۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'میپر' به 'میپر') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'میکرد' به 'میکرد') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
====گفتار اول: شرح احوال==== | ====گفتار اول: شرح احوال==== | ||
[[ابن عربی، محمد بن علی|ابوبکر محمد بن علی]] معروف به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در 17 رمضان 560ق برابر 28 ژوئیه 1165م در مرسیه از بلاد اندلس زاده شد. زمان ولادتش مصادف با خلافت سی و دومین خلیفه عباسی؛ المستنجد بالله –متوفای 566ق- در شرق و امارت «ابن مردنیش» –کشته در 567ق- در مرسیه بود. خاندانش از مشاهیر و أشراف آن دوران به شمار می-رفت. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] خودش گفته که در کودکی تحولی معنوی برایش رخ داده و بعد با ابن رشد ملاقات کرده است. او در بیستویک سالگی (580ق) در اشبیلیه به طریق تصوف داخل شد. او کثیر السفر بود و به بلاد گوناگون مسافرت | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابوبکر محمد بن علی]] معروف به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در 17 رمضان 560ق برابر 28 ژوئیه 1165م در مرسیه از بلاد اندلس زاده شد. زمان ولادتش مصادف با خلافت سی و دومین خلیفه عباسی؛ المستنجد بالله –متوفای 566ق- در شرق و امارت «ابن مردنیش» –کشته در 567ق- در مرسیه بود. خاندانش از مشاهیر و أشراف آن دوران به شمار می-رفت. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] خودش گفته که در کودکی تحولی معنوی برایش رخ داده و بعد با ابن رشد ملاقات کرده است. او در بیستویک سالگی (580ق) در اشبیلیه به طریق تصوف داخل شد. او کثیر السفر بود و به بلاد گوناگون مسافرت میکرد. ابن عربی در سال 598ق به مکه رفت و با شیخ مکینالدین اصفهانی آشنا شد و از او بسیار تأثیر پذیرفت و سخت مجذوب و شیفته «نظام» دختر زیبای شیخ شد و در اثر این عشق، مجموعه اشعار و غزلیاتی عاشقانه سرود و آن را «ترجمان الأشواق» نامید و در آن، زیباییهای جسمی و روحی نظام را با برترین عبارات ستود و البته بعد از مدتی که مورد انتقاد قرار گرفت آن را ماهرانه به معانی عرفانی تأویل کرد. در سال 599ق تألیف کتاب الفتوحات المکیة را در مکه آغاز و در 636ق آن را تمام کرد. در سال 603ق ابن عربی برای دومین بار به مصر رفت و به قاهره رسید و در آنجا با جماعتی از صوفیان به ریاضت مشغول شد و گاه به مخالفت با ظواهر شریعت و عقاید عامه پرداخت. به همین جهت فقهاء تکفیرش کردند و بدعتگذارش نامیدند و از سلطان وقت؛ حبس و بلکه قتلش را خواستار شدند ولی رفیق شفیقش شیخ ابوالحسن بجائی سخنانش را تأویل کرد و او را از مهلکه رهانید. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] خودش گفته که در سال 627ق در دمشق پیامبر(ص) را در خواب دید و مأمور به نگارش فصوص الحکم شد. ابن عربی سرانجام در حدود هشتادسالگی (638ق = 1240م) درگذشت و در دمشق -دامنه کوه قاسیون- دفن شد.<ref>همان، ص 1- 96</ref> | ||
====گفتار دوم: اساتید و مشایخ، کتب و رسالات==== | ====گفتار دوم: اساتید و مشایخ، کتب و رسالات==== | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
بنابر نظر نویسنده، مقام والایِ علمی ابن عربی پذیرفته است ولی درباره ایمان و اعتقاد دینی او اختلاف شدیدی وجود دارد. بزرگان اسلام را به اعتبار موضعگیریشان نسبت به عقاید ابن عربی، میتوان به چهار گروه تقسیم کرد: | بنابر نظر نویسنده، مقام والایِ علمی ابن عربی پذیرفته است ولی درباره ایمان و اعتقاد دینی او اختلاف شدیدی وجود دارد. بزرگان اسلام را به اعتبار موضعگیریشان نسبت به عقاید ابن عربی، میتوان به چهار گروه تقسیم کرد: | ||
