۱۰۸٬۹۴۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
فصل سوم تحلیلی دربارۀ مرگ، بهمثابۀ حالتی از هشیاری ارائه میدهد؛ همانگونه که [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] دربارۀ آن بحث کرده است. او در «تمهیدات» توضیح میدهد که او مرگ را در عین زندهبودن تجربه کرده و این وضعیت را «مرگ معنوی» نامیده است. در این زمینه درک [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] از مرگ با تفسیر کلاسیک اسلام از مرگ همخوانی ندارد. «تمهیدات» متن اساسی در پژوهش این کتاب بوده است؛ زیرا این اثر بر طرز تلقی [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] از مرگ معنوی و معرفتشناسی انواری متمرکز است که پس از تجربۀ این نوع مرگ راه سالک را روشن میکند. | فصل سوم تحلیلی دربارۀ مرگ، بهمثابۀ حالتی از هشیاری ارائه میدهد؛ همانگونه که [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] دربارۀ آن بحث کرده است. او در «تمهیدات» توضیح میدهد که او مرگ را در عین زندهبودن تجربه کرده و این وضعیت را «مرگ معنوی» نامیده است. در این زمینه درک [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] از مرگ با تفسیر کلاسیک اسلام از مرگ همخوانی ندارد. «تمهیدات» متن اساسی در پژوهش این کتاب بوده است؛ زیرا این اثر بر طرز تلقی [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] از مرگ معنوی و معرفتشناسی انواری متمرکز است که پس از تجربۀ این نوع مرگ راه سالک را روشن میکند. | ||
[[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] از طریق مبحث معاد و آخرت که در یک دوگانگی ساختاریافته ریشه دارد، دربارۀ مرگ، عالم غیب و هوشیاری بحث میکند. فصل چهارم به این موضوع میپردازد و بحث عینالقضات دربارۀ طیف انواری که در خلال عوالم خاص تجربه، دیده است را مورد بررسی قرار میدهد. این انوار با ورود سالک به عالم مرگ قابل تشخیص میشوند و حامل صفات «لطف» و «قهر» را از طریق انوار محمد (ص) و شیطان حمل میکنند. این انوار و مجاورت آنها با یکدیگر از اسراری هستند که بر سالک آشکار میشوند. | [[عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد|عینالقضات]] از طریق مبحث معاد و آخرت که در یک دوگانگی ساختاریافته ریشه دارد، دربارۀ مرگ، عالم غیب و هوشیاری بحث میکند. فصل چهارم به این موضوع میپردازد و بحث عینالقضات دربارۀ طیف انواری که در خلال عوالم خاص تجربه، دیده است را مورد بررسی قرار میدهد. این انوار با ورود سالک به عالم مرگ قابل تشخیص میشوند و حامل صفات «لطف» و «قهر» را از طریق انوار محمد(ص) و شیطان حمل میکنند. این انوار و مجاورت آنها با یکدیگر از اسراری هستند که بر سالک آشکار میشوند. | ||
فصل پنجم پذیرفتهشدن عینالقضات در میان معاصرین و اخلاف او را ارزیابی میکند. مباحث او دربارۀ صفات خدا و جایگاه سالک در ارتباط با انوار، درک او از مرگ را بهعنوان نوعی از خودشناسی میرساند. دیدگاههای او دربارۀ آخرت و غیب مورد استناد عرفای پس از خود قرار گرفته است. | فصل پنجم پذیرفتهشدن عینالقضات در میان معاصرین و اخلاف او را ارزیابی میکند. مباحث او دربارۀ صفات خدا و جایگاه سالک در ارتباط با انوار، درک او از مرگ را بهعنوان نوعی از خودشناسی میرساند. دیدگاههای او دربارۀ آخرت و غیب مورد استناد عرفای پس از خود قرار گرفته است. |