۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ل های ' به 'لهای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دین و دولت در ایران عهد آل بویه''' تألیف دکتر هادی نوری (عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان)، محمد بشردوست | '''دین و دولت در ایران عهد آل بویه''' تألیف دکتر [[نوری، هادی|هادی نوری]] (عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان)، [[بشردوست اطاقور، محمد|محمد بشردوست اطاقور]]؛ اثر حاضر به دنبال توضیح و توصیف نظام مند رابطهی دین و دولت در عهد آل بویه می باشد. جستجو و نشان دادن مصادیق واقعی برای هر یک از الگوهای تعامل تعریف شده دردورهی فرمانروایی حکمرانان آل بویه، مقصد نهایی این اثر خواهد بود. در این مسیر تلاش خواهد شد تا در نهایت به تحلیلی از نوع رابطهی آن دو برای رسیدن به الگو یا الگوهایی از تعامل دین و دولت نائل شویم و فرضی را که در این تحقیق در صدد بررسی آن هستیم (یعنی تسلط الگوی دولت سالاری در عهد آل بویه) تأیید یا رد گردد. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
دین و نوع مناسبات انسان در قبال آن جزئی همیشگی از تاریخ عمومی بشر بوده است. انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع شیوهها «دینی» بوده است. دین و دین گرایی در حیات بشری، در خلاء فردی و در انزوای کامل از محیط اجتماعی و نفی ارتباط با دیگران پدید نیامده است. اساسا دین با دنیا عجین است و تنها در جامعه تجلی می یابد و در حالی که بدان رنگ خاصی می زند، از آن تأثیر هم می پذیرد. مناسبات دولت و مذهب، از یک سو براساس نیاز دولت به «حفظ ثبات و امنیت جامعه» و از سوی دیگر، بر اساس «بازی قدرت میان دو طرف» تعریف می شود. موضوع قابل طرح این است که کمتر دینی را می توان پیدا نمود که از لحاظ سیاسی خنثی باشد، زیرا هر دین و الهیّاتی نگاه خاص نسبت به جهان ماورای طبیعی، هستی و انسان دارد و تلقّی ادیان از عرصههای مذکور بر مسائل اجتماعی – سیاسی نیز اثر گذار است. با توجه به واضح بودن این مطلب در متون دینی ما، برخی از اندیشمندان غربی نیز به این حقیقت اشاره نموده اند. در حقیقت، مشروعیت پاسخی به این پرسش هاست که چرا یک گروه خاص حق حکمرانی بر دیگران می یابد. از جانب دیگر، می دانیم که دولت در سیر تکامل وجودی خویش سیاستگذاری های وسیع را در اجتماع حق خود می داند. نهادهای اجتماعی نیز بر اساس چنین حقی شکل یافته اند. اینگونه، دولت پیوندی عمیق با حیات فردی پیدا کرده است. این رخداد با توجه به اراده مطلقی که او داراست، به واقعیت انسانی تبدیل شده است. ولی هر واقعیت انسانی در نظام ارزشی حاکم بر روابط فرد و محیط پیرامون، اقلا حقانی نیست و تا مادامی که آن واقعیت در گسترهی جهانشناسی مؤمنانه تفسیر حقانی نیابد، از ارزش دینی برخوردار نخواهد شد. | دین و نوع مناسبات انسان در قبال آن جزئی همیشگی از تاریخ عمومی بشر بوده است. انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع شیوهها «دینی» بوده است. دین و دین گرایی در حیات بشری، در خلاء فردی و در انزوای کامل از محیط اجتماعی و نفی ارتباط با دیگران پدید نیامده است. اساسا دین با دنیا عجین است و تنها در جامعه تجلی می یابد و در حالی که بدان رنگ خاصی می زند، از آن تأثیر هم می پذیرد. مناسبات دولت و مذهب، از یک سو براساس نیاز دولت به «حفظ ثبات و امنیت جامعه» و از سوی دیگر، بر اساس «بازی قدرت میان دو طرف» تعریف می شود. موضوع قابل طرح این است که کمتر دینی را می توان پیدا نمود که از لحاظ سیاسی خنثی باشد، زیرا هر دین و الهیّاتی نگاه خاص نسبت به جهان ماورای طبیعی، هستی و انسان دارد و تلقّی ادیان از عرصههای مذکور بر مسائل اجتماعی – سیاسی نیز اثر گذار است. با توجه به واضح بودن این مطلب در متون دینی ما، برخی از اندیشمندان غربی نیز به این حقیقت اشاره نموده اند. در حقیقت، مشروعیت پاسخی به این پرسش هاست که چرا یک گروه خاص حق حکمرانی بر دیگران می یابد. از جانب دیگر، می دانیم که دولت در سیر تکامل وجودی خویش سیاستگذاری های وسیع را در اجتماع حق خود می داند. نهادهای اجتماعی نیز بر اساس چنین حقی شکل یافته اند. اینگونه، دولت پیوندی عمیق با حیات فردی پیدا کرده است. این رخداد با توجه به اراده مطلقی که او داراست، به واقعیت انسانی تبدیل شده است. ولی هر واقعیت انسانی در نظام ارزشی حاکم بر روابط فرد و محیط پیرامون، اقلا حقانی نیست و تا مادامی که آن واقعیت در گسترهی جهانشناسی مؤمنانه تفسیر حقانی نیابد، از ارزش دینی برخوردار نخواهد شد. |