۱۰۶٬۳۱۹
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'موضعگیری ' به 'موضعگیری ') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
خلفالله دو فصل آخر این باب را به بررسی و تحلیل تفصیلی این روند اختصاص داده است. | خلفالله دو فصل آخر این باب را به بررسی و تحلیل تفصیلی این روند اختصاص داده است. | ||
باب چهارم کتاب که بسیار مختصر است به بیان ارتباط روحیه پیامبر اکرم بهعنوان یکی از پیامبران با قصههای قرآن اختصاص دارد، به این معنا که بیان قصه هر یک از انبیای سلف ناظر به یکی از حالات و مسائلی است که برای پیامبر اسلام پیش آمده است. خلفالله در شیوه تحلیل ادبی قصههای قرآن در این کتاب، از تازهترین مطالعات غربیان در قلمرو نقد و تحلیل ادبی، خصوصاً آنچه در حوزه ادبیات انگلیسی جدید رواج دارد، استفاده فراوان برده است. در واقع، خلفالله در پژوهش خود چنانکه امین خولی تأکید داشته، جنبههای لغوی، زبانی و بیانی را با لزوم استفاده از دانشهای جامعهشناسی و روانشناسی مورد توجه قرار داده و از این رهگذر بهطور خلاصه به این نتایج رسیده است: نخست فرض میکند که قصه در متن قرآن دارای ابعاد تربیتی است و فرسنگها از جنبه تاریخی دور است، بهعلاوه اینکه وحدت آن نیز امری نسبی است. این امر پیوندی روانی میان قصهپرداز و شنونده برقرار میسازد. دوم اینکه خلفالله با تکیه بر دانش جامعهشناسی نتیجه میگیرد که در قرآن قصههای اسطوره گونه وجود دارد. سوم اینکه وی معتقد است مفسران عمدتاً کوشیدهاند تا با ترتیب صحیح دادن به قصههای قرآن، فرض واقعی بودن آنها را توجیه و اثبات کنند و این دیدگاه مقاصد حقیقی این قصهها را که در ورای آنها نهفته است، ضایع میسازد؛ وانگهی واقعیت تاریخی قائل شدن برای این قصهها بهعنوان محور وحدت آنها، موجب شده که شخصیت اصلی آنها که خود حضرت رسول اکرم است، به چشم نیاید. در کتاب خلفالله بهوفور به تفسیر المنار استشهاد شده و وی کوشیده است جانب عصمت و اصالت قرآن کریم را حفظ کند؛ بااینحال، این حزم و احتیاط از او در مقابل ذهنیت استادان جامع ازهر که پیشتر گشودگی عقلانی محمد عبدُه را هم به حاشیه رانده بودند، محافظت نکرد. معلوم بود که چنین تحلیلی از قصههای قرآن چندان هم پذیرفتنی نبود، زیرا پیش از وی نیز که عبدالوهاب نجار در 1309ش/ 1930 سلسله دروسی را در باب داستانهای انبیا در قرآن برای پارهای از دانشجویان در ازهر ارائه و سپس آنها را با عنوان «قصص الانبیاء» منتشر کرد و طی آن تحلیلی به مراتب نرمتر از تحلیل خلفالله عرضه نمود، با واکنش منفی برخی از علما مواجه و نقد مفصّلی بر این کتاب زیرنظر آنان تألیف و منتشر شد که نجّار در چاپ بعدی کتابش به آن پاسخ گفت. امین خولی در مقدمهای بر چاپ دوم الفن القصصی، مناقشات حادّی را که پس از چاپ این کتاب میان منتقدان و مؤیدان آن در مصر درگرفت گزارش کرده و گفته است در تاریخ جنبشهای فکری مصر، شاید این نزاع فکری بیش از همه به درازا کشیده باشد. درعینحال، وی اندیشه اصلی مطرح شده در کتاب یعنی تفکیک اسلوب