پرش به محتوا

شرح فصوص الحكم ابن عربی (حل الفصوص): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۲: خط ۴۲:
#میر سید علی همدانی علاوه بر شروح فصوص، به كتب شيخ اكبر آشنا بوده و در مواردى كه شيخ در فصوص، به كتاب فتوحات مكى اشاره مى‌كند، شارح با ذكر باب و فصل مطلب مورد نظر، جوينده را به اصل كتاب راهنمايى مى‌كند و خلاصه بحث مورد نظر را در جملاتى كم‌حجم و پرمعنى بيان مى‌كند (متن، ص 83 - 132) و چون اين‌گونه ارجاعات، در شروح ماقبل نيز مشاهده مى‌شود، به نظر مى‌آيد كه در دوره‌هاى نخستين تعليم و تعلم آثار و افكار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روش تدريس مدرسان، توأمان با ساير كتب و مقالات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بوده است و مدرس، در توضيح معضلات فصوص، شاگردان را به كتب و مقالات ديگر محيى‌الدين راهنمايى مى‌كرده است. اين روش، حاكى از وسعت اطلاع و تسلط آنان در تدريس درس خود و اعتقاد به مفاهيم و اصول آن درس بوده است.
#میر سید علی همدانی علاوه بر شروح فصوص، به كتب شيخ اكبر آشنا بوده و در مواردى كه شيخ در فصوص، به كتاب فتوحات مكى اشاره مى‌كند، شارح با ذكر باب و فصل مطلب مورد نظر، جوينده را به اصل كتاب راهنمايى مى‌كند و خلاصه بحث مورد نظر را در جملاتى كم‌حجم و پرمعنى بيان مى‌كند (متن، ص 83 - 132) و چون اين‌گونه ارجاعات، در شروح ماقبل نيز مشاهده مى‌شود، به نظر مى‌آيد كه در دوره‌هاى نخستين تعليم و تعلم آثار و افكار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روش تدريس مدرسان، توأمان با ساير كتب و مقالات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بوده است و مدرس، در توضيح معضلات فصوص، شاگردان را به كتب و مقالات ديگر محيى‌الدين راهنمايى مى‌كرده است. اين روش، حاكى از وسعت اطلاع و تسلط آنان در تدريس درس خود و اعتقاد به مفاهيم و اصول آن درس بوده است.
#همدانی در شرح خود، نه تنها به شرح مصطلحات قوم توجهى عميق دارد، بلكه به شرح معضلات متن فصوص و عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] نيز توجهى خاص دارد:
#همدانی در شرح خود، نه تنها به شرح مصطلحات قوم توجهى عميق دارد، بلكه به شرح معضلات متن فصوص و عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] نيز توجهى خاص دارد:
الف) در مواردى واژه‌هاى اصطلاحى قرآن را با نظر مفسران قرآن شرح مى‌كند (حمد، ص 11 - 12؛ صلوات، ص 14؛ وراثت، ص 20).
#:الف) در مواردى واژه‌هاى اصطلاحى قرآن را با نظر مفسران قرآن شرح مى‌كند (حمد، ص 11 - 12؛ صلوات، ص 14؛ وراثت، ص 20).
 
#:ب) درباره فرق مترادفات معنوى در واژه‌ها توضيح مى‌دهد و كلام خود را به مباحث معانى و بيان مى‌كشاند (فرق جود و كرم، ص 15؛ نفث و روع، ص 18؛ مشيت و ارادت، ص 21؛ قدوس و سبوح، ص 101).
ب) درباره فرق مترادفات معنوى در واژه‌ها توضيح مى‌دهد و كلام خود را به مباحث معانى و بيان مى‌كشاند (فرق جود و كرم، ص 15؛ نفث و روع، ص 18؛ مشيت و ارادت، ص 21؛ قدوس و سبوح، ص 101).
#:ج) علت مجهول آوردن و يا علل آوردن فعلى را در باب خاصى توضيح مى‌دهد. (أريتها، ص 16).
 
#:د) به موارد صرفى و نحوى متن با آگاهى كامل اشاره مى‌كند و در روشن كردن معنى مى‌كوشد. (السمع و الطاعة منصوب است... ص 16).
ج) علت مجهول آوردن و يا علل آوردن فعلى را در باب خاصى توضيح مى‌دهد. (أريتها، ص 16).
#:ه‍) يكى از مشكلات فهم كتاب فصوص، مراجع ضماير است. شارح، در موارد ضرورى، مراجع ضماير را نشان مى‌دهد، مانند:
 
#:#ص 21: ضمير مؤنث در لا يبلغها و اعيانها عايد به اسماء است...
د) به موارد صرفى و نحوى متن با آگاهى كامل اشاره مى‌كند و در روشن كردن معنى مى‌كوشد. (السمع و الطاعة منصوب است... ص 16).
#:#ص 23: ضمير «له»، راجع به محل است...
 
