۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ده ها' به 'دهها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ها' به 'هها') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
فصل دوم.معرفت فرزند: بچه با معرفت زاده مىشود؛ معرفتى درخور زندگى عقلانى.او دنيا را نمىشناسد و از آن دريافت پيشينى ندارد؛ اما خوب و دقيق مىفهمد زيرا با معرفت هاى درخور روح و عقل به دنيا آمده است.ندانستن، نفهميدن نيست کودک چون درگير دنياست بايد با آن آشنا شود او معرفت دارد و معروفها را مىشناسد و در پى مصداق است، ما حق تلقين نداريم.تنها بايد به او نمونه نشان دهيم.معروف آن است که کودک مىشناسد و منکر آن چيزى است که او نمىشناسد.کودک اگر چيزى را نشناسد آن را تجربه نمىکند پس براى پرهيز از نابايستها، آسانترين روش، آشنا نشدن است.بر ماست که آشناى خوب براى کودک فراهم کنيم.آشنا هاى فرزند بنابر اولويت چنين است: 1-انسان؛ يعنى، کسى به فراخور سن او؛ 2-درخت و گياه؛ 3-طبيعت؛ 4-حيوانات | فصل دوم.معرفت فرزند: بچه با معرفت زاده مىشود؛ معرفتى درخور زندگى عقلانى.او دنيا را نمىشناسد و از آن دريافت پيشينى ندارد؛ اما خوب و دقيق مىفهمد زيرا با معرفت هاى درخور روح و عقل به دنيا آمده است.ندانستن، نفهميدن نيست کودک چون درگير دنياست بايد با آن آشنا شود او معرفت دارد و معروفها را مىشناسد و در پى مصداق است، ما حق تلقين نداريم.تنها بايد به او نمونه نشان دهيم.معروف آن است که کودک مىشناسد و منکر آن چيزى است که او نمىشناسد.کودک اگر چيزى را نشناسد آن را تجربه نمىکند پس براى پرهيز از نابايستها، آسانترين روش، آشنا نشدن است.بر ماست که آشناى خوب براى کودک فراهم کنيم.آشنا هاى فرزند بنابر اولويت چنين است: 1-انسان؛ يعنى، کسى به فراخور سن او؛ 2-درخت و گياه؛ 3-طبيعت؛ 4-حيوانات | ||
با ويژگي هاى نيکى که دارند.کودک فقط خود بايد به سوى ديگران و جهان برود. راه آشنايى کودک با جهان ديدن و شنيدن و بسودن است.بزرگترين جنايت اين است که کودک را براى بزرگى آماده کنند؛ کودک را براى کودکى بايد مهيا کرد.عمل، حالت و هيأت وجودى، صفت، تفکر و عقيده، موضوع هاى مهمى است که کودک بايد با آنها آشنا شود.مربى بايد از راه | با ويژگي هاى نيکى که دارند.کودک فقط خود بايد به سوى ديگران و جهان برود. راه آشنايى کودک با جهان ديدن و شنيدن و بسودن است.بزرگترين جنايت اين است که کودک را براى بزرگى آماده کنند؛ کودک را براى کودکى بايد مهيا کرد.عمل، حالت و هيأت وجودى، صفت، تفکر و عقيده، موضوع هاى مهمى است که کودک بايد با آنها آشنا شود.مربى بايد از راه نمونههاى صادق، کودک را به شناخت علمى رهنمون شود. نمونه در خود هستى نيست؛ در رابطۀ هستى با انسان است.درستها و نادرستها، حقها و ناحقها را بايد به کودک آموخت؛ اما از راه نمونهها. | ||
فصل سوم.باطن فرزند: کودک بايد با نفس هاى پنجگانه بگاه و بجا آشنا شود.انگيزه، محرک فرزند نيست؛ بايد در فرزند رغبت ايجاد کرد و آن را شدت بخشيد تا به حب بدل شود.همۀ رغبت هاى شديد، مقدمه حب اللّه هستند بايد حب و عاطفه به خير و حق و جمال را در کودک پرورش داد.تربيت اوليه فرزند، پنج مرحله دارد: مصداقشناسى؛ شناخت ويژگي هاى مصداق؛ مصداقيابى؛ مصداقنمايى و تکرار تا سرمنزل مهارت. | فصل سوم.باطن فرزند: کودک بايد با نفس هاى پنجگانه بگاه و بجا آشنا شود.انگيزه، محرک فرزند نيست؛ بايد در فرزند رغبت ايجاد کرد و آن را شدت بخشيد تا به حب بدل شود.همۀ رغبت هاى شديد، مقدمه حب اللّه هستند بايد حب و عاطفه به خير و حق و جمال را در کودک پرورش داد.تربيت اوليه فرزند، پنج مرحله دارد: مصداقشناسى؛ شناخت ويژگي هاى مصداق؛ مصداقيابى؛ مصداقنمايى و تکرار تا سرمنزل مهارت. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
