پرش به محتوا

میر، محمدتقی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
تحصیلات ابتدایی را در کازرون و شیراز گذراند. ایشان در زندگی‌نامه خودنوشت می نویسد: از عنفوان جوانی هنگامی‌که در دبیرستان به تحصیل مشغول بودم، ساعت فراغت را با خواندن شرح‌ حال بزرگان پیشین ایران و آثار گران‌بهایشان صرف می‌کردم؛ البته در آن زمان به علت شوقی که به ادبیات داشتم، بیشتر شعرا مورد نظر بودند. این علاقه و میل با رفتن به دانشگاه و تحصیل در دانشکده پزشکی فزونی گرفت و اشتیاق به دانستن شرح‌ حال و آثار پزشکان نیز اضافه گشت. در این دوره بود که هرجا کتابی در این‌باره می‌یافتم، با تهیه و خواندن مطالب آن آتش این اشتیاق را خاموش می‌کردم... هم‌زمان با تحصیلات دانشگاه، با بعضی از دوستان شیرازی که در دانشکده منقول و معقول آن ‌زمان مدرسه سپهسالار به تحصیل مشغول بودند، رفت‌وآمد داشتم و از محضر آنان نیز استفاده‌ها می‌بردم.
تحصیلات ابتدایی را در کازرون و شیراز گذراند. ایشان در زندگی‌نامه خودنوشت می نویسد: از عنفوان جوانی هنگامی‌که در دبیرستان به تحصیل مشغول بودم، ساعت فراغت را با خواندن شرح‌ حال بزرگان پیشین ایران و آثار گران‌بهایشان صرف می‌کردم؛ البته در آن زمان به علت شوقی که به ادبیات داشتم، بیشتر شعرا مورد نظر بودند. این علاقه و میل با رفتن به دانشگاه و تحصیل در دانشکده پزشکی فزونی گرفت و اشتیاق به دانستن شرح‌ حال و آثار پزشکان نیز اضافه گشت. در این دوره بود که هرجا کتابی در این‌باره می‌یافتم، با تهیه و خواندن مطالب آن آتش این اشتیاق را خاموش می‌کردم... هم‌زمان با تحصیلات دانشگاه، با بعضی از دوستان شیرازی که در دانشکده منقول و معقول آن ‌زمان مدرسه سپهسالار به تحصیل مشغول بودند، رفت‌وآمد داشتم و از محضر آنان نیز استفاده‌ها می‌بردم.


موضوع پایان‌نامه خود را با دوست بزرگوار زنده‌یاد حاج شیخ ضیاء‌الدین بن یوسف در میان گذاشته، برای کسب اطلاع از عقاید پزشکان ایران درباره سرطان استمداد کردم. آن بزرگ‌مرد با گشاده‌رویی که خاص ایشان بود، تقاضای مرا پذیرفته، وسیله آشنایی‌ام را با شادروان میرزا طاهر تنکابنی که علاوه بر استادی در علوم منقول و معقول و فلسفه اسلامی، از طب سنتی هم اطلاعات کافی داشتند، فراهم فرمود... بااینکه مرحوم تنکابنی در آن‌ زمان سنوات آخر زندگانی را می‌گذراندند، مع‌ذلک تقاضای دانش‌طلب جوانی که از ایشان استمداد می‌کرد را پذیرفته، محل ملاقات بعدی را در خانه خود تعیین کردند. متأسفانه در این فاصله سکته ناگهانی، حال استاد را دگرگون کرد و وعده ملاقات به تأخیر افتاد.
موضوع پایان‌نامه خود را با دوست بزرگوار زنده‌یاد حاج شیخ ضیاء‌الدین بن یوسف در میان گذاشته، برای کسب اطلاع از عقاید پزشکان ایران درباره سرطان استمداد کردم. آن بزرگ‌مرد با گشاده‌رویی که خاص ایشان بود، تقاضای مرا پذیرفته، وسیله آشنایی‌ام را با شادروان [[تنکابنی، میرزا محمدطاهر|میرزا طاهر تنکابنی]] که علاوه بر استادی در علوم منقول و معقول و فلسفه اسلامی، از طب سنتی هم اطلاعات کافی داشتند، فراهم فرمود... بااینکه مرحوم [[تنکابنی، میرزا محمدطاهر|تنکابنی]] در آن‌ زمان سنوات آخر زندگانی را می‌گذراندند، مع‌ذلک تقاضای دانش‌طلب جوانی که از ایشان استمداد می‌کرد را پذیرفته، محل ملاقات بعدی را در خانه خود تعیین کردند. متأسفانه در این فاصله سکته ناگهانی، حال استاد را دگرگون کرد و وعده ملاقات به تأخیر افتاد.


