ابوفراس حمدانی، حارث بن سعید: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ''
جز (جایگزینی متن - ' ' به '')
خط ۶۶: خط ۶۶:
==مناصب، فرمانروایی منبج، جنگ‌های پی‌درپی==
==مناصب، فرمانروایی منبج، جنگ‌های پی‌درپی==


شاعر هنوز 17 سال نداشت که به فرمانروایی منبج گمارده شد. البته در این امر شایستگی خود وی بی‌تأثیر نبود. اما علاوه بر این شایستگی‌ها و احترام و صمیمیتی که نسبت به سیف‌الدوله ابراز می‌کرد،  شاید امیر می‌خواسته با حمایت بی‌دریغ از وی، خاطره کشته شدن پدرش به دست ناصرالدوله را از خاطر او بزداید. سیف‌الدوله در سراسر مدت حکومت خویش درگیر جنگ‌های پیاپی با رومیان و سرکوب مخالفان داخلی بود و ابوفراس چون یاری وفادار هرگز او را تنها نمی‌گذاشت و در بسیاری از جنگ‌های سیف‌الدوله شرکت داشت و در برخی از آن‌ها خود به تنهایی سپاه را رهبری می‌کرد و هرگاه در جنگی شرکت نمی‌داشت، آن حال بر وی دشوار می‌آمد. حرمت وی نزد سیف‌الدوله چندان بود که می‌توانست برای خاطیان به شفاعت بپردازد.
شاعر هنوز 17 سال نداشت که به فرمانروایی منبج گمارده شد. البته در این امر شایستگی خود وی بی‌تأثیر نبود. اما علاوه بر این شایستگی‌ها و احترام و صمیمیتی که نسبت به سیف‌الدوله ابراز می‌کرد،شاید امیر می‌خواسته با حمایت بی‌دریغ از وی، خاطره کشته شدن پدرش به دست ناصرالدوله را از خاطر او بزداید. سیف‌الدوله در سراسر مدت حکومت خویش درگیر جنگ‌های پیاپی با رومیان و سرکوب مخالفان داخلی بود و ابوفراس چون یاری وفادار هرگز او را تنها نمی‌گذاشت و در بسیاری از جنگ‌های سیف‌الدوله شرکت داشت و در برخی از آن‌ها خود به تنهایی سپاه را رهبری می‌کرد و هرگاه در جنگی شرکت نمی‌داشت، آن حال بر وی دشوار می‌آمد. حرمت وی نزد سیف‌الدوله چندان بود که می‌توانست برای خاطیان به شفاعت بپردازد.


ابوفراس سال‌های 336 تا 351ق را در منبج گذرانید و اگرچه در سراسر قلمرو حمدانیان در آمد و شد بود، اما جایگاه دائمی وی منبج بود و هرگز دلبستگی‌هایش را نسبت به آن از یاد نبرد. در این دوره از زندگی وی عشق و شعر و شکار و جنگ را با یکدیگر درآمیخت و اگر چه گرد پیری بسیار زود برچهره‌اش نشست، اما عشق و شور جوانی را بر خویشتن عار نمی‌دانست. چون امیران به شکار می‌رفت و چون شاعران به وصف صحنه شکار خویش می‌پرداخت. شب را درکنار زیبارویان به صبح می‌رسانید و روز در لباس رزم به دفع دشمنان می‌پرداخت.
ابوفراس سال‌های 336 تا 351ق را در منبج گذرانید و اگرچه در سراسر قلمرو حمدانیان در آمد و شد بود، اما جایگاه دائمی وی منبج بود و هرگز دلبستگی‌هایش را نسبت به آن از یاد نبرد. در این دوره از زندگی وی عشق و شعر و شکار و جنگ را با یکدیگر درآمیخت و اگر چه گرد پیری بسیار زود برچهره‌اش نشست، اما عشق و شور جوانی را بر خویشتن عار نمی‌دانست. چون امیران به شکار می‌رفت و چون شاعران به وصف صحنه شکار خویش می‌پرداخت. شب را درکنار زیبارویان به صبح می‌رسانید و روز در لباس رزم به دفع دشمنان می‌پرداخت.