ادبی و هنری از اسلوب تاریخی و نیز ادبی و هنری دانستن اسلوب قرآن را تأیید و این تفکیک را در جهت دفاع از ساحت قرآن تلقی کرده است. خلیل عبدالکریم هم در مؤخره تحلیلی خود بر چاپ تازه کتاب الفن القصصی آن را از نشانههای اندیشه نوین اسلامی و در ردیف کتابهای دوران سازی چون فی الشعر الجاهلی از طه حسین و الاسلام و اصول الحکم از علی عبدالرازق دانسته است. غوغایی که بر سر الفن القصصی در مصر پدید آمد در واقع، ادامه جدال فکری و فرهنگی نخستین دهههای قرن چهاردهم در مصر بود که میان جریانهای آزادیخواه -که درصدد اصلاحات سیاسی و فرهنگی بودند- با نهادهای اصلی از جمله نظام تعلیم و تربیت دانشگاه ازهر، وجود داشت. باوجوداین غوغا، این کتاب به محافل علمی و دانشگاهی جهان عرب راه یافت و در مواردی متن درسی شد. نخستین نقدها بر الفن القصصی را در جلسه دفاعیه خلفالله، احمد امین و احمد شایب مطرح کردند که گزارش این جلسه در هفتهنامه الرسالة منتشر گردید. انتشار این گزارش، جدالی قلمی میان اهل علم و ادب مصر در پی داشت که در چند شماره از مجله الرسالة انعکاس یافت. انعکاس نظریه خلفالله در الرسالة موجب شد گروههایی مانند جبهه علمای ازهر، اخوان المسلمین و شَربینی به موضعگیری و صدور فتوا برضد آن بپردازند و عالمانی چون شیخ محمود شلتوت و عبدالمجید سلیم اعلام نظر نمایند. بااینهمه و با وجود مخالفت برخی استادان، تدریس علوم قرآنی در بخش زبان عربی دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره به خلفالله سپرده شد. در مقابل، علاوه بر امین خولی و پیروانش، کسان دیگری مانند توفیق حکیم به دفاع از خلفالله پرداختند. | باب چهارم کتاب که بسیار مختصر است به بیان ارتباط روحیه پیامبر اکرم بهعنوان یکی از پیامبران با قصههای قرآن اختصاص دارد، به این معنا که بیان قصه هر یک از انبیای سلف ناظر به یکی از حالات و مسائلی است که برای پیامبر اسلام پیش آمده است. خلفالله در شیوه تحلیل ادبی قصههای قرآن در این کتاب، از تازهترین مطالعات غربیان در قلمرو نقد و تحلیل ادبی، خصوصاً آنچه در حوزه ادبیات انگلیسی جدید رواج دارد، استفاده فراوان برده است. در واقع، خلفالله در پژوهش خود چنانکه امین خولی تأکید داشته، جنبههای لغوی، زبانی و بیانی را با لزوم استفاده از دانشهای جامعهشناسی و روانشناسی مورد توجه قرار داده و از این رهگذر بهطور خلاصه به این نتایج رسیده است: نخست فرض میکند که قصه در متن قرآن دارای ابعاد تربیتی است و فرسنگها از جنبه تاریخی دور است، بهعلاوه اینکه وحدت آن نیز امری نسبی است. این امر پیوندی روانی میان قصهپرداز و شنونده برقرار میسازد. دوم اینکه خلفالله با تکیه بر دانش جامعهشناسی نتیجه میگیرد که در قرآن قصههای اسطوره گونه وجود دارد. سوم اینکه وی معتقد است مفسران عمدتاً کوشیدهاند تا با ترتیب صحیح دادن به قصههای قرآن، فرض واقعی بودن آنها را توجیه و اثبات کنند و این دیدگاه مقاصد حقیقی این قصهها را که در ورای آنها نهفته است، ضایع میسازد؛ وانگهی واقعیت تاریخی