب به دنیا آمد. یعقوب گویا در جوانی به دین اسلام گرویده و چون به زبان‌های روسی و فرانسه آشنایی داشت، بعدها در سفارت روس در تهران مترجم بود و با میرزا آقاخان نوری ـ صدر اعظم ایران ـ رابطۀ نزدیک داشت. ملکم‌خان در ده‌سالگی به فرانسه رفت و پس از طی دورۀ دبستان و دبیرستان وارد مدرسۀ پلی‌تکنیک شد و ضمن تحصیل حکمت طبیعی و مهندسی در رشتۀ حقوق سیاسی نیز کار کرد و در سال 1268 ق. به ایران بازگشت. بازگشت او مصادف با تأسیس دارالفنون بود و او که با آداب اسلامی بزرگ شده و زبان فارسی را به‌خوبی فرا گرفته بود، به سمت مترجمی آموزگاران اتریشی تعیین شد و نیز مترجمی حضور ناصرالدین شاه و مستشاری میرزا آقاخان نوری صدر اعظم ایران را بر عهده گرفت. در سال 1273 سرهنگ مهندس اتاماژور و مترجم مخصوص مأمور سفارتخانۀ دولت علیه ایران در استانبول گردید و در همان سال هنگام بروز اختلاف ایران و انگلیس بر سر هرات و اشغال بوشهر، به عنوان مترجمی و مستشاری نمایندگی ایران به دربار امپراتور ناپلئون سوم رفت.


[[ملکم‌خان]] بعد از مراجعت از این سفر، رساله‌ای به نام «کتابچۀ غیبی یا دفتر تنظیمات» که حاوی مطالبی در اصول مملکت‌داری بود، تنظیم و به دربار تقدیم کرد و در سال 1274 ق. که سال آخر صدارت میرزا آقاخان نوری بود، محفلی به نام «فراموشخانه» که در ابتدا گمان می‌رفت شعبه‌ای از سازمان فراماسون (فرامیس) فرانسه است، در تهران دایر نمود. این محفل به طور سری در خانۀ شاهزاده جلال‌الدین میرزا، پسر فتحعلی شاه و مؤلف «تاریخ جلالی» و «نامۀ خسروان» در محلۀ مسجد حوض ـ یکی از محلات جنوبی تهران ـ تشکیل می‌شد. شعار اصلی این محفل که ملکم‌خان آن را به نام «جامعۀ آدمیت» اداره می‌کرد، عبارت بود از «اصلاح بشریت عموماً و ملت ایران خصوصاً». اعضای فراموشخانه به وسیلۀ رسالاتی که ملکم در انتقاد از اوضاع می‌نوشت و در دسترس آنان و سایر مردم می‌گذاشت و طبعاً به عرض شاه هم می‌رسید، کم‌کم با روح اروپایی انس و آشنایی یافتند و عاقبت به این نتیجه رسیدند که باید به هر کوششی رژیم مشروطه در ایران استقرار یابد. این سازمان در آن روزگار دوامی نیافت. ملکم در مظان تبلیغ افکار جمهوری‌خواهی قرار گرفت و جمعی از شاهزادگان بر دولت شوریدند و شاه را سخت نگران کردند. به امر دولت جمعی از اصحاب او را گرفتند، عده‌ای فرار کردند و برخی به روضات مطهره التجا بردند. بالاخره روز پنجشنبه 12 ربیع‌الثانی 1278 ق. اعلانی دربارۀ ترک لفظ «فراموشخانه» در روزنامۀ دولتی منتشر و بدین قرار به عملیات سازمان مزبور در ایران پایان داده شد. ملکم خان بعد از این، ابتدا به بغداد و از آنجا به استانبول رفت و در وزارت خارجۀ عثمانی مشغول به کار شد. در سال 1280 به سمت سرکنسول ایران به مصر فرستاده شد و از آنجا باز به استانبول فراخوانده شد.
[[ملکم‌خان]] بعد از مراجعت از این سفر، رساله‌ای به نام «کتابچۀ غیبی یا دفتر تنظیمات» که حاوی مطالبی در اصول مملکت‌داری بود، تنظیم و به دربار تقدیم کرد و در سال 1274 ق. که سال آخر صدارت میرزا آقاخان نوری بود، محفلی به نام «فراموشخانه» که در ابتدا گمان می‌رفت شعبه‌ای از سازمان فراماسون (فرامیس) فرانسه است، در تهران دایر نمود. این محفل به طور سری در خانۀ شاهزاده جلال‌الدین میرزا، پسر فتحعلی شاه و مؤلف «تاریخ جلالی» و «نامۀ خسروان» در محلۀ مسجد حوض ـ یکی از محلات جنوبی تهران ـ تشکیل می‌شد. شعار اصلی این محفل که ملکم‌خان آن را به نام «جامعۀ آدمیت» اداره می‌کرد، عبارت بود از «اصلاح بشریت عموماً و ملت ایران خصوصاً». اعضای فراموشخانه به وسیلۀ رسالاتی که ملکم در انتقاد از اوضاع می‌نوشت و در دسترس آنان و سایر مردم می‌گذاشت و طبعاً به عرض شاه هم می‌رسید، کم‌کم با روح اروپایی انس و آشنایی یافتند و عاقبت به این نتیجه رسیدند که باید به هر کوششی رژیم مشروطه در ایران استقرار یابد. این سازمان در آن روزگار دوامی نیافت. ملکم در مظان تبلیغ افکار جمهوری‌خواهی قرار گرفت و جمعی از شاهزادگان بر دولت شوریدند و شاه را سخت نگران کردند. به امر دولت جمعی از اصحاب او را گرفتند، عده‌ای فرار کردند و برخی به روضات مطهره التجا بردند. بالاخره روز پنجشنبه 12 ربیع‌الثانی 1278 ق. اعلانی دربارۀ ترک لفظ «فراموشخانه» در روزنامۀ دولتی منتشر و بدین قرار به عملیات سازمان مزبور در ایران پایان داده شد. ملکم خان بعد از این، ابتدا به بغداد و از آنجا به استانبول رفت و در وزارت خارجۀ عثمانی مشغول به کار شد. در سال 1280 به سمت سرکنسول ایران به مصر فرستاده شد و از آنجا باز به استانبول فراخوانده شد.