۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق همدانى' به 'ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق همدانى') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
يكى از مسائلى كه نويسنده در كتاب خود بدان اشاره كرده، مسأله استفاده از نقشه جغرافيايى در ميان عربهاست. آنان بهويژه پس از فتوحات، به كسب اطلاعات درباره اقوام و كشورها روى آوردند. اين اطلاعات در بسيارى از موارد با افسانه آميخته است زيرا در آن زمان، عربها هنوز با نقشههاى جغرافيايى آشنايى نداشتند. | يكى از مسائلى كه نويسنده در كتاب خود بدان اشاره كرده، مسأله استفاده از نقشه جغرافيايى در ميان عربهاست. آنان بهويژه پس از فتوحات، به كسب اطلاعات درباره اقوام و كشورها روى آوردند. اين اطلاعات در بسيارى از موارد با افسانه آميخته است زيرا در آن زمان، عربها هنوز با نقشههاى جغرافيايى آشنايى نداشتند. | ||
نويسنده درباره آشنايى عربها با نقشه جغرافيايى، به داستانى متفاوت با داستان [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] | نويسنده درباره آشنايى عربها با نقشه جغرافيايى، به داستانى متفاوت با داستان [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، اشاره كرده و نوشته است هنگامى كه حجاج بن يوسف نماينده خود را نزد ديلميان فرستاد و آنان را به پذيرش اسلام و يا پرداخت جزيه دعوت نمود، ديلميان از پذيرفتن پيشنهاد او سرباز زدند. از اين روى دستور داد تا نقشه (صورة) ديلم و دشتها، كوهها، درهها و جنگلهاى آن سرزمين را فراهم آورند. | ||
ابن فقيه از وقايع عهد خلافت معتضد (279-289ق) ياد كرده و او را «خليفتنا» ناميده است. وى در ضمن، دوبار از مكتفى ذكرى به ميان آورده، ولى به عنوان خليفه از او ياد نكرده است. معلوم مىشود كه به هنگام نگارش كتاب، يا مكتفى هنوز به خلافت نرسيده بوده و يا اينكه نويسنده از آن آگاهى نداشته است. | ابن فقيه از وقايع عهد خلافت معتضد (279-289ق) ياد كرده و او را «خليفتنا» ناميده است. وى در ضمن، دوبار از مكتفى ذكرى به ميان آورده، ولى به عنوان خليفه از او ياد نكرده است. معلوم مىشود كه به هنگام نگارش كتاب، يا مكتفى هنوز به خلافت نرسيده بوده و يا اينكه نويسنده از آن آگاهى نداشته است. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
صرفنظر از نقايص ياد شده، نويسنده به مسائلى اشاره كرده كه گرچه افسانهآميز به نظر مىرسد، ولى از ديدگاه تاريخى قابل توجه است. به عنوان نمونه، قديمترين شرح پيرامون سمرقند در عهد اسلامى از وى مىباشد. به نوشته او گرد سمرقند، همانند بلخ و بخارا، ديوارى به طول دوازده فرسنگ با دوازده دروازه وجود داشته كه از چوب ساخته شده بودند و هر يك دو لنگه داشتند؛ در پشت هر دروازه، دو در ديگر وجود داشت كه ميان آنها، جايگاه دروازهبانان بود. | صرفنظر از نقايص ياد شده، نويسنده به مسائلى اشاره كرده كه گرچه افسانهآميز به نظر مىرسد، ولى از ديدگاه تاريخى قابل توجه است. به عنوان نمونه، قديمترين شرح پيرامون سمرقند در عهد اسلامى از وى مىباشد. به نوشته او گرد سمرقند، همانند بلخ و بخارا، ديوارى به طول دوازده فرسنگ با دوازده دروازه وجود داشته كه از چوب ساخته شده بودند و هر يك دو لنگه داشتند؛ در پشت هر دروازه، دو در ديگر وجود داشت كه ميان آنها، جايگاه دروازهبانان بود. | ||
آخرين حادثه تاريخى كه در كتاب ديده مىشود، مربوط به قتل عمرو ليث صفارى است كه به نوشته [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] | آخرين حادثه تاريخى كه در كتاب ديده مىشود، مربوط به قتل عمرو ليث صفارى است كه به نوشته [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ، حكم آن در آخرين لحظات حيات معتضد صادر شده و پس از مرگ خليفه صورت گرفته است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش