۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURالسفير في الهيئةJ1.jpg | عنوان =السفير في الهيئة: رسالهای مختصر در هیئت بطلمیوسی و اشکالات آن | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = دشتکی، منصور بن محمد (نویسنده) کیقبادی، فاطمه (مصحح) گمینی، امیرمحمد (...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''السفير في الهيئة: رسالهای مختصر در هیئت بطلمیوسی و اشکالات آن''' تألیف غیاثالدین منصور دشتکی | '''السفير في الهيئة: رسالهای مختصر در هیئت بطلمیوسی و اشکالات آن''' تألیف [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی]]، تصحیح [[کیقبادی، فاطمه|فاطمه کیقبادی]]، [[گمینی، امیرمحمد|امیرمحمد گمینی]]، این کتاب منبعی ابتدایی در علم هیئت است که شاید خالی از هرگونه نوآوری باشد؛ اما شامل هیچ مطلبی در باب احکام نجوم یا طالعبینی نیست و مثل دیگر آثار هیئت در تمدن اسلامی تنها به منظور آشناکردن خواننده با شکل و اندازۀ عالم بر اساس مشاهدات تجربی و برهانهای هندسی نوشته شده است، نه بر اساس آموزههای دینی، هرچند [[دشتکی، منصور بن محمد|دشتکی]] از علمای دینی بسیار بزرگ شیعه در عصر خود بود. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
با پژوهشهایی که در نیمۀ دوم قرن بیستم میلادی بر میراث خطی علمی تمدن اسلامی انجام شده است، آثار علمی بسیاری از منجمان و ریاضیدانان قرن هفتم مملو از مباحث نو و دستاوردهای علمی جدید تشخیص داده شد تا حدی که بعضی از پژوهشگران روی به افراط نهادند و قرون هفتم و هشتم هجری را «دوران طلایی علوم» در اسلام خواندند. امروزه برای بیشتر مورخان علم روشن است که سخن از افول علوم در تمدن اسلامی بسیار دشوار است و بهسختی میتوان دورانی را زمان انحطاط علوم در اسلام دانست و بیشتر میتوان از نوعی جریان علم عادی تا اواخر دوران اسلامی سخن گفت. | با پژوهشهایی که در نیمۀ دوم قرن بیستم میلادی بر میراث خطی علمی تمدن اسلامی انجام شده است، آثار علمی بسیاری از منجمان و ریاضیدانان قرن هفتم مملو از مباحث نو و دستاوردهای علمی جدید تشخیص داده شد تا حدی که بعضی از پژوهشگران روی به افراط نهادند و قرون هفتم و هشتم هجری را «دوران طلایی علوم» در اسلام خواندند. امروزه برای بیشتر مورخان علم روشن است که سخن از افول علوم در تمدن اسلامی بسیار دشوار است و بهسختی میتوان دورانی را زمان انحطاط علوم در اسلام دانست و بیشتر میتوان از نوعی جریان علم عادی تا اواخر دوران اسلامی سخن گفت. | ||
یکی از رشتههایی که بیش از همه دیدگاه مورخان علوم را دربارۀ این موضوع تغییر داد، تاریخ نجوم بود؛ بهویژه کشف مدلهای سیارهای جدیدی که به دست منجمان مرتبط با رصدخانۀ مراغه در قرن هفتم هجری مطرح شدند و سنتی را ایجاد کردند که تا چند قرن بعد فعال بود. رصدها و محاسبات نجومی جدیدی که افرادی چون نصیرالدین طوسی و محییالدین مغربی در مراغه و جمشید کاشانی در کاشان و سمرقند انجام دادند، نشان میدهد نمیتوان بهراحتی این عصر را روزگار افول نامید؛ هرچند بعضی این دانشمندان را استثناهایی در فضای زوال علمی میدانند؛ ولی چنین نیست و شواهد بسیار بیشتر است. | یکی از رشتههایی که بیش از همه دیدگاه مورخان علوم را دربارۀ این موضوع تغییر داد، تاریخ نجوم بود؛ بهویژه کشف مدلهای سیارهای جدیدی که به دست منجمان مرتبط با رصدخانۀ مراغه در قرن هفتم هجری مطرح شدند و سنتی را ایجاد کردند که تا چند قرن بعد فعال بود. رصدها و محاسبات نجومی جدیدی که افرادی چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصیرالدین طوسی]] و [[محییالدین مغربی]] در مراغه و [[کاشانی، غیاثالدین جمشید بن مسعود|جمشید کاشانی]] در کاشان و سمرقند انجام دادند، نشان میدهد نمیتوان بهراحتی این عصر را روزگار افول نامید؛ هرچند بعضی این دانشمندان را استثناهایی در فضای زوال علمی میدانند؛ ولی چنین نیست و شواهد بسیار بیشتر است. | ||
