۱۰۶٬۸۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های ' به 'ههای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'هی ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
دانشگاه امروزی در اثر چرخشهای فرهنگی، اجتماعی و فناوری در عصر حاضر دستخوش تغییراتی شده، و این تغییرات موجب ظهور مفاهیم تازه ای در مطالعات آموزش عالی، علم و فناوری گردیده است. در این بستر جهانی، در سالهای اخیر مطالعات فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی، علم و فناوری نه تنها مورد توجه واقع شده بلکه درنظام شناخت و آیندهنگری آموزش عالی اهمیت محوری پیدا کرده است. فهم چالشهای پیش روی آموزش عالی و انتظارات از آن با تکیه به مولفههای درونی و بیرونی نظام علم، وضعیت فعلی و آیندهنگری تعاملات میان دانشگاهها و محیط پیرامون به مدد مطالعات فرهنگی و اجتماعی ممکن می نماید و از این طریق می توان راهبردهای تعادل بخش میان کار ویژههای دانشگاه با نیازهای اجتماعی و بازار کار ارائه داد. بر این اساس مطالعات آموزش عالی و علم برای شناخت وضعیت موجود، ارزیابی تعاملات آن با جامعه وفرهنگ و ایفای نقش موثرتر آموزش عالی در ترسیم آینده کشور نیازمند بهره گیری از ظرفیت علوم اجتماعی و علوم انسانی و کاربست راهبردهای آن درعرصه سیاست گذاری و تصمیم گیری است. | دانشگاه امروزی در اثر چرخشهای فرهنگی، اجتماعی و فناوری در عصر حاضر دستخوش تغییراتی شده، و این تغییرات موجب ظهور مفاهیم تازه ای در مطالعات آموزش عالی، علم و فناوری گردیده است. در این بستر جهانی، در سالهای اخیر مطالعات فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی، علم و فناوری نه تنها مورد توجه واقع شده بلکه درنظام شناخت و آیندهنگری آموزش عالی اهمیت محوری پیدا کرده است. فهم چالشهای پیش روی آموزش عالی و انتظارات از آن با تکیه به مولفههای درونی و بیرونی نظام علم، وضعیت فعلی و آیندهنگری تعاملات میان دانشگاهها و محیط پیرامون به مدد مطالعات فرهنگی و اجتماعی ممکن می نماید و از این طریق می توان راهبردهای تعادل بخش میان کار ویژههای دانشگاه با نیازهای اجتماعی و بازار کار ارائه داد. بر این اساس مطالعات آموزش عالی و علم برای شناخت وضعیت موجود، ارزیابی تعاملات آن با جامعه وفرهنگ و ایفای نقش موثرتر آموزش عالی در ترسیم آینده کشور نیازمند بهره گیری از ظرفیت علوم اجتماعی و علوم انسانی و کاربست راهبردهای آن درعرصه سیاست گذاری و تصمیم گیری است. | ||
کتابی که پیش رو دارید، اثری موجز ولی جامع از سیرتحول شکل گیری دانشگاهها درغرب از ابتدای قرن سیزدهم تا پایان قرن پانزدهم است. این اثر نشان می دهد دانشگاهها از درون مدارس وابسته به کلیسای جامع بیرون آمدند که درابتدا در دو شهر مهم پاریس و بولون متمرکز بودند. در کنار این مدارس وابسته به کلیسا مدارس لاییک هم بودند که فقط درایتالیا دوام آوردند. رئیس و معلمان این مدارس عموما جزو رؤسای کشیشان کلیسا بودند. دراین مدارس هفت صنایع فکری تدریس می شد که | کتابی که پیش رو دارید، اثری موجز ولی جامع از سیرتحول شکل گیری دانشگاهها درغرب از ابتدای قرن سیزدهم تا پایان قرن پانزدهم است. این اثر نشان می دهد دانشگاهها از درون مدارس وابسته به کلیسای جامع بیرون آمدند که درابتدا در دو شهر مهم پاریس و بولون متمرکز بودند. در کنار این مدارس وابسته به کلیسا مدارس لاییک هم بودند که فقط درایتالیا دوام آوردند. رئیس