۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURاسطورۀ سیاسی در شاهنامه و چند مقالۀ دیگرJ1.jpg | عنوان =اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و چند مقالۀ دیگر | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = اصیل، حجتالله (نویسنده) درودیان، ولیالله (محقق) درودیان، سیاوش (م...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و چند مقالۀ دیگر''' تألیف حجتالله اصیل به کوشش ولیالله درودیان، سیاوش | '''اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و چند مقالۀ دیگر''' تألیف [[اصیل، حجتالله|حجتالله اصیل]] به کوشش [[درودیان، ولیالله|ولیالله درودیان]]، [[درودیان، سیاوش|سیاوش درودیان]]؛ از آثار متأخری است که همان طور که از نامش پیداست، به شاهنامه از منظر سیاسی آن نگریسته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب دو بخش دارد. | کتاب دو بخش دارد.1. اسطوره سیاسی در شاهنامه 2. قدرت و فسادپذیری آن. | ||
1. اسطوره سیاسی در شاهنامه 2. قدرت و فسادپذیری آن. | |||
در پایان کتاب، داستان ارمایل و گرمایل آمده است | در پایان کتاب، داستان ارمایل و گرمایل آمده است | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
این کتاب دو بخش اصلی دارد: اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و قدرت و فسادپذیری آن. اسطورۀ سیاسی منحصر به شاهنامه نیست، بلکه میان ملتهای دیگر نیز پیشینه دارد. | این کتاب دو بخش اصلی دارد: اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و قدرت و فسادپذیری آن. اسطورۀ سیاسی منحصر به [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] نیست، بلکه میان ملتهای دیگر نیز پیشینه دارد. | ||
اولین نوشتار کتاب به اسطورۀ سیاسی و نمونههای آن در شاهنامه پرداخته است. یکی از این اسطورهها کیومرث است که در متون دینی نخستین انسان و در شاهنامه نخستین شاه است. به نظر میرسد در روزگار ساسانیان که داستانهای ملی تدوین شده و خداینامهها پدید آمد، از داستان کیومرث دو روایت وجود داشته است: یکی روایت دینی که به دست موبدان زردشتی پرداخته شده بوده و دیگری روایت خداینامهها که در دربار به دست دبیران و مورخان نوشته شده بوده است. در روایات گروه اول، کیومرث نخستین انسان دانسته شده و در گروه دوم نخستین پادشاه. | اولین نوشتار کتاب به اسطورۀ سیاسی و نمونههای آن در شاهنامه پرداخته است. یکی از این اسطورهها کیومرث است که در متون دینی نخستین انسان و در شاهنامه نخستین شاه است. به نظر میرسد در روزگار ساسانیان که داستانهای ملی تدوین شده و خداینامهها پدید آمد، از داستان کیومرث دو روایت وجود داشته است: یکی روایت دینی که به دست موبدان زردشتی پرداخته شده بوده و دیگری روایت خداینامهها که در دربار به دست دبیران و مورخان نوشته شده بوده است. در روایات گروه اول، کیومرث نخستین انسان دانسته شده و در گروه دوم نخستین پادشاه. | ||
| خط ۴۲: | خط ۴۱: | ||
اسطورۀ بعدی که بررسی میشود، طبقات اجتماعی است. در شاهنامه سامان طبقاتی جامعۀ ایرانی، پدیدآوردۀ جمشید دانسته شده است. جمشید پس از آنکه پیشههای گوناگون را به مردم آموخت و تقسیم کار و تخصص پدید آمد، جامعه را به چهار طبقۀ دینیاران، جنگیان، کشاورزان و دستورزان (پیشهوران) تقسیم کرد. | اسطورۀ بعدی که بررسی میشود، طبقات اجتماعی است. در شاهنامه سامان طبقاتی جامعۀ ایرانی، پدیدآوردۀ جمشید دانسته شده است. جمشید پس از آنکه پیشههای گوناگون را به مردم آموخت و تقسیم کار و تخصص پدید آمد، جامعه را به چهار طبقۀ دینیاران، جنگیان، کشاورزان و دستورزان (پیشهوران) تقسیم کرد. | ||