این متن که توسط یکی از علمای عصر صفوی در سال 906 قمری نوشته شده است، شاهدی بر وجود علاقه و توجه به مباحث علمی در آن دوره است؛ البته «السفیر فی الهیئة» کتابی ابتدایی در علم هیئت است که شاید خالی از هرگونه نوآوری باشد؛ اما شامل هیچ مطلبی در باب احکام نجوم یا طالعبینی نیست و مثل دیگر آثار هیئت در تمدن اسلامی تنها به منظور آشناکردن خواننده با شکل و اندازۀ عالم بر اساس مشاهدات تجربی و برهانهای هندسی نوشته شده است، نه بر اساس آموزههای دینی، هرچند دشتکی از علمای دینی بسیار بزرگ شیعه در عصر خود بود. درواقع این کتاب یک اثر مقدماتی برای کسانی بود که علاقمند بودند از طریق آن با ساختار عالم آنطور که با روشهای علمی و نه دینی به دست آمده است آشنا شوند؛ این علاقمندان ممکن بود متخصص یا طلبۀ علوم دینی یا ادبی باشند و صرفاً میخواستند با کلیات این علم آشنا شوند یا بخواهند پس از مطالعۀ این کتاب جزئیات بیشتری از استدلالها و مدلهای نجومی بدانند. | این متن که توسط یکی از علمای عصر صفوی در سال 906 قمری نوشته شده است، شاهدی بر وجود علاقه و توجه به مباحث علمی در آن دوره است؛ البته «السفیر فی الهیئة» کتابی ابتدایی در علم هیئت است که شاید خالی از هرگونه نوآوری باشد؛ اما شامل هیچ مطلبی در باب احکام نجوم یا طالعبینی نیست و مثل دیگر آثار هیئت در تمدن اسلامی تنها به منظور آشناکردن خواننده با شکل و اندازۀ عالم بر اساس مشاهدات تجربی و برهانهای هندسی نوشته شده است، نه بر اساس آموزههای دینی، هرچند [[دشتکی، منصور بن محمد|دشتکی]] از علمای دینی بسیار بزرگ شیعه در عصر خود بود. درواقع این کتاب یک اثر مقدماتی برای کسانی بود که علاقمند بودند از طریق آن با ساختار عالم آنطور که با روشهای علمی و نه دینی به دست آمده است آشنا شوند؛ این علاقمندان ممکن بود متخصص یا طلبۀ علوم دینی یا ادبی باشند و صرفاً میخواستند با کلیات این علم آشنا شوند یا بخواهند پس از مطالعۀ این کتاب جزئیات بیشتری از استدلالها و مدلهای نجومی بدانند. | ||
غیاثالدین منصور دشتکی در سال 866 در محلۀ دشتک شیراز به دنیا آمد. او علوم و معارف مختلف را نزد پدر آموخت و به سبب استعدادی که از کودکی داشت، مورد علاقۀ پدر بود تا حدی که مدرسۀ بزرگی را در سال 883 در محلۀ دشتک شیراز بنا کرد و آن را به نام فرزندش «مدرسۀ منصوریه» نام نهاد. او بیشتر عمر خود را در این مدرسه به تدریس و تألیف مشغول بود. سال مرگ او در منابع مختلف 948 یا 949 قمری ذکر شده است؛ ولی به احتمال زیاد او در سال 951 زنده بوده است. از ویژگیهای شخصیت علمی غیاثالدین جامعیت او در علوم مختلف است؛ به همین سبب از او با عنوانهای جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، اکمل اهل نظر، استاد بشر، عقل حادی عشر، ثالث معلمین و اعجوبۀ روزگار یاد کردهاند. | [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاثالدین منصور دشتکی]] در سال 866 در محلۀ دشتک شیراز به دنیا آمد. او علوم و معارف مختلف را نزد پدر آموخت و به سبب استعدادی که از کودکی داشت، مورد علاقۀ پدر بود تا حدی که مدرسۀ بزرگی را در سال 883 در محلۀ دشتک شیراز بنا کرد و آن را به نام فرزندش «مدرسۀ منصوریه» نام نهاد. او بیشتر عمر خود را در این مدرسه به تدریس و تألیف مشغول بود. سال مرگ او در منابع مختلف 948 یا 949 قمری ذکر شده است؛ ولی به احتمال زیاد او در سال 951 زنده بوده است. از ویژگیهای شخصیت علمی غیاثالدین جامعیت او در علوم مختلف است؛ به همین سبب از او با عنوانهای جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، اکمل اهل نظر، استاد بشر، عقل حادی عشر، ثالث معلمین و اعجوبۀ روزگار یاد کردهاند. | ||
دشتکی در بسیاری از مواضع این کتاب خوانندگان را ترغیب میکند که اگر میخواهند با جزئیات بیشتری از علم هیئت و مدلهای جدید غیربطلمیوسی آشنا شوند، آثار دیگر او یعنی «اللوامع یا المعارج» یا آثار بزرگان علم هیئت چون «التذکره» نصیرالدین طوسی یا «التحفة الشاهیة» قطبالدین شیرازی را که از جمله آثار جامع هیئت محسوب میشوند، مطالعه کنند و به این ترتیب تخصص بیشتری در این علم پیدا کنند. | [[دشتکی، منصور بن محمد|دشتکی]] در بسیاری از مواضع این کتاب خوانندگان را ترغیب میکند که اگر میخواهند با جزئیات بیشتری از علم هیئت و مدلهای جدید غیربطلمیوسی آشنا شوند، آثار دیگر او یعنی «اللوامع یا المعارج» یا آثار بزرگان علم هیئت چون «التذکره» نصیرالدین طوسی یا «التحفة الشاهیة» قطبالدین شیرازی را که از جمله آثار جامع هیئت محسوب میشوند، مطالعه کنند و به این ترتیب تخصص بیشتری در این علم پیدا کنند. | ||
این رساله را میتوان کتابی استاندارد و مختصر در زمینۀ هیئت دانست. با این تفاوت که افزون بر ویژگیهای کتابهای مختصر، به بعضی مباحث تخصصی از جمله نقد نجوم بطلمیوسی نیز توجه نشان داده است. | این رساله را میتوان کتابی استاندارد و مختصر در زمینۀ هیئت دانست. با این تفاوت که افزون بر ویژگیهای کتابهای مختصر، به بعضی مباحث تخصصی از جمله نقد نجوم بطلمیوسی نیز توجه نشان داده است. |