۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'میشود' به 'میشود') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'کاشانی، عبدالرزاق' به 'عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
====گفتار دوم: تأثیر ابن عربی در عارفان بعد و ذکر عدهای از تابعان و شارحان او==== | ====گفتار دوم: تأثیر ابن عربی در عارفان بعد و ذکر عدهای از تابعان و شارحان او==== | ||
تردیدی نیست که اندیشههای [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در زمان حیات و بعدازآن، جریان تصوف و عرفان اسلامی را سخت تحت تأثیر خود قرار داد و این مطلب از فراوانی آثار و کثرت موافقان و مخالفان او بهخوبی آشکار می-شود. عده بسیاری از اندیشمندان و عارفان با نظر تحسین به ابن-عربی نگریسته و با ذوق و شوق فراوان به آموزش و ترویج عرفان وحدت وجودی او اهتمام ورزیدهاند. شارحان و تابعان ابن عربی فراوانند که برخی از آنان عبارتند از: صدرالدین قونوی، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقی]]، [[تلمسانی، سلیمان بن علی|عفیفالدین تلمسانی]]، [[جندی، مؤیدالدین محمود|مؤیدالدین جندی]]، [[سعیدالدین فرغانی]]، [[ | تردیدی نیست که اندیشههای [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در زمان حیات و بعدازآن، جریان تصوف و عرفان اسلامی را سخت تحت تأثیر خود قرار داد و این مطلب از فراوانی آثار و کثرت موافقان و مخالفان او بهخوبی آشکار می-شود. عده بسیاری از اندیشمندان و عارفان با نظر تحسین به ابن-عربی نگریسته و با ذوق و شوق فراوان به آموزش و ترویج عرفان وحدت وجودی او اهتمام ورزیدهاند. شارحان و تابعان ابن عربی فراوانند که برخی از آنان عبارتند از: صدرالدین قونوی، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقی]]، [[تلمسانی، سلیمان بن علی|عفیفالدین تلمسانی]]، [[جندی، مؤیدالدین محمود|مؤیدالدین جندی]]، [[سعیدالدین فرغانی]]، [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین|عبدالرزاق کاشانی]]، [[آملی، سید حیدر|سید حیدر آملی]]، [[نعمتالله ولی|شاه نعمتالله ولی]]، [[ترکه اصفهانی، علی بن محمد|صائنالدین ابن ترکه]]، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامی]]، [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالکریم جیلی]]، [[ابن ابیجمهور، محمد بن زینالدین|ابن ابیجمهور احسائی]]، آقا [[قمشهای، محمدرضا|محمدرضا قمشهای]]. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] طریقت خاصّی داشت که به طریقت اکبریه معروف شده است و بر خلاف نظر خاورشناس [[لوشاتلیه]]؛ شاخهای از طریقت قادریه نیست. تقریباً همه سلسلههای مهم تصوف –مانند شاذلیه، نقشبندیه، نعمة اللهیه، نوربخشیه و ذهبیه- بعد از ابن عربی پیشوایی او را در طریقت پذیرفته و آداب و قواعدش را رعایت کردهاند.<ref>همان، ص 577 -622</ref> | ||
نکته پایانی: به نظر میرسد نظر نویسنده درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] تغییر کرده، زیرا در مقدمه بر چاپ سوم که در سال 1366ش نوشته او را «ولیّ بزرگی از اولیاء الله و فقیه آگاهی از فقهای اسلام» شمرده که دامن پاکش به «لوث معصیت و عدم رعایت شریعت و بیوفایی در حقّ دوستان» آلوده نگشته و همواره اعتقادی راسخ به شریعت محمدی ص داشته و رعایت آن را واجب دانسته (ص هجدهم- نوزدهم)؛ ولی در چاپ چهارم که حدود ده سال بعد منتشر شده (1375ش)، بعد از گزارش تکفیر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] توسط عده کثیری از فقهای زمانش، این گزارش را تأیید و بعد بهطور قاطع اظهار نظر کرده که «او یک صوفی وحدت وجودی است که احیاناً به وحدت ادیان نیز تفوّه کرده است، نه متعبد متشرع و متقید به کتاب و سنت که موبهمو ظاهر شرع را رعایت نماید و سخنی بر خلاف آن نگوید، ولی درعینحال آن طوری هم که مخالفانش پنداشتهاند ملحد و منکر کتب و ادیان و شرایع آسمانی از جمله دین مبین اسلام نبوده است».<ref>همان، ص523- 524</ref> | نکته پایانی: به نظر میرسد نظر نویسنده درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] تغییر کرده، زیرا در مقدمه بر چاپ سوم که در سال 1366ش نوشته او را «ولیّ بزرگی از اولیاء الله و فقیه آگاهی از فقهای اسلام» شمرده که دامن پاکش به «لوث معصیت و عدم رعایت شریعت و بیوفایی در حقّ دوستان» آلوده نگشته و همواره اعتقادی راسخ به شریعت محمدی ص داشته و رعایت آن را واجب دانسته (ص هجدهم- نوزدهم)؛ ولی در چاپ چهارم که حدود ده سال بعد منتشر شده (1375ش)، بعد از گزارش تکفیر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] توسط عده کثیری از فقهای زمانش، این گزارش را تأیید و بعد بهطور قاطع اظهار نظر کرده که «او یک صوفی وحدت وجودی است که احیاناً به وحدت ادیان نیز تفوّه کرده است، نه متعبد متشرع و متقید به کتاب و سنت که موبهمو ظاهر شرع را رعایت نماید و سخنی بر خلاف آن نگوید، ولی درعینحال آن طوری هم که مخالفانش پنداشتهاند ملحد و منکر کتب و ادیان و شرایع آسمانی از جمله دین مبین اسلام نبوده است».<ref>همان، ص523- 524</ref> |