پرش به محتوا

التبيان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۵: خط ۴۵:
'''التِبيان فى تفسير القرآن'''، تفسيرى از [[طوسی، محمد بن حسن |محمد بن حسن طوسى]]، معروف به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، فقيه و محدّث و متكلم نامور امامى قرن پنجم.
'''التِبيان فى تفسير القرآن'''، تفسيرى از [[طوسی، محمد بن حسن |محمد بن حسن طوسى]]، معروف به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، فقيه و محدّث و متكلم نامور امامى قرن پنجم.


اين كتاب اولين تفسير كامل شيعى از قرآن كريم است كه مفسر آن، علاوه بر نقل روايات مأثور، با تكيه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزيابى آراى تفسيرى گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازينرو اين تفسير جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسير قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانى و بيان و حديث و فقه و كلام و تاريخ است (صدر، ص 339). [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] خود در كتاب فهرست (ص 288) مى‌گويد كه كتابى بى‌نظير در تفسير قرآن دارد (براى داورى‌هاى علماى قديم و جديد طبرسى، ج 1، مقدمه، ص 75؛ بحر العلوم، ج 3، ص 228؛ آقا بزرگ طهرانى، ج 3، ص 328؛ حكيم، ص 310-312). پيش از اين تفسير، مفسران شيعه تنها به نقل روايات از صحابه يا ائمه عليهم السلام و نيز اشاره به برخى نكات لغوى و گاه نقل اسرائيليات پرداخته‌اند (براى نمونه تفسير فرات كوفى، تفسير عياشى، تفسير على بن ابراهيم قمى). از ميان مفسران اهل سنّت نيز تنها [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (متوفى 310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب رواياتى كه از نظر او اصحّ روايات بوده، پرداخته است (آل ياسين، ج 2، ص 23-25).
اين كتاب اولين تفسير كامل شيعى از قرآن كريم است كه مفسر آن، علاوه بر نقل روايات مأثور، با تكيه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزيابى آراى تفسيرى گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازينرو اين تفسير جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسير قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانى و بيان و حديث و فقه و كلام و تاريخ است (صدر، ص 339). [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] خود در كتاب فهرست (ص 288) مى‌گويد كه كتابى بى‌نظير در تفسير قرآن دارد (براى داورى‌هاى علماى قديم و جديد طبرسى، ج 1، مقدمه، ص 75؛ بحر العلوم، ج 3، ص 228؛ آقا بزرگ طهرانى، ج 3، ص 328؛ حكيم، ص 310-312). پيش از اين تفسير، مفسران شيعه تنها به نقل روايات از صحابه يا ائمه عليهم السلام و نيز اشاره به برخى نكات لغوى و گاه نقل اسرائيليات پرداخته‌اند (براى نمونه تفسير فرات كوفى، تفسير عياشى، تفسير على بن ابراهيم قمى). از ميان مفسران اهل سنّت نيز تنها [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (متوفى 310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب رواياتى كه از نظر او اصحّ روايات بوده، پرداخته است (آل ياسين، ج 2، ص 23-25).


==ساختار و گزارش محتوا==
==ساختار و گزارش محتوا==
خط ۵۳: خط ۵۳:
[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مقدمۀ التبيان، با اشاره به انگيزۀ خويش از نوشتن اين تفسير، مى‌گويد كه هيچ يك از علماى شيعه را نديده است كه كتابى در تفسير تمام قرآن و مشتمل بر همۀ انواع علوم و معانى آن نوشته باشد؛ تنها برخى از ايشان به ذكر روايات موجود در كتب حديثى پرداخته‌اند، بى‌آنكه استقصا كنند يا در تفسير مبهمات آن بكوشند.
[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مقدمۀ التبيان، با اشاره به انگيزۀ خويش از نوشتن اين تفسير، مى‌گويد كه هيچ يك از علماى شيعه را نديده است كه كتابى در تفسير تمام قرآن و مشتمل بر همۀ انواع علوم و معانى آن نوشته باشد؛ تنها برخى از ايشان به ذكر روايات موجود در كتب حديثى پرداخته‌اند، بى‌آنكه استقصا كنند يا در تفسير مبهمات آن بكوشند.


