۱۰۶٬۸۱۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'کتاب ها' به 'کتابها') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ش ها' به 'شها') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
فصل سوم. بلوغ، نشان تسکين و تعادل آن: بلوغ پايان نوجوانى و آغاز جوانى است، همان نقط هاى است که کار تربيت و تأديب پايان مىيابد. پيش از اين مرحله است که بايد پشتيبان تربيتى فرزند بود چه، از اين پس او بر پاى خود است و نقش تربيتى پدر و مادر و معلم و مربى را اندکاندک مىکاهد و آن را خنثى مىکند. اکنون نوبت خودسازى است و چندى بعد هنگام ديگرسازى فرامىرسد. بلوغ در دختر و پسر نشانه هاى ويژه دارد. | فصل سوم. بلوغ، نشان تسکين و تعادل آن: بلوغ پايان نوجوانى و آغاز جوانى است، همان نقط هاى است که کار تربيت و تأديب پايان مىيابد. پيش از اين مرحله است که بايد پشتيبان تربيتى فرزند بود چه، از اين پس او بر پاى خود است و نقش تربيتى پدر و مادر و معلم و مربى را اندکاندک مىکاهد و آن را خنثى مىکند. اکنون نوبت خودسازى است و چندى بعد هنگام ديگرسازى فرامىرسد. بلوغ در دختر و پسر نشانه هاى ويژه دارد. | ||
بلوغ دختر زودتر از پسر رخ مىدهد. پدر و مادر پيش از بلوغ فرزند، بايد به آن مايه که عقل و شرع روا مىدارند، خود به او آموزش جنسى دهند تا در گيرودار بلوغ به | بلوغ دختر زودتر از پسر رخ مىدهد. پدر و مادر پيش از بلوغ فرزند، بايد به آن مايه که عقل و شرع روا مىدارند، خود به او آموزش جنسى دهند تا در گيرودار بلوغ به پرسشهاى بىپاسخ گرفتار نيايد و راه انحراف بر او بسته شود. بايد براى مهار نيروى برخاسته از بلوغ فرزند، آنچه را به تسکين و برآوردن تعادل آنمىانجامد به او آموخت، تا مباد که اين هيجان چون طوفان او را از اختيار و تعقل دور سازد و به آنچه نبايد گرفتار آيد. | ||
فصل چهارم. تربيت از نظر کلى: در بخش اول اين فصل از معنى، جنبهها، زمان، عامل، ملاک و کار اساسى تربيت کاوش شده است. نويسنده پس از ياد چند تعريف از تربيت، مىگويد تربيت تدبير براى اصلاح و رشد همهجانبۀ فرزند است. وى موضوع تربيت را همه دگرگوني هاى بايسته و شايسته فرزند مىداند. بنابراين کار تربيت، بس متنوع، نامحدود، همهجانبه و اساسى است. تربيت بىمايه هاى سرشتى و قابليت، نه معنى دارد و نه شدنى است. نگارنده پس از شرح اين دو مؤلفه، به جنبۀ روحى و اجتماعى تربيت مىپردازد و بر آن است که به هر دو جنبه، به يک اندازه بايد عنايت شود. | فصل چهارم. تربيت از نظر کلى: در بخش اول اين فصل از معنى، جنبهها، زمان، عامل، ملاک و کار اساسى تربيت کاوش شده است. نويسنده پس از ياد چند تعريف از تربيت، مىگويد تربيت تدبير براى اصلاح و رشد همهجانبۀ فرزند است. وى موضوع تربيت را همه دگرگوني هاى بايسته و شايسته فرزند مىداند. بنابراين کار تربيت، بس متنوع، نامحدود، همهجانبه و اساسى است. تربيت بىمايه هاى سرشتى و قابليت، نه معنى دارد و نه شدنى است. نگارنده پس از شرح اين دو مؤلفه، به جنبۀ روحى و اجتماعى تربيت مىپردازد و بر آن است که به هر دو جنبه، به يک اندازه بايد عنايت شود. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
پس از اين از آنچه مىتواند اين مواد پرورشى را بار آورد ياد مىکند و واسطه هاى عملى شدن آنها را نيز مىآورد؛ و فطرت سالم، کنجکاوي هاى بارور، رغبت هاى نيک و حس غرور مهارپذير را، زمينه هاى مساعد تربيت کودک مىنامد. آنگاه به دانستني هاى کلى دربارۀ تربيت مىپردازد. سخن پايانى اين بخش، پيشنهاد اسلام دربارۀ تربيت است، بدينقرار: تعديل سرمايه و کار، بالا بردن ارزش انسانى از راه پرورش اخلاق، توجه به پرورش فرزند از زادن تا پايان بلوغ، ايجاد نظام اجتماعى و حکومتى ويژه، تبليغ درست بايستيها و نيکيها و مصالح اجتماعى، بهبود نسل و سرشت افراد، صداقت و راستى بزرگترها و برابرى ظاهر با باطن. | پس از اين از آنچه مىتواند اين مواد پرورشى را بار آورد ياد مىکند و واسطه هاى عملى شدن آنها را نيز مىآورد؛ و فطرت سالم، کنجکاوي هاى بارور، رغبت هاى نيک و حس غرور مهارپذير را، زمينه هاى مساعد تربيت کودک مىنامد. آنگاه به دانستني هاى کلى دربارۀ تربيت مىپردازد. سخن پايانى اين بخش، پيشنهاد اسلام دربارۀ تربيت است، بدينقرار: تعديل سرمايه و کار، بالا بردن ارزش انسانى از راه پرورش اخلاق، توجه به پرورش فرزند از زادن تا پايان بلوغ، ايجاد نظام اجتماعى و حکومتى ويژه، تبليغ درست بايستيها و نيکيها و مصالح اجتماعى، بهبود نسل و سرشت افراد، صداقت و راستى بزرگترها و برابرى ظاهر با باطن. | ||
فصل پنجم. وسايل سمعى و بصرى: ارائه الگو، تلقين و القا و نيز داستانسرايى را | فصل پنجم. وسايل سمعى و بصرى: ارائه الگو، تلقين و القا و نيز داستانسرايى را روشهاى پرورش مذهبى دانستهاند. بهترين وسيله براى تحقق اين روشها وسائل سمعى و بصرى است. اين وسائل به ديدارى، شنيدارى، ديدارى-شنيدارى و خواندنى تقسيم مىشود. نويسنده هريک از اين ابزار را مىشناساند، مزاياى آن را مىآورد، ويژگي هاى نمونه خوب آن را ياد مىکند، و به بدآموزى برخى از آنها مىپردازد. | ||
فصل ششم. تربيت دينى: اين فصل چهار بخشى، بلندترين فراز کتاب است. در بخش اول چنين آمده است: دين پيوسته راهى بوده است براى تعبير و تفسير گيتى. زندگى انسان با دين معنا مىيابد. دين فراوانى از | فصل ششم. تربيت دينى: اين فصل چهار بخشى، بلندترين فراز کتاب است. در بخش اول چنين آمده است: دين پيوسته راهى بوده است براى تعبير و تفسير گيتى. زندگى انسان با دين معنا مىيابد. دين فراوانى از پرسشهاى آدمى را پاسخ مىدهد، حتى باور هاى آغازين دينى که به خرافه مىمانده، به واقع جنبشهاى نخستين مردم براى شناخت هاى علمى بوده است بنابراين دين هماره در تربيت انسان دخيل بوده است. هر تربيتى که پايه و مايه دينى نداشته باشد، ناقص، صورى و بىدوام است. تربيت دينى همانند فطرت مايه هاى بنيادين در وجود مىنهد. دين در حيات فردى و اجتماعى انسان نقش دارد. مهمترين اثر دين در وجود آدمى، توحيد و تعالى نفسانى اوست. | ||
پرورش دينى داراى عوامل درونى مانند: سير در آفاق و انفس، تفکر و تدبر، تعقل و استدلال، عبرتآموزى و نتايج دريافتى از تجارب زندگى است. نگارنده با شرح اين عوامل به اصول کلى در تربيت دينى مىپردازد و ده اصل را شرح و شماره مىکند. پس از آن به پنج قاعدۀ محبت، تشويق، سنديت، اعتدال و پيرايش محيط اشارت دارد و عوامل ايجاد فضاى مساعد براى پرورش دينى را برمىشمارد و شرح مىدهد و به زمان آغاز پرورش دينى مىپردازد. واپسين فراز اين بخش کاوش در انتظارى است که از کودک مىتوان داشت. | پرورش دينى داراى عوامل درونى مانند: سير در آفاق و انفس، تفکر و تدبر، تعقل و استدلال، عبرتآموزى و نتايج دريافتى از تجارب زندگى است. نگارنده با شرح اين عوامل به اصول کلى در تربيت دينى مىپردازد و ده اصل را شرح و شماره مىکند. پس از آن به پنج قاعدۀ محبت، تشويق، سنديت، اعتدال و پيرايش محيط اشارت دارد و عوامل ايجاد فضاى مساعد براى پرورش دينى را برمىشمارد و شرح مىدهد و به زمان آغاز پرورش دينى مىپردازد. واپسين فراز اين بخش کاوش در انتظارى است که از کودک مىتوان داشت. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
