۱۰۹٬۲۵۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
ابن باکویه در جوانى در حلقه مریدان و شاگردان شیخ ابوعبدالله ابن خفیف درآمد و پس از وفات شیخ (371ق/981م) به سیر آفاق و سیاحت کشورهای مختلف پرداخت و حکایات و روایات بسیاری در احوال و اقوال مشایخ صوفیه گردآورد. گفتهاند که او در شیراز، متنبى را ملاقات کرده و اشعار او را از خود وی شنیده است. او پس از سیر و سیاحت در کشورهای شرقى اسلامى، سرانجام به نیشابور آمد و در خانقاه [[سلمی، محمد بن حسین|ابوعبدالرحمان سلمى]] اقامت گزید. و پس از مرگ [[سلمی، محمد بن حسین|سلمى]] (412ق/1021م) پیر خانقاه او شد. | ابن باکویه در جوانى در حلقه مریدان و شاگردان شیخ ابوعبدالله ابن خفیف درآمد و پس از وفات شیخ (371ق/981م) به سیر آفاق و سیاحت کشورهای مختلف پرداخت و حکایات و روایات بسیاری در احوال و اقوال مشایخ صوفیه گردآورد. گفتهاند که او در شیراز، متنبى را ملاقات کرده و اشعار او را از خود وی شنیده است. او پس از سیر و سیاحت در کشورهای شرقى اسلامى، سرانجام به نیشابور آمد و در خانقاه [[سلمی، محمد بن حسین|ابوعبدالرحمان سلمى]] اقامت گزید. و پس از مرگ [[سلمی، محمد بن حسین|سلمى]] (412ق/1021م) پیر خانقاه او شد. | ||
ابن باکویه در نیشابور با [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]] و شیخ [[ابوسعید ابوالخیر]] مصاحب بوده است. وی ابتدا [[ابوسعید ابوالخیر]] و آیین سماع او را منکر بود، اما پس از دیدن کراماتى از شیخ، نسبت به او ارادتى تمام یافت. ابن باکویه مدتى با شیخ [[ابوالعباس نهاوندی]] نیز مصاحب بوده و شیخ، او را بزرگ داشته و به فضل و کمال او اعتراف نموده است. [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] نیز از معتقدان وی بوده و در نیشابور در خانقاه او توقف مىکرده است. | ابن باکویه در نیشابور با [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]] و شیخ [[ابوسعید ابوالخیر]] مصاحب بوده است. وی ابتدا [[ابوسعید ابوالخیر]] و آیین سماع او را منکر بود، اما پس از دیدن کراماتى از شیخ، نسبت به او ارادتى تمام یافت. ابن باکویه مدتى با شیخ [[ابوالعباس نهاوندی]] نیز مصاحب بوده و شیخ، او را بزرگ داشته و به فضل و کمال او اعتراف نموده است. [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] نیز از معتقدان وی بوده و در نیشابور در خانقاه او توقف مىکرده است. | ||
==جایگاه علمی== | |||
ابن باکویه در علوم مختلف متبحر بوده و بهویژه در استماع و نقل حدیث و آشنایى با حکایات و سیرههای مشایخ طریقت، شهرتى تمام داشته است. | |||
==وفات== | ==وفات== | ||
ابن باکویه در سال 428ق در نیشابور وفات یافت. | ابن باکویه در سال 428ق در نیشابور وفات یافت. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۳: | ||
در تحقیقات متأخر مقاله استاد زریاب خویی در دانشنامۀ جهان اسلام اين اشتباه را متذكر شده و اطلاعات نسبت جامعی در مورد شخصیت ابن باکویه ارائه کرده است.<ref>ر.ک: زریاب، عباس، ج2، ص14-15</ref> با این حال مقاله دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در مورد ابن باکویه تحت تأثیر نفحات و منابع متأخّر بین ابن باکویه و باباکوهی خلط کرده است.<ref>ر.ک: لاشیء، حسین، ج3، ص91-92</ref><ref>ر.ک: راشدینیا، اکبر، ص17</ref> | در تحقیقات متأخر مقاله استاد زریاب خویی در دانشنامۀ جهان اسلام اين اشتباه را متذكر شده و اطلاعات نسبت جامعی در مورد شخصیت ابن باکویه ارائه کرده است.<ref>ر.ک: زریاب، عباس، ج2، ص14-15</ref> با این حال مقاله دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در مورد ابن باکویه تحت تأثیر نفحات و منابع متأخّر بین ابن باکویه و باباکوهی خلط کرده است.<ref>ر.ک: لاشیء، حسین، ج3، ص91-92</ref><ref>ر.ک: راشدینیا، اکبر، ص17</ref> | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
#حکایات الصوفیه: بیشک مهمترین اثر ابن باکویه کتاب حکایات الصوفیه بوده است. | #حکایات الصوفیه: بیشک مهمترین اثر ابن باکویه کتاب حکایات الصوفیه بوده است. | ||
#احادیث ابن باکویه: در بعضی از منابع گزارش شده که ابن باکویه احادیٹ بسیاری را نیز افزون بر حکایات صوفیه سماع کرده و از او آثاری با عنوان (اجزاء أبیعبدالله بن باکویه) به جای مانده است. از خواجه عبدالله انصاری نقل شده است که ابن باکویه سی هزار حدیث روایت کرده است. | #احادیث ابن باکویه: در بعضی از منابع گزارش شده که ابن باکویه احادیٹ بسیاری را نیز افزون بر حکایات صوفیه سماع کرده و از او آثاری با عنوان (اجزاء أبیعبدالله بن باکویه) به جای مانده است. از خواجه عبدالله انصاری نقل شده است که ابن باکویه سی هزار حدیث روایت کرده است. | ||
#منامات المشایخ: یکی از کتابهایی که از ابن | #منامات المشایخ: یکی از کتابهایی که از ابن باکویه گزارش شدہ کتابی است که در آن خوابهایی را که مشایخ و بزرگان تصوف دیدهاند گردآوری کرده است. | ||
#جزء فیه بدء حال الحلاج و نهایته: این کتاب چنانکه از اسم آن بر میآید قطعه و جزئی از یک کتاب دیگر است و به احتمال زیاد این جزء بخشی از كتاب حكايات الصوفيه ابن باکویه است که به خاطر اهمیت موضوع حلاج این بخش جدا و به عنوان کتابی مستقل مطرح شده است.<ref>ر.ک: راشدینیا، اکبر، ص21-22</ref> | #جزء فیه بدء حال الحلاج و نهایته: این کتاب چنانکه از اسم آن بر میآید قطعه و جزئی از یک کتاب دیگر است و به احتمال زیاد این جزء بخشی از كتاب حكايات الصوفيه ابن باکویه است که به خاطر اهمیت موضوع حلاج این بخش جدا و به عنوان کتابی مستقل مطرح شده است.<ref>ر.ک: راشدینیا، اکبر، ص21-22</ref> | ||