فصل هفتم.بايست هاى تربيتى: پرورش بس نيست؛ بايد تربيت کرد.در تربيت کودک ديدنيها از شنيدنيها مهمترند و آموزندگى آنها افزونتر است.از جمالخواهى مىتوان در تربيت يارى گرفت.جمالدوستى در تحول نفسانى فرزند نيز مؤثر مىافتد، از راه صداقت، و محبت مىتوان کودک را براى تربيت آماده کرد.از راه کرامت نفس و همت، مىتوان در کودک حرکت آفريد. | فصل هفتم.بايست هاى تربيتى: پرورش بس نيست؛ بايد تربيت کرد.در تربيت کودک ديدنيها از شنيدنيها مهمترند و آموزندگى آنها افزونتر است.از جمالخواهى مىتوان در تربيت يارى گرفت.جمالدوستى در تحول نفسانى فرزند نيز مؤثر مىافتد، از راه صداقت، و محبت مىتوان کودک را براى تربيت آماده کرد.از راه کرامت نفس و همت، مىتوان در کودک حرکت آفريد. | ||
فصل هشتم.فرزند و آزادى: مکتب به کودک آزادى داده است چه، | فصل هشتم.فرزند و آزادى: مکتب به کودک آزادى داده است چه، خواستههاى کودک سالم هستند.بچۀ آزاد، آن است که بر خويش فرمان دهد.آزادى لازمه وجودى فرزند است.در آزادى، کودک به خطا هم مىرود و اين از آنروست که با مصداقها، خوب آشنا نيست.به هرحال او بايد بفهمد خطا، خطاست و ما بايد خطا هاى او را تحمل کنيم. | ||
فصل نهم.فرزند و خود براى فرداى بهتر: جناب پيامبر(ص)فرمودند: من و على از يک درختيم.آدمى بايد چون درخت باشد، بالنده و بارآور.انسان دينمدار، حق ندارد چيزى جز وجدان عقلى را بر خود حاکم کند.او موضوع تفکر را برمىگزيند و به آنچه مىداند عمل مىکند.آدمى بايد اخلاقى باشد، اخلاق بيش از عمل است.فرزند بايد اولويتها را بازشناسد و چيزى را به جاى چيز ديگر نگيرد. | فصل نهم.فرزند و خود براى فرداى بهتر: جناب پيامبر(ص)فرمودند: من و على از يک درختيم.آدمى بايد چون درخت باشد، بالنده و بارآور.انسان دينمدار، حق ندارد چيزى جز وجدان عقلى را بر خود حاکم کند.او موضوع تفکر را برمىگزيند و به آنچه مىداند عمل مىکند.آدمى بايد اخلاقى باشد، اخلاق بيش از عمل است.فرزند بايد اولويتها را بازشناسد و چيزى را به جاى چيز ديگر نگيرد. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
فصل دوازدهم.فرهنگ فرزند: کودک بايد با فرهنگ خود آشنا شود.فرهنگ کودک فهمى زيربنايى است که براساس آن، زندگى و فضاى آن را مىشناسد.فرهنگ يا تعريف است و يا توصيف؛ بايد کارى کرد که فرهنگ کودک توصيفى باشد. | فصل دوازدهم.فرهنگ فرزند: کودک بايد با فرهنگ خود آشنا شود.فرهنگ کودک فهمى زيربنايى است که براساس آن، زندگى و فضاى آن را مىشناسد.فرهنگ يا تعريف است و يا توصيف؛ بايد کارى کرد که فرهنگ کودک توصيفى باشد. | ||
فصل سيزدهم.دو چهره از فرزند: کودک، يا اهل است و يا نااهل.برخى مىپندارند، براستى«تخممرغ دزد شتر دزد مىشود»و نااهل، تربيتبردار نيست.اين خطاست چه، کودک را نااهل کردهاند پس مىتوان او را به راه آورد؛ بايد پيوندش را با | فصل سيزدهم.دو چهره از فرزند: کودک، يا اهل است و يا نااهل.برخى مىپندارند، براستى«تخممرغ دزد شتر دزد مىشود»و نااهل، تربيتبردار نيست.اين خطاست چه، کودک را نااهل کردهاند پس مىتوان او را به راه آورد؛ بايد پيوندش را با بچههاى اهل افزود و او را به سوى فطرتش برانگيخت.بايد فضاى زندگى او را به نيکان آراست تا او اثر پذيرد و دگرگون شود. | ||
فصل چهاردهم.ملاک استنباط، مبادا بلغزيم: ما چون غربيان، انسان را حيوان باهوش و فطرت آلوده نمىدانيم؛ از نگاه ما کودک توان دريافت خير را دارد و به حسن و کمال راغب است.ديدگاه ما با غربيان در تربيت ظاهر و باطن، روابط اجتماعى، دين و دانش و زندگى انسان فرق مىکند. | فصل چهاردهم.ملاک استنباط، مبادا بلغزيم: ما چون غربيان، انسان را حيوان باهوش و فطرت آلوده نمىدانيم؛ از نگاه ما کودک توان دريافت خير را دارد و به حسن و کمال راغب است.ديدگاه ما با غربيان در تربيت ظاهر و باطن، روابط اجتماعى، دين و دانش و زندگى انسان فرق مىکند. |