# ستایشگران: کسانی مانند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله شوشتری]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهائی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]] او را ستوده و حتی برخی از اینان او را متشرع و متدین شمردهاند ولی باید دانست که عدّه بسیاری از فقهای زمان ابن عربی او را به خاطر عدم رعایت حدود شرعی تکفیر کردند و شمس تبریزی که یار و معاصرش بود نقل کرده است که وی شریعت را متابعت | # ستایشگران: کسانی مانند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، [[شوشتری، سید نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله شوشتری]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهائی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]] او را ستوده و حتی برخی از اینان او را متشرع و متدین شمردهاند ولی باید دانست که عدّه بسیاری از فقهای زمان ابن عربی او را به خاطر عدم رعایت حدود شرعی تکفیر کردند و شمس تبریزی که یار و معاصرش بود نقل کرده است که وی شریعت را متابعت نمیکرد. البته هر چند برخی از عقاید و افکار ابن-عربی و پارهای از رفتار و کردارش سازگار با شرع نبود ولی آنگونه هم که مخالفانش گفتهاند نمیتوان او را ملحد و منکر اسلام شمرد.<ref>همان، ص508- 524</ref> | ||
# سرزنشکنندگان: کسانی مانند [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدولة سمنانی]]، [[ابن أهدل]]، [[آملی، سید حیدر|سیّد حیدر آملی]]، [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]]، [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملامحسن فیض کاشانی]]، ملا [[طاهر قمی]]، [[مجلسی، محمدباقر|علامه مجلسی]] صاحب [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحارالانوار]]، شیخ [[احسائی، احمد بن زینالدین|احمد احسائی]] و [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نوری]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرک الوسائل]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را مذمت کرده و برخی از افکارش را ناروا شمردهاند.<ref>همان، ص525- 547</ref> | # سرزنشکنندگان: کسانی مانند [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدولة سمنانی]]، [[ابن أهدل]]، [[آملی، سید حیدر|سیّد حیدر آملی]]، [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]]، [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملامحسن فیض کاشانی]]، ملا [[طاهر قمی]]، [[مجلسی، محمدباقر|علامه مجلسی]] صاحب [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحارالانوار]]، شیخ [[احسائی، احمد بن زینالدین|احمد احسائی]] و [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نوری]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرک الوسائل]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را مذمت کرده و برخی از افکارش را ناروا شمردهاند.<ref>همان، ص525- 547</ref> | ||
#:به نظر نویسنده، انتقادهای منتقدان نسبت به ابن عربی در شانزده مورد مطرح شده که در هشت مورد (1- وحدت وجود، 2- حلول و اتحاد، 3- ترجیح ولایت بر نبوت، 4- نبوت تحقیق، 5- ادعای استغنای از معرفت امام زمان، 6- قول به تشبیه، 7- انکار حشر جسمانی، 8- سبب کفر نصارا) وارد نیست و جواب قانع کننده دارد ولی در هشت مورد دیگر (1- عدم رعایت شریعت، 2- خاتمیت ولایت، 3- عداوت با شیعه، 4- ادعای گوارا شدن عذاب برای مخلدان در جهنم، 5- ادعای خطاکاری حضرت نوح(ع)، 6- ادعای اینکه حضرت حقّ هارون را یاری نکرد، 7- ادعای خطاکاری حضرت ابراهیم(ع)، 8- ادعای صحت ایمان فرعون و نجات او از عذاب آخرت) اشکال بر این عارف وارد است و قابل دفاع نیست.<ref>همان، ص547- 572</ref> | #:به نظر نویسنده، انتقادهای منتقدان نسبت به ابن عربی در شانزده مورد مطرح شده که در هشت مورد (1- وحدت وجود، 2- حلول و اتحاد، 3- ترجیح ولایت بر نبوت، 4- نبوت تحقیق، 5- ادعای استغنای از معرفت امام زمان، 6- قول به تشبیه، 7- انکار حشر جسمانی، 8- سبب کفر نصارا) وارد نیست و جواب قانع کننده دارد ولی در هشت مورد دیگر (1- عدم رعایت شریعت، 2- خاتمیت ولایت، 3- عداوت با شیعه، 4- ادعای گوارا شدن عذاب برای مخلدان در جهنم، 5- ادعای خطاکاری حضرت نوح(ع)، 6- ادعای اینکه حضرت حقّ هارون را یاری نکرد، 7- ادعای خطاکاری حضرت ابراهیم(ع)، 8- ادعای صحت ایمان فرعون و نجات او از عذاب آخرت) اشکال بر این عارف وارد است و قابل دفاع نیست.<ref>همان، ص547- 572</ref> |