و معلمان این مدارس عموما جزو رؤسای کشیشان کلیسا بودند. دراین مدارس هفت صنایع فکری تدریس می شد که پایهی آموزش بودند و الاهیات در پایان آن ها بود. این هفت صنعت به دو بخش تقسیم می شد: یکی صنایع تلاثی که شامل دستور زبان، فن جدلی و فن خطابه بود و دیگری صنعت رباعی شامل ریاضیات، هندسه، موسیقی و نجوم بود. این طبقه بندی در سراسر قرون وسطی ادامه داشت. در تأسیس دانشگاهها هم پاپ ها نقش داشتند وهم امپراتورها. در واقع پاپ ها درتوسعهی دانشگاهها نقش تعیین کننده ای بازی کردند. نظام رتبههای دانشگاهی و سازمان یابی دقیق آزمون ها درطی قرن سیزدهم مشخص شد. در ابتدا، قدیمی ترین رتبه فقط لیسانس بود. بعدها پای مدرک فوق لیسانس و دکتری هم به میان آمد. البته پاپ ها برای دانشگاهها کارکردی ایدئولوژیک تعیین کردند. تلقی پاپ از دانشگاه این بود که باید به منزلهی نهادهایی درخدمت کلیسای کاتولیک روم باشند. آن ها سعی کردند اصناف روحانیان را به دانشگاهها وارد کنند. دولت نیز امتیازاتی را برای دانشگاهها فراهم آوردند، زیرا دانشگاهها برای شهرهایی که آن ها را می پذیرفتند حیثیت و ثروت به همراه می آوردند. همچنین دولت هزینهی تأسیس دانشگاهها، تعیین نهادها و تضمین انضباط آن ها را بر عهدهی کلیسا گذاشته بود. از اینرو اغلب دانشگاههای قرون چهاردهم و پانزدهم که تأسیسات پادشاهی بودند می بایست از سوی پاپ تأیید می شدند. دانشجویان اما از قشرهای مختلف جامعه بودند. از جمله قشر خرده اشرافی، بورژوازی و دهقانان مرفه و غیره. در کنار این دانشجویان، دانشجویان فقیر هم وجود داشتند. در مجموع در قرون وسطی تحصیلات گران تمام می شد. قرون چهاردهم و پانزدهم دورهی فراموش شدهی تاریخ دانشگاه است. این قرون درحیطهی نهادها و سازمان آموزش، قرن سیزدهم را تکرار کردند. البته دانشگاهها نهادهای کلیسا باقی ماندند. گرچه برخی امتیازات کلیسایی دانشگاهیان توسط مقامات دولتی کاهش یافت. در این دوره نسبت لاییک ها در میان استادان و دانشجویان افزایش یافت به ویژه در دانشگاههای ایتالیا و جنوب فرانسه. تأسیس دانشگاهها به تدریج به سراسر اروپا گسترش یافت و این نهاد جزو لاینفک و ضروری زندگی مردمان غرب شد و در نهایت از وابستگی به نهادهای قدرت دینی و دولتی آزاد شد و به استقلال رسید. | ||
دانشگاههای قرون وسطی، به | دانشگاههای قرون وسطی، به منزلهی یکی از اصلی ترین تأسیسات تمدن غربی این دوره، مدت ها مورد توجه مورخان بوده است. در واقع دوران باستان فاقد این نهادها بود؛ نهادهایی که به روشنی تعریف شده اند، به شدت سازمان یافته اند، و طی سه قرن، شبه انحصارگونهی مشخصی از آموزش، و تاحد زیادی، فرهنگ را برعهده گرفته اند. از نظر بسیاری، تاریخ دانشگاهها اساساً تاریخ آموزههای آموزش داده شده در دانشگاهها بود، ولی دیگر روشهای نگارش تاریخ دانشگاههای قرون وسطی امکان پذیر است؛ یعنی می توان آن ها را نیز به منزلهی نهادها و گروههای انسانی مطالعه کرد که در بستر تاریخی مشخصی قرار گرفته اند. افزون بر این، می توان تصور کرد که شناخت دانشگاهها هم چون نهادهای زنده و گروههای انسانی می تواند به نوبهی خود تاریخ عقاید را تبیین کند. آموزههای ساخت و پرداخت شده در دانشگاههای قرون وسطی نباید به صورت ازلی، هم چون دستگاههای انتزاعی، و مستقل از هر بستر تاریخی بررسی شوند.<ref> [https://www.historylib.com/books/2230 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |