مرآت المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌'
جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌')
 
خط ۳۴: خط ۳۴:




'''مرآت المعاني''' به انضمام گزيده «سير العارفين»، به زبان فارسى، از حامد [[جمالی دهلوی، حامد بن فضل‌الله|جمالى دهلوى]] است. اولى، منظوم و از نوع تعريف‌نامه‌هايى است كه پاره‌اى از صوفيان، در باب تعريف الفاظ و اصطلاحات شعر صوفيانه پارسى، نظير زلف و روى، چشم و ابرو، خط و خال، مى و ميخانه و خرابات و... نوشته‌اند و دومى، منثور و اولياءنامه‌اى است همانند«تذكرة الاولياء»، در شرح حال برخى از مشايخ صوفيه.
'''مرآت المعاني''' به انضمام گزيده «سير العارفين»، به زبان فارسى، از حامد [[جمالی دهلوی، حامد بن فضل‌الله|جمالى دهلوى]] است. اولى، منظوم و از نوع تعريف‌نامه‌هايى است كه پاره‌اى از صوفيان، در باب تعريف الفاظ و اصطلاحات شعر صوفيانه پارسى، نظير زلف و روى، چشم و ابرو، خط و خال، مى‌و ميخانه و خرابات و... نوشته‌اند و دومى، منثور و اولياءنامه‌اى است همانند«تذكرة الاولياء»، در شرح حال برخى از مشايخ صوفيه.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۴۶: خط ۴۶:
اين يك دسته از الفاظى است كه جمالى درباره معانى رمزى آنها توضيح داده است.
اين يك دسته از الفاظى است كه جمالى درباره معانى رمزى آنها توضيح داده است.


دسته دوم، الفاظى است كه به مى‌خانه و مى‌خوارى مربوط مى‌شود؛ از جمله ساقى و جام و مى و باده و شراب و مى‌فروش و رند و قلاش. دسته سوم، الفاظ مربوط به بت‌پرستى است؛ از جمله بت و بت‌خانه و زنار و كفر. دسته چهارم، الفاظى است كه به احوال و مقامات مربوط مى‌شود و جزو اصطلاحات كلاسيك تصوف است؛ از قبيل صبر و شكر و تسليم و رضا و سكر و صحو و قرب و بعد. در ضمن، درباره معانى پاره‌اى از اصطلاحات و تعابير صوفيانه ديگر، مانند شاهدبازى، شاهدپرستى، سلامت و ملامت و هم‌چنين بعضى از مسائل عرفانى، مانند برترى ولايت از نبوت، توضيح داده است. جمالى همه اين الفاظ و اصطلاحات را، «اصطلاح صوفيان» مى‌نامد.
دسته دوم، الفاظى است كه به مى‌خانه و مى‌خوارى مربوط مى‌شود؛ از جمله ساقى و جام و مى‌و باده و شراب و مى‌فروش و رند و قلاش. دسته سوم، الفاظ مربوط به بت‌پرستى است؛ از جمله بت و بت‌خانه و زنار و كفر. دسته چهارم، الفاظى است كه به احوال و مقامات مربوط مى‌شود و جزو اصطلاحات كلاسيك تصوف است؛ از قبيل صبر و شكر و تسليم و رضا و سكر و صحو و قرب و بعد. در ضمن، درباره معانى پاره‌اى از اصطلاحات و تعابير صوفيانه ديگر، مانند شاهدبازى، شاهدپرستى، سلامت و ملامت و هم‌چنين بعضى از مسائل عرفانى، مانند برترى ولايت از نبوت، توضيح داده است. جمالى همه اين الفاظ و اصطلاحات را، «اصطلاح صوفيان» مى‌نامد.