وى عالمان اهل سنّت را در اين موضوع به سه دسته تقسيم مى‌كند: كسانى چون [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] كه به تطويل هر سخن منقولى را در تفسير قرآن گرد آورده‌اند؛ كسانى كه به اختصار تنها به تفسير الفاظ غريب و مشكل قرآن پرداخته‌اند؛ و كسانى كه راه ميانه پيموده‌اند و بيشتر به علومى توجه كرده‌اند كه خود در آن تبحر داشته‌اند؛ مثلا زجّاج و فرّاء به صرف و نحو، مفضّل بن سلمة به واژگان و اشتقاق الفاظ، ابو على جبّائى به كلام و ابو القاسم بلخى به فقه توجه كرده‌اند. طوسى فقط تفسير ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى (متوفى 320) و على بن عيسى رمّانى (متوفى 384)، هر دو از علماى معتزله، را بهترين مى‌داند؛ اما تذكر مى‌دهد كه ايشان نيز گاه به امور غير ضرورى پرداخته‌اند (براى موارد نقل [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از تفسير ابو مسلم غياثى کرمانى، جاهاى متعدد؛ براى تشابه ميان بخش‌هايى از تفسير التبيان و تفسير رمّانى آيت اللّه زاده شيرازى، ج 2، ص 486-488).
وى عالمان اهل سنّت را در اين موضوع به سه دسته تقسيم مى‌كند: كسانى چون [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] كه به تطويل هر سخن منقولى را در تفسير قرآن گرد آورده‌اند؛ كسانى كه به اختصار تنها به تفسير الفاظ غريب و مشكل قرآن پرداخته‌اند؛ و كسانى كه راه ميانه پيموده‌اند و بيشتر به علومى توجه كرده‌اند كه خود در آن تبحر داشته‌اند؛ مثلا زجّاج و فرّاء به صرف و نحو، مفضّل بن سلمة به واژگان و اشتقاق الفاظ، ابو على جبّائى به كلام و ابو القاسم بلخى به فقه توجه كرده‌اند. طوسى فقط تفسير ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى (متوفى 320) و على بن عيسى رمّانى (متوفى 384)، هر دو از علماى معتزله، را بهترين مى‌داند؛ اما تذكر مى‌دهد كه ايشان نيز گاه به امور غير ضرورى پرداخته‌اند (براى موارد نقل [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از تفسير ابو مسلم غياثى کرمانى، جاهاى متعدد؛ براى تشابه ميان بخش‌هايى از تفسير التبيان و تفسير رمّانى آيت اللّه زاده شيرازى، ج 2، ص 486-488).


بنابراين وى مى‌كوشد كه تفسيرش به اختصار همۀ فنون و علوم قرآنى را در بر گيرد، متشابهات قرآن را توضيح دهد، مباحث كلامى در رد مجبّره و مشبّهه و مجسّمه و جز ايشان را بيان و ادلۀ علماى شيعه بر حقانيت اصول و فروع مذهبشان را با استناد به آيات قرآن بازگو كند (التبيان، ج 1، مقدمه، ص 1-2).
بنابراين وى مى‌كوشد كه تفسيرش به اختصار همۀ فنون و علوم قرآنى را در بر گيرد، متشابهات قرآن را توضيح دهد، مباحث كلامى در رد مجبّره و مشبّهه و مجسّمه و جز ايشان را بيان و ادلۀ علماى شيعه بر حقانيت اصول و فروع مذهبشان را با استناد به آيات قرآن بازگو كند (التبيان، ج 1، مقدمه، ص 1-2).
خط ۶۴: خط ۶۴:
#آياتى كه ظاهرشان با معناى درونى آنها يكى است و هر كس با زبان عربى آشنا باشد، معنا را درمى‌يابد، مانند حرمت قتل نفس در آيۀ 151 سورۀ انعام؛
#آياتى كه ظاهرشان با معناى درونى آنها يكى است و هر كس با زبان عربى آشنا باشد، معنا را درمى‌يابد، مانند حرمت قتل نفس در آيۀ 151 سورۀ انعام؛
#آيات مجمل كه ظاهرشان حاكى از تفصيل معنايشان نيست، مانند كيفيت اجراى جزئيات مناسك حج در آيۀ 91 سورۀ آل عمران، معناى اين آيات را تنها بايد از بيانات پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام به دست آورد و در اين موارد نمى‌توان تفسير به رأى كرد يا از ديگر مفسران تقليد كرد، مگر آنكه نظر مفسران مورد اجماع باشد؛
#آيات مجمل كه ظاهرشان حاكى از تفصيل معنايشان نيست، مانند كيفيت اجراى جزئيات مناسك حج در آيۀ 91 سورۀ آل عمران، معناى اين آيات را تنها بايد از بيانات پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام به دست آورد و در اين موارد نمى‌توان تفسير به رأى كرد يا از ديگر مفسران تقليد كرد، مگر آنكه نظر مفسران مورد اجماع باشد؛
#آياتى كه در آنها واژه‌اى داراى دو يا چند معناى محتمل است. در اينجا اگر دليلى از جانب پيامبر يا امام معصوم يا دليل عقلى بر صحت يكى از اين معانى نداشتيم، تنها بايد بگوييم كه ظاهر آيه چند وجه مختلف را محتمل كرده است (ج 1، مقدمه، ص 4-6). وى تأكيد مى‌كند كه تقليد از هيچ مفسرى روا نيست و در پذيرفتن هر تفسير يا تأويلى بايد به ادلۀ عقلى يا شرعى رجوع كرد، ليكن به هيچ روى خبر واحد را از جمله ادلۀ شرعى در تفسير قرآن نمى‌داند (همان، مقدمه، ص 6-7). اين تقسيمات از جهات فراوانى به تقسيم بندى تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (ج 1، ص 25-26) شبيه است و منبع آن نيز روايتى منسوب به ابن عباس است (براى متن روايت زركشى، ج 2، ص 164).
#آياتى كه در آنها واژه‌اى داراى دو يا چند معناى محتمل است. در اينجا اگر دليلى از جانب پيامبر يا امام معصوم يا دليل عقلى بر صحت يكى از اين معانى نداشتيم، تنها بايد بگوييم كه ظاهر آيه چند وجه مختلف را محتمل كرده است (ج 1، مقدمه، ص 4-6). وى تأكيد مى‌كند كه تقليد از هيچ مفسرى روا نيست و در پذيرفتن هر تفسير يا تأويلى بايد به ادلۀ عقلى يا شرعى رجوع كرد، ليكن به هيچ روى خبر واحد را از جمله ادلۀ شرعى در تفسير قرآن نمى‌داند (همان، مقدمه، ص 6-7). اين تقسيمات از جهات فراوانى به تقسيم بندى تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (ج 1، ص 25-26) شبيه است و منبع آن نيز روايتى منسوب به ابن عباس است (براى متن روايت زركشى، ج 2، ص 164).


پس از اين مطلب، سه بحث مهم ديگر مى‌آيد. نخست طوسى روايات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (احرف سبعه) را خبر واحد و غير قطعى مى‌داند و پس از ذكر ديدگاههاى مختلف دانشمندان اسلامى، در توجيه آنها مى‌گويد كه به فرض صحت اين روايات، بهترين توجيه آن است كه مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبيل اختلاف در حروف كلمه، اعراب و تقديم و تأخير كلمه، بدانيم (قس زركشى، ج 1، ص 334-336)؛ زيرا ائمۀ شيعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائت‌هاى مختلف قرّاء جايز شمرده‌اند (التبيان، ج 1، مقدمه، ص 7-8). ظاهرا هيچ يك از علماى شيعه و اهل سنّت تاكنون به اين وجه اشاره نكرده‌اند، زيرا آن روايات، به هر معنايى كه باشند، با قرائت‌هاى هفت‌گانه پيوند ندارند (البيان فى تفسير القرآن) و اين توجيه نيز با موضوع جواز خواندن قرآن مطابق با قرائت‌هاى مختلف قرّاء ارتباط روشنى ندارد. طوسى سپس به تقسيم آيات محكم و متشابه پرداخته و دلايل و فوايدى بر وجود آيات متشابه در قرآن ذكر كرده است. موضوع نسخ آيات قرآن آخرين مبحثى است كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مقدمه به تفصيل به آن پرداخته است. وى با رد ادلۀ مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهى و اخبار قرآن، ممكن و واقع شده مى‌داند و با ذكر تقسيم‌بندى مشهور نسخ (نسخ حكم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حكم و نسخ حكم و تلاوت) دو نوع اول را مى‌پذيرد (ج 1، مقدمه، ص 9-13؛قس ج 1، ص 393-394 كه هر سه گونه نسخ را ممكن و سومى را غير واقع مى‌شمارد)، اما فقيهان و مفسران اماميه غالبا فقط امكان و وقوع نوع اول را مى‌پذيرند و امكان نوع دوم و سوم را مستلزم تحريف قرآن مى‌دانند (براى نمونه خوئى، ص 205-207، 285-286).
پس از اين مطلب، سه بحث مهم ديگر مى‌آيد. نخست طوسى روايات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (احرف سبعه) را خبر واحد و غير قطعى مى‌داند و پس از ذكر ديدگاههاى مختلف دانشمندان اسلامى، در توجيه آنها مى‌گويد كه به فرض صحت اين روايات، بهترين توجيه آن است كه مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبيل اختلاف در حروف كلمه، اعراب و تقديم و تأخير كلمه، بدانيم (قس زركشى، ج 1، ص 334-336)؛ زيرا ائمۀ شيعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائت‌هاى مختلف قرّاء جايز شمرده‌اند (التبيان، ج 1، مقدمه، ص 7-8). ظاهرا هيچ يك از علماى شيعه و اهل سنّت تاكنون به اين وجه اشاره نكرده‌اند، زيرا آن روايات، به هر معنايى كه باشند، با قرائت‌هاى هفت‌گانه پيوند ندارند (البيان فى تفسير القرآن) و اين توجيه نيز با موضوع جواز خواندن قرآن مطابق با قرائت‌هاى مختلف قرّاء ارتباط روشنى ندارد. طوسى سپس به تقسيم آيات محكم و متشابه پرداخته و دلايل و فوايدى بر وجود آيات متشابه در قرآن ذكر كرده است. موضوع نسخ آيات قرآن آخرين مبحثى است كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مقدمه به تفصيل به آن پرداخته است. وى با رد ادلۀ مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهى و اخبار قرآن، ممكن و واقع شده مى‌داند و با ذكر تقسيم‌بندى مشهور نسخ (نسخ حكم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حكم و نسخ حكم و تلاوت) دو نوع اول را مى‌پذيرد (ج 1، مقدمه، ص 9-13؛قس ج 1، ص 393-394 كه هر سه گونه نسخ را ممكن و سومى را غير واقع مى‌شمارد)، اما فقيهان و مفسران اماميه غالبا فقط امكان و وقوع نوع اول را مى‌پذيرند و امكان نوع دوم و سوم را مستلزم تحريف قرآن مى‌دانند (براى نمونه خوئى، ص 205-207، 285-286).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش