۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURیونگ، آیین بودا و تجسد سوفیاJ1.jpg | عنوان =یونگ، آیین بودا و تجسد سوفیا | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = کربن، هانری (نویسنده) سرحدی، میترا (مترجم) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =جامی...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''یونگ، آیین بودا و تجسد سوفیا''' تألیف هانری | '''یونگ، آیین بودا و تجسد سوفیا''' تألیف [[کربن، هانری|هانری کربن]]، ترجمه [[سرحدی، میترا|میترا سرحدی]]؛ در این کتاب بینشهای دو کاشف شگفتانگیز جهان درون، هانری کربن و کارل گوستاو یونگ به یکدیگر میرسند؛ منشوری خیرهکننده در اطراف نفس اشراقیافته. فراست [[کربن، هانری|کربن]] نسبت به ریشههای عمیق آموزههای یونگ، خواندن این متن را برای کسانی که دربارۀ پیوندهای میان روانشناسی و معنویت و میان همۀ سنتهای دینی بزرگ ژرفاندیشی میکنند، ضروری میکند. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب در دو بخش به نگارش درآمده است. | کتاب در دو بخش به نگارش درآمده است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
دغدغۀ کربن همیشه وحدتی واقعی بوده است که بین شکوفایی روحانی سنتهای مختل، از لحظهای که آنها امر الهی را در تاریخ نابود نکردند، پلهایی بسازد. به این ترتیب آنها با احترام به تعدد معنا، نفس را در قلمرو خود حفظ کردند که باید قلمرو برقراری ارتباط بین تاریخ ناسوتی و وجود در خود وجود باشد. ژامبه دربارۀ این وظیفۀ کلان میگوید: «فلسفه منطقی از وجود است که به آتشی در نفس، درون عشق نورانی فرشته، تحول مییابد». در این برنامۀ تحقیقی که ترکیبی از دانشوری و تأمل است، مسیر جدیدی در تفکر غرب در حال بازشدن است که آن را از درون و بیرون احیا میکند. بنابراین فلسفۀ جدیدی بنا میشود که دیگر در تضاد یا بیگانه با معنویت نیست، بلکه برعکس برای آن ضروری است و در عین اعلام استقلال به معنویت کمک میکند که در دامهای ازپیشنهاده احساساتیگری یا تقلیلداده شدن به تاریخ که به تهیشدن واقعیت دین از همۀ معنایش میانجامد، نیفتد. | دغدغۀ [[کربن، هانری|کربن]] همیشه وحدتی واقعی بوده است که بین شکوفایی روحانی سنتهای مختل، از لحظهای که آنها امر الهی را در تاریخ نابود نکردند، پلهایی بسازد. به این ترتیب آنها با احترام به تعدد معنا، نفس را در قلمرو خود حفظ کردند که باید قلمرو برقراری ارتباط بین تاریخ ناسوتی و وجود در خود وجود باشد. ژامبه دربارۀ این وظیفۀ کلان میگوید: «فلسفه منطقی از وجود است که به آتشی در نفس، درون عشق نورانی فرشته، تحول مییابد». در این برنامۀ تحقیقی که ترکیبی از دانشوری و تأمل است، مسیر جدیدی در تفکر غرب در حال بازشدن است که آن را از درون و بیرون احیا میکند. بنابراین فلسفۀ جدیدی بنا میشود که دیگر در تضاد یا بیگانه با معنویت نیست، بلکه برعکس برای آن ضروری است و در عین اعلام استقلال به معنویت کمک میکند که در دامهای ازپیشنهاده احساساتیگری یا تقلیلداده شدن به تاریخ که به تهیشدن واقعیت دین از همۀ معنایش میانجامد، نیفتد. | ||
در این کتاب بینشهای دو کاشف شگفتانگیز جهان درون، هانری کربن و کارل گوستاو یونگ به یکدیگر میرسند؛ منشوری خیرهکننده در اطراف نفس اشراقیافته. فراست کربن نسبت به ریشههای عمیق آموزههای یونگ، خواندن این متن را برای کسانی که دربارۀ پیوندهای میان روانشناسی و معنویت و میان همۀ سنتهای دینی بزرگ ژرفاندیشی میکنند، ضروری میکند. | در این کتاب بینشهای دو کاشف شگفتانگیز جهان درون، هانری کربن و [[کارل گوستاو یونگ]] به یکدیگر میرسند؛ منشوری خیرهکننده در اطراف نفس اشراقیافته. فراست کربن نسبت به ریشههای عمیق آموزههای یونگ، خواندن این متن را برای کسانی که دربارۀ پیوندهای میان روانشناسی و معنویت و میان همۀ سنتهای دینی بزرگ ژرفاندیشی میکنند، ضروری میکند. | ||
روانشناسی یونگی تا حد زیادی برای شهود بنیادین بودایی ارزش قائل است. شهودی که فلسفۀ عقلی ما آن را تناقض یا حتی تصوری باطل میانگارد یا نقد تاریخی ما آن را یک کنجکاوی مبرم، اما عجیب و مرموز در نظر میگیرد. این سرمایهسازی اساس بازشناسی واقعیت نفس نهتنها در خودآیینی و خاصبودن آن، بلکه در تفوق آن است؛ به این معنی که اگر به جای پذریش بیقیدوشرط آنچه «داده» میخوانیم، از خود بپرسیم که «حال چه کسی دهندۀ این دادههاست؟» راز پاسخ این پرسش در همین تفوق نفس است. در بخش نخست کتاب هانری کربن مواجهۀ یونگ و آیین بودا را بررسی کرده است. | روانشناسی یونگی تا حد زیادی برای شهود بنیادین بودایی ارزش قائل است. شهودی که فلسفۀ عقلی ما آن را تناقض یا حتی تصوری باطل میانگارد یا نقد تاریخی ما آن را یک کنجکاوی مبرم، اما عجیب و مرموز در نظر میگیرد. این سرمایهسازی اساس بازشناسی واقعیت نفس نهتنها در خودآیینی و خاصبودن آن، بلکه در تفوق آن است؛ به این معنی که اگر به جای پذریش بیقیدوشرط آنچه «داده» میخوانیم، از خود بپرسیم که «حال چه کسی دهندۀ این دادههاست؟» راز پاسخ این پرسش در همین تفوق نفس است. در بخش نخست کتاب [[کربن، هانری|هانری کربن]] مواجهۀ یونگ و آیین بودا را بررسی کرده است. | ||
از لحاظ ساختاری به نظر میرسد اندیشیده میشوم بادر با تصویری پیوند دارد که نزد او گرانقدرتر و اساسیتر از سایر تصاویر اوست و آن «سوفیا» است. انسان با هبوط خود سوفیا را که باید همراه با او سکنی میگزید، ترک کرد و سوفیا نیز انسان را. سوفیا به وضعیت ازلی خود بازگشت و انسان در وضعیت مخلوقیت محض خود زمینگیر شد. اما این «بشریت ملکوتی» از فاصلهای بس دور که او در آن اسکن است و امکان دسترسی به او نیست، فانوسی در شب بشریت هبوطکرده باقی میماند؛ او فرشته و راهنمای اوس و نیروی صورتبخش/ واهب الصور است. | از لحاظ ساختاری به نظر میرسد اندیشیده میشوم بادر با تصویری پیوند دارد که نزد او گرانقدرتر و اساسیتر از سایر تصاویر اوست و آن «سوفیا» است. انسان با هبوط خود سوفیا را که باید همراه با او سکنی میگزید، ترک کرد و سوفیا نیز انسان را. سوفیا به وضعیت ازلی خود بازگشت و انسان در وضعیت مخلوقیت محض خود زمینگیر شد. اما این «بشریت ملکوتی» از فاصلهای بس دور که او در آن اسکن است و امکان دسترسی به او نیست، فانوسی در شب بشریت هبوطکرده باقی میماند؛ او فرشته و راهنمای اوس و نیروی صورتبخش/ واهب الصور است. |