دیگر اسطورۀ سیاسی که در منابع روزگار ساسانیان پرداخته شده و در دورۀ اسلامی تکرار شده است و در شاهنامه نیز آمده، داستان برآمدن پراکنده شاهی یا چندکدخدایی اشکانیان با رأی ارسطو و به دست اسکندر مقدونی است. | دیگر اسطورۀ سیاسی که در منابع روزگار ساسانیان پرداخته شده و در دورۀ اسلامی تکرار شده است و در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] نیز آمده، داستان برآمدن پراکنده شاهی یا چندکدخدایی اشکانیان با رأی [[ارسطو]] و به دست اسکندر مقدونی است. | ||
اسطورۀ خون ایرج و سیاوش بارها در روابط سیاسی و نظامی ابزار آوازهگری و گاهی بهانۀ جنگ یا دستاویز مذاکره و صلح بوده است. کاربرد سیاسی کین ایرج و کین سیاوش، دو قهرمان شهید شاهنامه در بخش پهلوانی شاهنامه در لفاف کینخواهی نهان است؛ اما در بخش تاریخی در روابط ایران و روم نمایان میشود. | اسطورۀ خون ایرج و سیاوش بارها در روابط سیاسی و نظامی ابزار آوازهگری و گاهی بهانۀ جنگ یا دستاویز مذاکره و صلح بوده است. کاربرد سیاسی کین ایرج و کین سیاوش، دو قهرمان شهید شاهنامه در بخش پهلوانی شاهنامه در لفاف کینخواهی نهان است؛ اما در بخش تاریخی در روابط ایران و روم نمایان میشود. | ||
در دومین نوشتار این کتاب قدرت در شاهنامۀ فردوسی بررسی شده است. بررسی پدیدۀ قدرت در شاهنامه از اینرو جالب توجه است که این شاهکار حماسی جهان، تنها بیان رویدادهای نظامی و پهلوانی نیست، بلکه در مطاوی داستانهایش حکمت و اخلاق موج میزند و به آن شاخۀ حکمت عملی که سیاست باشد، نه به روش فیلسوفان بلکه بدانسان که در زندگی سیلان دارد، توجه شده، در پس هر رویداد دست قدرت در کار است و حوادث بیشتر بنا به ملاحظات سیاسی روی میدهند و برخوردها و کشمکشها میان شاهان و ارباب قدرت است. در این نوشتار ضمن بررسی زمینههای قدرت، به بازیگران قدرت در شاهنامه اشاره شده است؛ بازیگرانی چون جمشید و ضحاک و فریدون. در ادامۀ این نوشتار نیز تقابل قدرت و اخلاق بررسی شده است. | در دومین نوشتار این کتاب قدرت در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامۀ فردوسی]] بررسی شده است. بررسی پدیدۀ قدرت در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] از اینرو جالب توجه است که این شاهکار حماسی جهان، تنها بیان رویدادهای نظامی و پهلوانی نیست، بلکه در مطاوی داستانهایش حکمت و اخلاق موج میزند و به آن شاخۀ حکمت عملی که سیاست باشد، نه به روش فیلسوفان بلکه بدانسان که در زندگی سیلان دارد، توجه شده، در پس هر رویداد دست قدرت در کار است و حوادث بیشتر بنا به ملاحظات سیاسی روی میدهند و برخوردها و کشمکشها میان شاهان و ارباب قدرت است. در این نوشتار ضمن بررسی زمینههای قدرت، به بازیگران قدرت در شاهنامه اشاره شده است؛ بازیگرانی چون جمشید و ضحاک و فریدون. در ادامۀ این نوشتار نیز تقابل قدرت و اخلاق بررسی شده است. | ||