#:#ص 27: ضمير ارواح، عايد به عالم است...
ه‍) يكى از مشكلات فهم كتاب فصوص، مراجع ضماير است. شارح، در موارد ضرورى، مراجع ضماير را نشان مى‌دهد، مانند:
#:#ص 30: ضمير در الا تراه، عايد است به انسان كامل...
 
#:#ص 33: ضمير در ذاته، راجع به احد است...
#ص 21: ضمير مؤنث در لا يبلغها و اعيانها عايد به اسماء است...
#:#ص 44: ضمير در فيه، راجع است به حادث...
#ص 23: ضمير «له»، راجع به محل است...
#:#ص 50: ضمير در هو، شايد كه عايد به عالم باشد...
#ص 27: ضمير ارواح، عايد به عالم است...
#:#ص 55: ضمير در «له»، عايد به عالم و ضمير در عنه...
#ص 30: ضمير در الا تراه، عايد است به انسان كامل...
#:و) گاه در توضيح جملات خبرى و شرطى، گره‌گشايى مى‌كند (ص 24، «و قد كان، به معنى حال است، جواب شرط مقدر است؛ يعنى اذا كان...»).
#ص 33: ضمير در ذاته، راجع به احد است...
#:ز) گاه احتمالات اعتبار جمله‌ها را در شرايط مختلف شرح داده و سپس نظر خود را بيان مى‌كند (ص 26، «اين جمله را سه اعتبار است...»؛ ص 27، «يعنى جمعيتى كه انسان راست، از سه جهت است...»).
#ص 44: ضمير در فيه، راجع است به حادث...
#:ح) بحث در معانى مفردات (ص 92، س 10، «با در بتقلب، به معنى مع است...»).
#ص 50: ضمير در هو، شايد كه عايد به عالم باشد...
#:ط) بحث در آراى محققان در نحوه استنباط معنى.
#ص 55: ضمير در «له»، عايد به عالم و ضمير در عنه...
#:ى) توضيحات شارح دانشمند با قراينى كه به دست مى‌دهد، بيان‌گر اين است كه نسخ متعددى در اختيار داشته است و در شرح كتاب فصوص، اكتفا به يك نسخه نكرده است (ص 26، «...و در بعضى نسخ است كه: و ان فيها فى ما تزعم الاهلية...»).
 
و) گاه در توضيح جملات خبرى و شرطى، گره‌گشايى مى‌كند (ص 24، «و قد كان، به معنى حال است، جواب شرط مقدر است؛ يعنى اذا كان...»).
 
ز) گاه احتمالات اعتبار جمله‌ها را در شرايط مختلف شرح داده و سپس نظر خود را بيان مى‌كند (ص 26، «اين جمله را سه اعتبار است...»؛ ص 27، «يعنى جمعيتى كه انسان راست، از سه جهت است...»).
 
ح) بحث در معانى مفردات (ص 92، س 10، «با در بتقلب، به معنى مع است...»).
 
ط) بحث در آراى محققان در نحوه استنباط معنى.
 
ى) توضيحات شارح دانشمند با قراينى كه به دست مى‌دهد، بيان‌گر اين است كه نسخ متعددى در اختيار داشته است و در شرح كتاب فصوص، اكتفا به يك نسخه نكرده است (ص 26، «...و در بعضى نسخ است كه: و ان فيها فى ما تزعم الاهلية...»).


موارد بالا نمونه‌اى است از مهارت و آگاهى [[همدانی، سید علی بن شهاب‌الدین|همدانی]] در حل مشكلات كتاب فصوص؛ هرچند در اين كار، شارحين ديگر نيز توجهى تام دارند، ولى با مقايسه موارد مشابه، لطف بيان و سلاست گفتار و باريك‌انديشى [[همدانی، سید علی بن شهاب‌الدین|همدانی]] چيز ديگرى است.
موارد بالا نمونه‌اى است از مهارت و آگاهى [[همدانی، سید علی بن شهاب‌الدین|همدانی]] در حل مشكلات كتاب فصوص؛ هرچند در اين كار، شارحين ديگر نيز توجهى تام دارند، ولى با مقايسه موارد مشابه، لطف بيان و سلاست گفتار و باريك‌انديشى [[همدانی، سید علی بن شهاب‌الدین|همدانی]] چيز ديگرى است.