جمالى، روشى را كه براى بيان معناى هر لفظ و اصطلاح در پيش مى‌گيرد، اين است كه ارتباط آن را با الفاظ ديگر نيز ملحوظ مى‌كند؛ به عبارت ديگر، در مورد اعضاى صورت و بدن معشوق، هر عضوى را نه به تنهايى و استقلال، بلكه همراه با اعضاى ديگر و در يك مجموعه در نظر مى‌گيرد؛ همان‌گونه كه در واقع و نفس الامر چنين است؛ مثلاً در هنگام بيان معناى روى، نقش زلف و هم‌چنين اجزاى چهره؛ يعنى چشم و ابرو و خط و خال را نيز در نظر مى‌گيرد؛ حتى خود چشم را هم وقتى مى‌خواهد بررسى كند، پس از بيان معناى آن، به معناى مژگان و غمزه و حتى حالت‌هاى خواب و مستى كه به چشم، دست مى‌دهد، اشاره مى‌كند.
جمالى، روشى را كه براى بيان معناى هر لفظ و اصطلاح در پيش مى‌گيرد، اين است كه ارتباط آن را با الفاظ ديگر نيز ملحوظ مى‌كند؛ به عبارت ديگر، در مورد اعضاى صورت و بدن معشوق، هر عضوى را نه به تنهايى و استقلال، بلكه همراه با اعضاى ديگر و در يك مجموعه در نظر مى‌گيرد؛ همان‌گونه كه در واقع و نفس الامر چنين است؛ مثلاً در هنگام بيان معناى روى، نقش زلف و هم‌چنين اجزاى چهره؛ يعنى چشم و ابرو و خط و خال را نيز در نظر مى‌گيرد؛ حتى خود چشم را هم وقتى مى‌خواهد بررسى كند، پس از بيان معناى آن، به معناى مژگان و غمزه و حتى حالت‌هاى خواب و مستى كه به چشم، دست مى‌دهد، اشاره مى‌كند.
خط ۵۸: خط ۵۸:
علاوه بر اينكه جمالى سعى كرده است، هر عضو اصلى را با اعضاى فرعى و حالت‌هاى آن عضو در نظر گيرد، تعداد اعضايى هم كه در اين مثنوى ذكر كرده است، از رسائل مشابه؛ مثلاً«گلشن راز» [[شبستری، محمود|شبسترى]] و «مرآت عشاق» و «رشف الالحاظ فى كشف الالفاظ» بيشتر است.
علاوه بر اينكه جمالى سعى كرده است، هر عضو اصلى را با اعضاى فرعى و حالت‌هاى آن عضو در نظر گيرد، تعداد اعضايى هم كه در اين مثنوى ذكر كرده است، از رسائل مشابه؛ مثلاً«گلشن راز» [[شبستری، محمود|شبسترى]] و «مرآت عشاق» و «رشف الالحاظ فى كشف الالفاظ» بيشتر است.


علاوه بر روى و اسامى وابسته بدان؛ يعنى زلف و خط و خال و چشم و ابرو و دهان و لب، ساعد و دست و انگشتان آن، قامت و سايه آن، پاى و انگشتان آن و ميان معشوق كه همچون موى باريك است، شرح داده شده است. در مورد الفاظ ديگرى كه در غزل صوفيانه پارسى به كار مى‌رود، مانند كفر و بت و بت‌خانه و مى و مى‌خانه و شراب و ساقى و... نيز اين حكم تا حدودى صادق است.
علاوه بر روى و اسامى وابسته بدان؛ يعنى زلف و خط و خال و چشم و ابرو و دهان و لب، ساعد و دست و انگشتان آن، قامت و سايه آن، پاى و انگشتان آن و ميان معشوق كه همچون موى باريك است، شرح داده شده است. در مورد الفاظ ديگرى كه در غزل صوفيانه پارسى به كار مى‌رود، مانند كفر و بت و بت‌خانه و مى‌و مى‌خانه و شراب و ساقى و... نيز اين حكم تا حدودى صادق است.


«سير العارفين» كه مصحح آن را به كتاب ملحق نموده است، در واقع اولياءنامه‌اى است همانند«[[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الاولياء]]» [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريدالدين عطار نيشابورى]] كه جمالى آن را در شرح احوال 13 تن از مشايخ صوفى هند، در حدود سال 940ق، نوشته است.
«سير العارفين» كه مصحح آن را به كتاب ملحق نموده است، در واقع اولياءنامه‌اى است همانند«[[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الاولياء]]» [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريدالدين عطار نيشابورى]] كه جمالى آن را در شرح احوال 13 تن از مشايخ صوفى هند، در حدود سال 940ق، نوشته است.