۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
نگاهی موشکافانه به سرودهها و نوشتههای عربی در چند سدۀ نخست هجری، بسیاری از سنتها، باورها و ناشناختههای فرهنگی ـ اجتماعی ایران پیش از اسلام را، اگرچه گنگ و زنگارگرفته، آینگی میکند؛ موضوعی که کمتر بدان توجه شده است. به گفتۀ شائول شاکد: «مضامین ایرانی چنان در ادبیات عربی فراگیر و پرشمار هستند که بای مجلدات متعددی به این موضوع اختصاص یابد. هرچه انسان بیشتر در گنجینۀ ادبیات عرب مطالعه میکند، بیشتر به عناصر بازتابنده یا ادامهدهندۀ اندیشههای کهن ایرانی در آن پی میبرد». | نگاهی موشکافانه به سرودهها و نوشتههای عربی در چند سدۀ نخست هجری، بسیاری از سنتها، باورها و ناشناختههای فرهنگی ـ اجتماعی ایران پیش از اسلام را، اگرچه گنگ و زنگارگرفته، آینگی میکند؛ موضوعی که کمتر بدان توجه شده است. به گفتۀ شائول شاکد: «مضامین ایرانی چنان در ادبیات عربی فراگیر و پرشمار هستند که بای مجلدات متعددی به این موضوع اختصاص یابد. هرچه انسان بیشتر در گنجینۀ ادبیات عرب مطالعه میکند، بیشتر به عناصر بازتابنده یا ادامهدهندۀ اندیشههای کهن ایرانی در آن پی میبرد». | ||
این کتاب دربرگیرندۀ همۀ گفتهها و نوشتههایی است که از سدۀ سوم هجری تا روزگار کنونی دربارۀ مُجون و مجانه بیان و مکتوب کردهاند و با این وجود هیچیک از آنها نیست؛ زیرا باور داریم مجنونی که دیگران از آن سخن گفتهاند، با مجونی که در اینجا مطرح شده است، یکسان و هممعنا نیست. مجون به باور ما تنها یک سنت شعری کهن ایرانی است و نزد دیگران پدیدهای اجتماعی یا رفتاری شخصی؛ از اینروست که دلیل ما برای گسترش مجانه یا مجون در شعر دو سدل نخست هجری بهویژه نزد ابونواس اهوازی، آگاهی و پیروی از سنت کهن مغانهای در ایران است؛ البته با اهداف سیاسی و باوری که ممکن است در ذهن ماجنان باشد. دیگران اما مجون را به معنای هرزگی و «نتیجۀ تباهی اخلاقی در روزگار عباسی و گرایش به شک و تردید و ...» در آموزههای دینی دانستهاند. | این کتاب دربرگیرندۀ همۀ گفتهها و نوشتههایی است که از سدۀ سوم هجری تا روزگار کنونی دربارۀ مُجون و مجانه بیان و مکتوب کردهاند و با این وجود هیچیک از آنها نیست؛ زیرا باور داریم مجنونی که دیگران از آن سخن گفتهاند، با مجونی که در اینجا مطرح شده است، یکسان و هممعنا نیست. مجون به باور ما تنها یک سنت شعری کهن ایرانی است و نزد دیگران پدیدهای اجتماعی یا رفتاری شخصی؛ از اینروست که دلیل ما برای گسترش مجانه یا مجون در شعر دو سدل نخست هجری بهویژه نزد ابونواس اهوازی، آگاهی و پیروی از سنت کهن مغانهای در ایران است؛ البته با اهداف سیاسی و باوری که ممکن است در ذهن ماجنان باشد. دیگران اما مجون را به معنای هرزگی و «نتیجۀ تباهی اخلاقی در روزگار عباسی و گرایش به شک و تردید و...» در آموزههای دینی دانستهاند. | ||
میتوان گفت برخی از جریانهای ایرانی مانند ملامتیه و قلندریه در سیر تاریخی خود، از ایران پیش از اسلام به سدههای میانی هجری، با کمی دگردیسی، نخست از ایستگاه مجون یا مجانه در بصره، کوفه و بغداد سدههای اول و دوم هجری گذر کرده، سپس در سدۀ سوم و چهارم در برخورد با آموزههای دینی، به ذوق و سلیقۀ تصوف و شریعت نزدیک شده و ملامتیه نام یافته و دوباره در سدههای میانی، از تصوف اسلامی دور گشته، به مجانه و اصل ایرانی خود نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است. ساختار نزدیک واژههای مجون و مجانه در تازی با مغانۀ پارسی، اشارۀ آشکار نخستین فرهنگنویسان عربیزبان به غیر عربیبودن مجون و همسویی باورها و رفتارهای گروه ماجنان در ادب تازی با آیینهای زرتشتی، ما را بر این میدارد که مجانه را عربیشدۀ مغانۀ پارسی و شعر مجون را ترجمان ادبیات مغانه بپنداریم. شیفتگی ماجنان به آیینهای زرتشتی و مغانگی و نه آموزههای اسلامی سبب شده تا از سخنان و رفتارهای آنها به زندقه یاد شود، تعبیری که یادآور اصطلاح کفر مغ در نوشتههای پارسی است. | میتوان گفت برخی از جریانهای ایرانی مانند ملامتیه و قلندریه در سیر تاریخی خود، از ایران پیش از اسلام به سدههای میانی هجری، با کمی دگردیسی، نخست از ایستگاه مجون یا مجانه در بصره، کوفه و بغداد سدههای اول و دوم هجری گذر کرده، سپس در سدۀ سوم و چهارم در برخورد با آموزههای دینی، به ذوق و سلیقۀ تصوف و شریعت نزدیک شده و ملامتیه نام یافته و دوباره در سدههای میانی، از تصوف اسلامی دور گشته، به مجانه و اصل ایرانی خود نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است. ساختار نزدیک واژههای مجون و مجانه در تازی با مغانۀ پارسی، اشارۀ آشکار نخستین فرهنگنویسان عربیزبان به غیر عربیبودن مجون و همسویی باورها و رفتارهای گروه ماجنان در ادب تازی با آیینهای زرتشتی، ما را بر این میدارد که مجانه را عربیشدۀ مغانۀ پارسی و شعر مجون را ترجمان ادبیات مغانه بپنداریم. شیفتگی ماجنان به آیینهای زرتشتی و مغانگی و نه آموزههای اسلامی سبب شده تا از سخنان و رفتارهای آنها به زندقه یاد شود، تعبیری که یادآور اصطلاح کفر مغ در نوشتههای پارسی است. |