پس از بهبودی نسبی، برای ایفای وعده به منزل ایشان رفتم. آن رادمرد آزاده به وعده خود وفا فرموده، رساله کوچکی در چند صفحه درباره عقاید پزشکان قدیم ایران مثل علی بن عباس مجوسی اهوازی و شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا و سید اسماعیل جرجانی و علامه قطب‌الدین شیرازی که قبلاً تهیه شده بود، به این‌جانب مرحمت فرمودند. از این رساله بود که نویسنده با عقاید ابن سینا درباره سرطان آشنا شدم... این رساله مختصر که نویسنده افتخار نگاهداری آن را نداشت در نقل و انتقال از تهران به شیراز که با عنوان رئیس بیمارستان سعدی و ریاست بخش زنان در سال 1325ش، منصوب شده بودم، مفقود شد، اما خوشبختانه مطالب آن چون نقش بر سنگ در حافظه ذهنی من باقی ماند و موجب مزید اشتیاق نویسنده به خواندن کتب سنتی طب قدیم ایران گردید. از آن زمان به جمع‌آوری کتب قدیمی پرداختم...
پس از بهبودی نسبی، برای ایفای وعده به منزل ایشان رفتم. آن رادمرد آزاده به وعده خود وفا فرموده، رساله کوچکی در چند صفحه درباره عقاید پزشکان قدیم ایران مثل [[مجوسی، علی بن عباس|علی بن عباس مجوسی اهوازی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا]] و [[جرجانی، اسماعیل بن حسن|سید اسماعیل جرجانی]] و علامه [[قطب‌‌الدین‌ شیرازی‌، محمود بن‌ مسعود|قطب‌الدین شیرازی]] که قبلاً تهیه شده بود، به این‌جانب مرحمت فرمودند. از این رساله بود که نویسنده با عقاید [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] درباره سرطان آشنا شدم... این رساله مختصر که نویسنده افتخار نگاهداری آن را نداشت در نقل و انتقال از تهران به شیراز که با عنوان رئیس بیمارستان سعدی و ریاست بخش زنان در سال 1325ش، منصوب شده بودم، مفقود شد، اما خوشبختانه مطالب آن چون نقش بر سنگ در حافظه ذهنی من باقی ماند و موجب مزید اشتیاق نویسنده به خواندن کتب سنتی طب قدیم ایران گردید. از آن زمان به جمع‌آوری کتب قدیمی پرداختم...


در سال ۱۳۲۴ موفق به اخذ درجه دکترای پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. سپس برای ادامه تحصیلات راهی آمریکا شد و موفق به اخذ درجهٔ فوق‌تخصص جراحی از دانشگاه کلرادوی آمریکا شد. وی سپس به ایران بازگشت و استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز شد.
در سال ۱۳۲۴ موفق به اخذ درجه دکترای پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. سپس برای ادامه تحصیلات راهی آمریکا شد و موفق به اخذ درجهٔ فوق‌تخصص جراحی از دانشگاه کلرادوی آمریکا شد. وی سپس به ایران بازگشت و استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز شد.