قائل شدن برای این قصهها بهعنوان محور وحدت آنها، موجب شده که شخصیت اصلی آنها که خود حضرت رسول اکرم است، به چشم نیاید. در کتاب خلفالله بهوفور به تفسیر المنار استشهاد شده و وی کوشیده است جانب عصمت و اصالت قرآن کریم را حفظ کند؛ بااینحال، این حزم و احتیاط از او در مقابل ذهنیت استادان جامع ازهر که پیشتر گشودگی عقلانی محمد عبدُه را هم به حاشیه رانده بودند، محافظت نکرد. معلوم بود که چنین تحلیلی از قصههای قرآن چندان هم پذیرفتنی نبود، زیرا پیش از وی نیز که عبدالوهاب نجار در 1309ش/ 1930 سلسله دروسی را در باب داستانهای انبیا در قرآن برای پارهای از دانشجویان در ازهر ارائه و سپس آنها را با عنوان «قصص الانبیاء» منتشر کرد و طی آن تحلیلی به مراتب نرمتر از تحلیل خلفالله عرضه نمود، با واکنش منفی برخی از علما مواجه و نقد مفصّلی بر این کتاب زیرنظر آنان تألیف و منتشر شد که نجّار در چاپ بعدی کتابش به آن پاسخ گفت. امین خولی در مقدمهای بر چاپ دوم الفن القصصی، مناقشات حادّی را که پس از چاپ این کتاب میان منتقدان و مؤیدان آن در مصر درگرفت گزارش کرده و گفته است در تاریخ جنبشهای فکری مصر، شاید این نزاع فکری بیش از همه به درازا کشیده باشد. درعینحال، وی اندیشه اصلی مطرح شده در کتاب یعنی تفکیک اسلوب ادبی و هنری از اسلوب تاریخی و نیز ادبی و هنری دانستن اسلوب قرآن را تأیید و این تفکیک را در جهت دفاع از ساحت قرآن تلقی کرده است. خلیل عبدالکریم هم در مؤخره تحلیلی خود بر چاپ تازه کتاب الفن القصصی آن را از نشانههای اندیشه نوین اسلامی و در ردیف کتابهای دوران سازی چون فی الشعر الجاهلی از طه حسین و الاسلام و اصول الحکم از علی عبدالرازق دانسته است. غوغایی که بر سر الفن القصصی در مصر پدید آمد در واقع، ادامه جدال فکری و فرهنگی نخستین دهههای قرن چهاردهم در مصر بود که میان جریانهای آزادیخواه -که درصدد اصلاحات سیاسی و فرهنگی بودند- با نهادهای اصلی از جمله نظام تعلیم و تربیت دانشگاه ازهر، وجود داشت. باوجوداین غوغا، این کتاب به محافل علمی و دانشگاهی جهان عرب راه یافت و در مواردی متن درسی شد. نخستین نقدها بر الفن القصصی را در جلسه دفاعیه خلفالله، احمد امین و احمد شایب مطرح کردند که گزارش این جلسه در هفتهنامه الرسالة منتشر گردید. انتشار این گزارش، جدالی قلمی میان اهل علم و ادب مصر در پی داشت که در چند شماره از مجله الرسالة انعکاس یافت. انعکاس نظریه خلفالله در الرسالة موجب شد گروههایی مانند جبهه علمای ازهر، اخوان المسلمین و شَربینی به موضعگیری و صدور فتوا برضد آن بپردازند و عالمانی چون شیخ محمود شلتوت و عبدالمجید سلیم اعلام نظر نمایند. بااینهمه و با وجود مخالفت برخی استادان، تدریس علوم قرآنی در بخش زبان عربی دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره به خلفالله سپرده شد. در مقابل، علاوه بر امین خولی و پیروانش، کسان دیگری مانند توفیق حکیم به دفاع از خلفالله پرداختند. | ||
== نقد بر نظریه خلفالله == | == نقد بر نظریه خلفالله == |