۱۰۶٬۷۹۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURدیوان قبولی هرویJ1.jpg | عنوان =دیوان قبولی هروی | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = قبولی (نویسنده) خانمحمد آذر، یحیی (مصحح) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =بنیاد موقوفات دکتر افشار با ه...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دیوان قبولی هروی''' تألیف قبولی | '''دیوان قبولی هروی''' تألیف [[قبولی هروی]]، تصحیح و تحقیق [[خانمحمد آذر، یحیی|یحیی خانمحمد آذری]]؛ کلیات اشعار قبولی شامل سرودههایی در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، رباعی و نیز دربردارندۀ چند غزل ترکی و اشعاری در هزل است. افزون بر فواید زبانی، این دیوان دربرگیرندۀ اطلاعاتی سودمند دربارۀ فتوحات سلطان محمد و تاریخ اجتماعی عصر اوست. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
پس از مقدمه و پیشگفتار، متن دیوان مولانا قبولی قرار گرفته، متن کتاب شامل دیباچه، قصاید، هزلیات، مقطعات، غزلیات، رباعیات، مفردات، غزلیات ترکی و قصیدهای چند است. | پس از مقدمه و پیشگفتار، متن دیوان مولانا [[قبولی]] قرار گرفته، متن کتاب شامل دیباچه، قصاید، هزلیات، مقطعات، غزلیات، رباعیات، مفردات، غزلیات ترکی و قصیدهای چند است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
قبولی هروی (زادۀ 841 قمری) از شاعران ساکن عثمانی در عهد سلطان محمد فاتح است. کلیات اشعار او شامل سرودههایی در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، رباعی و نیز دربردارندۀ چند غزل ترکی و اشعاری در هزل است. افزون بر فواید زبانی، این دیوان دربرگیرندۀ اطلاعاتی سودمند دربارۀ فتوحات سلطان محمد و تاریخ اجتماعی عصر اوست. | [[قبولی هروی]] (زادۀ 841 قمری) از شاعران ساکن عثمانی در عهد سلطان محمد فاتح است. کلیات اشعار او شامل سرودههایی در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، رباعی و نیز دربردارندۀ چند غزل ترکی و اشعاری در هزل است. افزون بر فواید زبانی، این دیوان دربرگیرندۀ اطلاعاتی سودمند دربارۀ فتوحات سلطان محمد و تاریخ اجتماعی عصر اوست. | ||
دربارۀ اینکه زادگاه قبولی کجاست و از کدامین نقطۀ سرزمین ایران به عثمانی رفته است یا سبب جلای وطن او چیست و چرا ناگهان خاموش شده است و عنان زبان را به بند کشیده است و اینکه سرگذشت زندگانی او چه بوده است، اطلاعی در دست نیست؛ اما نظر به اینکه قبولی به گفتۀ خود در 39 سالگی، نیمۀ دوم عمر خویش را به سیروسیاحت گذرانده و به شهرهای مختلف سفر کرده است، چندان فرصت و امکان آن را نداشته است که به تحصیل علوم رایج آن زمان بپردازد؛ بنابراین آنچه از علوم عقلی و نقلی و دانش روز فرا گرفته و در سرودههایش ذکر میکند، به دوران جوانی او مربوط است که در خاک وطن و به ظن قوی در شهر هرات و از مکتب نظامالدین امیر علیشیر نوایی کسب فیض کرده است. | دربارۀ اینکه زادگاه قبولی کجاست و از کدامین نقطۀ سرزمین ایران به عثمانی رفته است یا سبب جلای وطن او چیست و چرا ناگهان خاموش شده است و عنان زبان را به بند کشیده است و اینکه سرگذشت زندگانی او چه بوده است، اطلاعی در دست نیست؛ اما نظر به اینکه قبولی به گفتۀ خود در 39 سالگی، نیمۀ دوم عمر خویش را به سیروسیاحت گذرانده و به شهرهای مختلف سفر کرده است، چندان فرصت و امکان آن را نداشته است که به تحصیل علوم رایج آن زمان بپردازد؛ بنابراین آنچه از علوم عقلی و نقلی و دانش روز فرا گرفته و در سرودههایش ذکر میکند، به دوران جوانی او مربوط است که در خاک وطن و به ظن قوی در شهر هرات و از مکتب [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|نظامالدین امیر علیشیر نوایی]] کسب فیض کرده است. | ||
مولانا قبولی به روایت سرودههای خود، به شهرهای تبریز، حلب، باکو و شروان سفر کرده و بر سر راه خود به خاک عثمانی، یکچند نیز در شهر آماسیه، در دربار شاهزاده بایزید اقامت گزیده است؛ اما در هیچ جای دیوانش بهروشنی سبب و انگیزۀ سفر خود را به سرزمین عثمانی بیان نکرده است. در این هنگام روزهای نوشکامی و نیکبختی او آغاز میشود. بر مسند مراد تکیه میزند، با سلطان و بزرگان و فضلا محشور میشود و شعر او آهنگ شادی میگیرد. | مولانا قبولی به روایت سرودههای خود، به شهرهای تبریز، حلب، باکو و شروان سفر کرده و بر سر راه خود به خاک عثمانی، یکچند نیز در شهر آماسیه، در دربار شاهزاده بایزید اقامت گزیده است؛ اما در هیچ جای دیوانش بهروشنی سبب و انگیزۀ سفر خود را به سرزمین عثمانی بیان نکرده است. در این هنگام روزهای نوشکامی و نیکبختی او آغاز میشود. بر مسند مراد تکیه میزند، با سلطان و بزرگان و فضلا محشور میشود و شعر او آهنگ شادی میگیرد. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
اشعاری که در این زمان سروده اغلب با غلو و خودستایی توأم است و شاعر در بیشتر آنها مدعی برتری خود در فن سخنوری شده و خود را سرآمد اقران، یگانۀ دوران و مبارز میدان دانسته است. | اشعاری که در این زمان سروده اغلب با غلو و خودستایی توأم است و شاعر در بیشتر آنها مدعی برتری خود در فن سخنوری شده و خود را سرآمد اقران، یگانۀ دوران و مبارز میدان دانسته است. | ||
او قصاید دشوار استادان بزرگ ادب فارسی چونان خاقانی، ظهیر فاریابی، کمال خجندی و ... را جواب گفته است. او ضمن سرودن اشعار نغز و ناب و انتخاب ردیفهای مشکل و تقلید از پیشینیان در قوالب سخت و سنگین، در همه جا با فخر و خودستایی مهارت و استعداد خود را به رخ اقران کشیده است. شاعر در بخش هزلیات دیوان به هجو و بدگویی از همکاران میپردازد و تا میتوانسته در تحقیر چند تن از یاران خود همچون حامدی اصفهانی، واحدی، کتابی، آصفی، قوسی و دیگران بیپروایی کرده است. | او قصاید دشوار استادان بزرگ ادب فارسی چونان [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]]، [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]]، [[خجندی، کمالالدین مسعود|کمال خجندی]] و ... را جواب گفته است. او ضمن سرودن اشعار نغز و ناب و انتخاب ردیفهای مشکل و تقلید از پیشینیان در قوالب سخت و سنگین، در همه جا با فخر و خودستایی مهارت و استعداد خود را به رخ اقران کشیده است. شاعر در بخش هزلیات دیوان به هجو و بدگویی از همکاران میپردازد و تا میتوانسته در تحقیر چند تن از یاران خود همچون حامدی اصفهانی، واحدی، کتابی، آصفی، قوسی و دیگران بیپروایی کرده است. | ||
قبولی در سرودن غزل تحت تأثیر غزلسرایان نامآور بوده و از شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام، سنایی، انوری، عطار و ... الهام گرفته است. | قبولی در سرودن غزل تحت تأثیر غزلسرایان نامآور بوده و از شاعرانی چون [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]]، [[انوری، محمد بن محمد|انوری]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و ... الهام گرفته است. | ||
در سال 880 قمری که کتابت دیوانش تمام شده، آن را تقدیم سلطان عثمانی میکند و بهظاهر تا پایان عمر زبان را در تاریکخانۀ دهان به بند میکشد. به نظر میرس در یکی ـ دو سال پایانی عمر گوشهنشینی جسم و جان شاعر را چندان تسخیر کرده و حقیقت حیات را چنان دریافته و پذیرفته است که دیگربار گرد مدح و قدح این و آن و تملق و سالوس نگردد. سپس شاعر دیار غربت را پشت سر نهاده و در نهان به شهر هرات بازگشته است. | در سال 880 قمری که کتابت دیوانش تمام شده، آن را تقدیم سلطان عثمانی میکند و بهظاهر تا پایان عمر زبان را در تاریکخانۀ دهان به بند میکشد. به نظر میرس در یکی ـ دو سال پایانی عمر گوشهنشینی جسم و جان شاعر را چندان تسخیر کرده و حقیقت حیات را چنان دریافته و پذیرفته است که دیگربار گرد مدح و قدح این و آن و تملق و سالوس نگردد. سپس شاعر دیار غربت را پشت سر نهاده و در نهان به شهر هرات بازگشته است. |