فصل دوم. طرح حرکت: نگارنده در اين فصل يادآور مىشود که تربيت بايد چنان باشد و مربى بايد چنان کند که همۀ وجود متربى متحول شود؛ تربيت جزوى و موضعى نهتنها مطلوب نيست، گاه خطرناک است چه، ممکن است به اين پندار انجامد که تربيت همين است که رخ داده است. تربيت درست آن است که به توحيد نفسانى انجامد و از متربى مجموع هاى لايق بسازد که ميان انديشه و حال و صفت و عمل او فاصل هاى نباشد. | فصل دوم. طرح حرکت: نگارنده در اين فصل يادآور مىشود که تربيت بايد چنان باشد و مربى بايد چنان کند که همۀ وجود متربى متحول شود؛ تربيت جزوى و موضعى نهتنها مطلوب نيست، گاه خطرناک است چه، ممکن است به اين پندار انجامد که تربيت همين است که رخ داده است. تربيت درست آن است که به توحيد نفسانى انجامد و از متربى مجموع هاى لايق بسازد که ميان انديشه و حال و صفت و عمل او فاصل هاى نباشد. | ||
آنگاه به رئوس مسائل تربيتى اسلام مىرسد و موضوع، مآخذ، مراحل کلى، شرايط و ابزار هر مرحله تربيت را در چند سطر ياد مىکند و مىافزايد فرزند، خود بايد خود را بسازد، بايد کودک را به نيکى کردن به خود واداشت و دست او را گرفت تربيت عطايى است نه تحميلى. هدف عمدۀ تربيت بايد يکى اين باشد که از ميل طبيعى درک حقايق کاسته نشود و آنچه خير است معرفى شود. ميان حقيقتجويى و عاطفه اخلاقى از يکسو و عاطفۀ اخلاقى و زيبايى از سوى ديگر تناسب بسيار است. ارزش تربيتى تشبّه، مرورى بر فهرست مسائل تربيتى مدارس و بيان تدابير هريک، طرحى براى تحقيق در ادب مکتبى و اخلاق يا رفتار صالح مکتبى و عامل اساسى تربيت؛ يعنى، خانواده ديگردر فصل سوم، نخست | آنگاه به رئوس مسائل تربيتى اسلام مىرسد و موضوع، مآخذ، مراحل کلى، شرايط و ابزار هر مرحله تربيت را در چند سطر ياد مىکند و مىافزايد فرزند، خود بايد خود را بسازد، بايد کودک را به نيکى کردن به خود واداشت و دست او را گرفت تربيت عطايى است نه تحميلى. هدف عمدۀ تربيت بايد يکى اين باشد که از ميل طبيعى درک حقايق کاسته نشود و آنچه خير است معرفى شود. ميان حقيقتجويى و عاطفه اخلاقى از يکسو و عاطفۀ اخلاقى و زيبايى از سوى ديگر تناسب بسيار است. ارزش تربيتى تشبّه، مرورى بر فهرست مسائل تربيتى مدارس و بيان تدابير هريک، طرحى براى تحقيق در ادب مکتبى و اخلاق يا رفتار صالح مکتبى و عامل اساسى تربيت؛ يعنى، خانواده ديگردر فصل سوم، نخست گوشهاى از سخنان امام خمينى(ره) را دربارۀ فرهنگ و فرهنگيان مىآورد، آنگاه ويژگي هاى معلم اسلامى را برمىشمارد، از فراگير خوب مىگويد. معلم، شاگرد، رابطه آن دو و ضابطه حاکم بر معلم براى حسن انجام وظيفه را ياد مىکند. به هنر انتقال معنا با تصوير و ارائه معقول از راه محسوس اشاره مىکند. فرق انضباط و نظم را مىآورد و با پيش کشيدن بحث چگونگى شناخت و گزينش معلم لايق، از تست هاى گزينش و مواد و موضوع آنها، چگونگى نمرهدهى و چند نمونه پرسش براى آشنا شدن با جنبه هاى گوناگون شخصيتى، رفتارى، اعتقادى و علمى داوطلب معلمى ياد مىکند. | ||
فصل چهارم. دقت در مسير تحول: در اين فصل، پس از اشاره به هدف هاى محيط هاى آموزشى در انقلاب فرهنگى، از تزکيه و تهذيب نفس و رابطۀ آن با تعليم مىگويد. به لزوم جمع بين علم و اخلاق در تعليم و تربيت توجه مىدهد. به تربيت معرفتى فرزند و دوره هاى آن نظر مىکند. مراتب تحول انسانى در تربيت را مىآورد و لزوم فراهم کردن محيط مناسب براى تجربهاندوزى کودک را يادآور مىشود. | فصل چهارم. دقت در مسير تحول: در اين فصل، پس از اشاره به هدف هاى محيط هاى آموزشى در انقلاب فرهنگى، از تزکيه و تهذيب نفس و رابطۀ آن با تعليم مىگويد. به لزوم جمع بين علم و اخلاق در تعليم و تربيت توجه مىدهد. به تربيت معرفتى فرزند و دوره هاى آن نظر مىکند. مراتب تحول انسانى در تربيت را مىآورد و لزوم فراهم کردن محيط مناسب براى تجربهاندوزى کودک را يادآور مىشود. |