در شاهنامه فساد قدرت و فسادآوری قدرت فصل دلکشی است که در خلال چند داستان رخ میدهد. این داستانها یا از برمنشی پادشاهی بزرگ میگویند که در اوج قدرت و کامیابی مدعی خدایی میشود، از مردمان میبرد و کارش به تباهی میکشد و کشور دستخوش آشوب و پریشانی میشود و در فرجام از قدرت فرو میافتد (جمشید)، آنگاه مستبدی خونریز بر مردم و کشور حاکم میشود (ضحاک) و آن دیگری حدیث دیوانگی مستبدی است مستشده از قدرت بیرکان که به لشکرکشیهای بیهوده دست میزند، سودای رفتن به آسمان میدارد و پیمانشکنی میکند (کیکاوس)، آنگاه شاهی خردمند و روشنبین به پادشاهی میرسد که در اوج قدرت، زیان قدرت بیکران و افسارگسیخته را میداند و برای پرهیز از تباهی و بیگانهشدن با روح خویش عطای قدرت را به لقایش میبخشد (کیخسرو). گویی کیخسرو بازگشت از مرحلۀ تبهگنی قدرت را ناشدنی و درمان درد را رهاکردن آن میداند. در نوشتار بعدی کتاب قدرت و فساد آن ذیل موارد فوق بررسی شده است. | در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] فساد قدرت و فسادآوری قدرت فصل دلکشی است که در خلال چند داستان رخ میدهد. این داستانها یا از برمنشی پادشاهی بزرگ میگویند که در اوج قدرت و کامیابی مدعی خدایی میشود، از مردمان میبرد و کارش به تباهی میکشد و کشور دستخوش آشوب و پریشانی میشود و در فرجام از قدرت فرو میافتد (جمشید)، آنگاه مستبدی خونریز بر مردم و کشور حاکم میشود (ضحاک) و آن دیگری حدیث دیوانگی مستبدی است مستشده از قدرت بیرکان که به لشکرکشیهای بیهوده دست میزند، سودای رفتن به آسمان میدارد و پیمانشکنی میکند (کیکاوس)، آنگاه شاهی خردمند و روشنبین به پادشاهی میرسد که در اوج قدرت، زیان قدرت بیکران و افسارگسیخته را میداند و برای پرهیز از تباهی و بیگانهشدن با روح خویش عطای قدرت را به لقایش میبخشد (کیخسرو). گویی کیخسرو بازگشت از مرحلۀ تبهگنی قدرت را ناشدنی و درمان درد را رهاکردن آن میداند. در نوشتار بعدی کتاب قدرت و فساد آن ذیل موارد فوق بررسی شده است. | ||
برخی از شخصیتهای شاهنامه پایندگی کمی در صحنهها دارند. آنان به صحنه میآیند تا نقشی ایفا کنند و پس از ایفای نقش از داستان بیرون میروند و برای همیشه رخ پنهان میکنند. این رخنمودن و نهفتن بدان سبب است که آنان در داستانی رسانندۀ پیامی یا ایفاکنندۀ نقشیاند و چون آن پیام گذارده و آن نقش ایفا شد، وظیفۀ آنان نیز به پایان میرسد و بودنشان در صحنه بیوجه و ناضرور میشود. ارمایل و گرمایل، تهمینه، مادر سیاوش و گردآفرید از اینگونه شخصیتها هستند. در آخرین نوشتار این کتاب به بررسی نقش ارمایل و گرمایل پرداخته شده است که در روزگار فرمانروایی ضحاک پیدا شدند و روشنفکران زمانۀ خویش بودند و بنا به ضرورت مرز روشنفکری را درنوردیدند و رفتار و کردارشان معمایی پدید آورد که نمونههای آن در روزگار ما نیز هنوز معما بهشمار است.<ref> [https://literaturelib.com/books/7145 ر.ک: کتابخانه تخصصی ادبیات] </ref> | برخی از شخصیتهای [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] پایندگی کمی در صحنهها دارند. آنان به صحنه میآیند تا نقشی ایفا کنند و پس از ایفای نقش از داستان بیرون میروند و برای همیشه رخ پنهان میکنند. این رخنمودن و نهفتن بدان سبب است که آنان در داستانی رسانندۀ پیامی یا ایفاکنندۀ نقشیاند و چون آن پیام گذارده و آن نقش ایفا شد، وظیفۀ آنان نیز به پایان میرسد و بودنشان در صحنه بیوجه و ناضرور میشود. ارمایل و گرمایل، تهمینه، مادر سیاوش و گردآفرید از اینگونه شخصیتها هستند. در آخرین نوشتار این کتاب به بررسی نقش ارمایل و گرمایل پرداخته شده است که در روزگار فرمانروایی ضحاک پیدا شدند و روشنفکران زمانۀ خویش بودند و بنا به ضرورت مرز روشنفکری را درنوردیدند و رفتار و کردارشان معمایی پدید آورد که نمونههای آن در روزگار ما نیز هنوز معما بهشمار است.<ref> [https://literaturelib.com/books/7145 ر.ک: کتابخانه تخصصی ادبیات] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||